امروز : یکشنبه, ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۴
- استاندار قزوین: مصارف بانکهای خصوصی در استان شفاف نیست
- دیوید تیلور، برترین آزادکار آمریکا در سال ۲۰۲۴
- انتقاد شدید از عملکرد زاکانی در شورای شهر تهران
- 🔒 رعایت نکردن الزامات پدافند غیرعامل، تهدیدی جدی برای امنیت مردم | تأکید مدیرکل پدافند غیرعامل یزد بر دوگانهسوز شدن نانواییها
- 🌧️ دریاچه ارومیه، پربارانترین حوضه کشور | زیست دوباره در تالاب سولدوز نقده
- 🌧️ دریاچه ارومیه؛ پربارانترین حوضه آبریز کشور در هفته جاری
محمد بهمنبیگی؛ معمار آموزشی عشایر و چراغ راه سواد در دل کویر
محمد بهمنبیگی؛ چوپان روشنگر کویر بیسوادیاو نه یک معلم عادی، که «معمار آموزشی» بود که باور داشت حتی در دورافتادهترین چادرهای عشایر، میتوان مدرسهای از جنس آسمان بنا کرد.
امروز، در روز معلم، روایت زندگی او را مرور میکنیم؛ روایتی از عشق، ایثار، و جنبشی که سواد را از حصار شهرها بیرون کشید و به آغوش طبیعت برد.
تولد یک آرمان در قلب کوچ
محمد بهمنبیگی در سال ۱۲۹۹ در ایل قشقایی چشم به جهان گشود؛ کودکیاش با صدای زنگ کوچ و خشخش سم اسبان پیوند خورد اما در همان فضای بیکران طبیعت، چیزی کم بود: کتاب، قلم، و صدای معلم.
او که خود در مکتبخانههای سیار عشایری خواندن و نوشتن آموخته بود، درد بیسوادی را در چهرههای همایلانش میدید.
جوانی او مصادف شد با تلاطمهای سیاسی و اجتماعی ایران، اما ذهن او همواره مشغول طرح پرسشی بزرگ بود که چرا فرزندان عشایر، محکوم به زندگی در تاریکی بیسوادی هستند؟
این پرسش، جرقه جنبشی شد که سالها بعد، آموزش عشایری را متولد کرد.
بهمنبیگی، با چشمانی که عمق محرومیت را دیده بود، تصمیم گرفت قلم را به جای تفنگ، و کتاب را به جای باروت، سلاح مبارزهاش کند؛ او میخواست ج..
به گزارش خبرنگار ایرنا؛ در روز معلم، بیایید داستانی از معلمی را مرور کنیم که نه تنها سواد را به دورترین نقاط ایران برد بلکه بهوسیله آموزش، دنیای جدیدی برای عشایر ایران ساخت. او نه یک معلم عادی، بلکه معمار آموزشی بود که باور داشت حتی در دورافتادهترین چادرهای عشایر میتوان مدرسهای از جنس آسمان بنا کرد. این معلم بزرگ، محمد بهمنبیگی، زندگی خود را وقف فرهنگی کرد که هیچ چیزی از آن کم نداشت جز عدالت آموزشی برای همگان.

محمد بهمنبیگی؛ معمار آموزشی عشایر و چراغ راه سواد در دل کویر
تولد یک آرمان در دل کوچ
محمد بهمنبیگی در سال ۱۲۹۹ در ایل قشقایی چشم به جهان گشود. کودکیاش با صدای زنگ کوچ و خشخش سم اسبان پیوند خورده بود، اما در همان فضای بیکران طبیعت، چیزی کم بود: کتاب، قلم، و صدای معلم. بهمنبیگی که خود در مکتبخانههای سیار عشایری خواندن و نوشتن آموخته بود، به خوبی درک میکرد که بیسوادی چگونه زندگی مردم ایل را تحت تاثیر قرار داده است.
در دوران جوانی او، ایران شاهد تحولات سیاسی و اجتماعی گستردهای بود، اما بهمنبیگی ذهنی خلاق و پرسشگر داشت. او از خود میپرسید چرا باید فرزندان عشایر در تاریکی بیسوادی زندگی کنند؟ این پرسش نه تنها دغدغه شخصی او، بلکه جرقهای شد که سالها بعد جنبش آموزش عشایری را به وجود آورد.
عبور از هزارتوهای ناممکن
مسیر تحقق آرمانهای بهمنبیگی هموار نبود. در دهههای ۳۰ و ۴۰ شمسی، بسیاری از افراد آموزش عشایر را غیرضروری یا حتی خطرناک میدانستند. آنها میپنداشتند که سوادآموزی به عشایر، سنتها و سبک زندگی آنها را تهدید میکند. اما بهمنبیگی با عزم و ارادهای راسخ به گشتوگذار در شهرها و تلاش برای اقناع مسئولان پرداخت و به آنها ثابت کرد که آموزش میتواند به حفظ فرهنگ و سنتهای عشایر کمک کند.
او در خاطراتش مینویسد: «میگفتند عشایر جای مدرسه نیست. من میگفتم اگر مدرسه به دنبال عشایر برود، میشود!» این جمله بیانگر فلسفه آموزشی بهمنبیگی بود که در نهایت باعث بهوجود آمدن مدل مدارس سیار شد.
مدارس چادری؛ دانشگاهی زیر آسمان بیپایان
بهمنبیگی باور داشت که آموزش باید با طبیعت زندگی عشایری هماهنگ شود. بنابراین، او مدارس چادری را راهاندازی کرد. معلمان جوان که بیشترشان از همان ایلها بودند، آموزشهای مختلفی را در زمینههای زبان فارسی، ریاضیات، تاریخ و حتی مهارتهای زندگی ارائه میدادند. این معلمان در دل کوهستانها و بیابانها، به کودکان آموزش میدادند که برای اولین بار نام ایران را روی نقشه دیدند.
یکی از دانشآموزان قدیمی بهمنبیگی در خاطراتش میگوید: «اولین بار که نام ایران را روی نقشه دیدم، گریه کردم. فهمیدم این سرزمین بزرگ، خانه من است.» این جمله عمق تاثیر آموزشهای بهمنبیگی را نشان میدهد؛ او نه تنها سواد بلکه هویت و احساس تعلق به وطن را در دل این کودکان میکاشت.
زنان عشایر؛ از حاشیه تا متن دانایی
بهمنبیگی به خوبی درک کرده بود که آموزش زنان عشایر میتواند تحول بزرگی در جامعه ایجاد کند. او که خواهر خود را به دلیل نبود امکانات درمانی از دست داده بود، بهطور خاص بر آموزش زنان تاکید داشت. معلمان زن عشایری، که با سختیهای فراوان آموزش دیده بودند، به چادرهای خانوادهها میرفتند و مادران را تشویق میکردند تا دخترانشان را به مدرسه بفرستند.
نقطه عطف این تلاشها زمانی بود که دختران عشایر شروع به نوشتن نامه به بهمنبیگی کردند. نامههایی پر از اشتیاق که نشان میداد آموزش، زندگی آنها را دگرگون کرده است. یکی از این نامهها میگوید: «آقای بهمنبیگی، من حالا میتوانم بخوانم که چرا مادرم همیشه موقع بیماری نمیتوانست داروهایش را تشخیص دهد؛ میخواهم دکتر شوم.»
مقاومت در برابر توفانهای سیاسی
نه فقر، نه مخالفت سنتگرایان و نه حتی تغییرات سیاسی نتوانست بهمنبیگی را از راهش بازدارد. در دهه ۵۰، زمانی که برخی از طرحهای آموزشی او به دلیل تغییر سیاستها متوقف شد، او با نوشتن نامههای فراوان به مسئولان فریاد زد که «مدرسههای عشایری نباید تعطیل شوند! کودکان در بیابان منتظر معلم هستند!»
او همچنین پس از انقلاب اسلامی نیز با همان اشتیاق و انرژی، به دفاع از آموزش عشایری پرداخت و ثابت کرد که این حق هر کودک است که در هر شرایطی از تحصیل محروم نباشد.
میراثی که هرگز نمیمیرد
امروز، سالها پس از آغاز جنبش بهمنبیگی، آموزش عشایری به یک نماد ملی تبدیل شده است. بسیاری از فارغالتحصیلان مدارس عشایری اکنون به حرفههای مختلفی چون پزشکی، مهندسی و معلمی پرداختهاند و خود به جوامع محلی خدمت میکنند. همچنین، مدل مدارس سیار به یک الگو برای دیگر کشورها تبدیل شده است.
اما مهمتر از همه اینها، روح پیکارگری بهمنبیگی است که هنوز در دلهای عشایر میدرخشد. او به ما آموخت که آموزش تنها یک امتیاز نیست، بلکه یک حق انسانی است که نباید هیچ کودکی به دلیل محل زندگی یا شرایط اجتماعی از آن محروم بماند.
درسهایی از مکتب بهمنبیگی برای امروز
در عصری که آموزش آنلاین و کلاسهای مجازی در حال گسترش است، شاید مدارس چادری بهمنبیگی به نظر ساده بیایند. اما فلسفه او هنوز در عصر ما درسهای گرانبهایی دارد:
-
انعطافپذیری: آموزش باید با نیازها و شرایط جامعه سازگار شود.
-
عدالت آموزشی: هیچ کودکی نباید به دلیل جغرافیا یا سبک زندگی از تحصیل محروم بماند.
-
احترام به فرهنگ محلی: بهمنبیگی نشان داد که میتوان سنت و مدرنیته را آشتی داد.
معلمی که آسمان را کلاس درس کرد
محمد بهمنبیگی در سال ۱۳۸۸ چشم از جهان فروبست، اما چراغی که او روشن کرد هنوز در چادرهای عشایر و دلهای تشنه دانش میدرخشد. در روز معلم، گرامیداشت او تنها یک ادای دین نیست؛ پیمانی است برای ادامه راهش. راهی که میگوید: «هیچ نقطهای از این خاک، آنقدر دور نیست که نور دانش به آن نرسد.»
امروز، معلمانی که در مناطق محروم تدریس میکنند، وارثان همان آرمانهای بهمنبیگی هستند. بهمنبیگی به ما آموخت که معلمی، تنها یک شغل نیست؛ یک رسالت است، رسالتی برای روشن کردن شعلههای دانایی، حتی در تاریکترین شبهای کویر.
در روز معلم، بیایید نه تنها با گل، بلکه با عمل از معلمانی تقدیر کنیم که همچون بهمنبیگی، از هیچ، همهچیز میسازند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.