به گزارش اخبار جهان به نقل از [نام منبع]، بحران مسکن در ایران به مرحلهای بحرانی رسیده است که بخش قابل توجهی از درآمد خانوارها، و بهویژه خانوادههای کارگری، صرف پرداخت اجاره بها میشود. برآوردها نشان میدهد که حدود ۵۰ درصد از درآمد خانوادههای ایرانی صرف اجاره مسکن میشود؛ این رقم برای خانوادههای کارگری به ۸۰ درصد و حتی بیشتر میرسد. به عبارت دیگر، یک کارگر حداقل ۸۰ درصد از حقوق ماهانه خود را صرف اجاره خانه میکند و عملاً توانایی مشارکت در هیچیک از طرحهای مسکن دولتی یا خصوصی را ندارد، رویایی که مالکیت خانه را برای او به امری غیرممکن تبدیل میکند.
حتی با در نظر گرفتن کارگران متخصص با درآمد بالاتر، مثلاً ۳۰ میلیون تومان در ماه، وضعیت به هیچ وجه مطلوب نیست. اگر چنین کارگری کل حقوق سالانه خود (حدود ۴۰۰ میلیون تومان) را پسانداز کند، به سختی میتواند ده متر زمین خالی در مناطق متوسطروبه پایین شهر تهران خریداری کند. این در حالی است که قیمت زمین در تهران در شهریور ۱۴۰۴، به طور میانگین متری ۲۰ میلیون و ۱۶۰ هزار تومان بوده است. البته این قیمتها دامنهی وسیعی دارند؛ از ۲۰۰ هزار تومان برای زمینهای روستایی و خارج از بافت شهری تا بیش از ۲۰۰ میلیون تومان برای هر متر مربع در مناطق با دسترسی مناسب و کاربری تایید شده در محدوده شهری. بنابراین، حتی یک سال حقوق کامل یک کارگر متخصص به سختی میتواند برای خرید ده متر زمین در تهران کافی باشد. این واقعیت تلخ برای کارگران با هر سطح درآمدی، چه بهتنهایی و چه با دو عضو شاغل در خانواده، به معنای عدم امکان خرید حتی ده متر زمین خالی در شهرها، حتی در حاشیههای فقیرنشین، است.
برای درک بهتر این وضعیت، باید شرایط را بررسی کنیم. اگر یک کارگر با حقوق ماهانه ۳۰ میلیون تومان، کل درآمد سالانه خود را صرف خرید ده متر زمین بیکیفیت در حاشیه شهر کند، باز هم باید شرطهای غیرممکن دیگری را نیز لحاظ کنیم. این کارگر در طول یک سال نباید هیچ هزینه دیگری داشته باشد و همچنین قیمت زمین نباید در طول این مدت افزایش یابد! این نشان میدهد که حتی با درآمد نسبتا خوب، دسترسی به مسکن در ایران چه میزان دشوار شده است.
پرویز زعیمی، فعال صنفی کارگران، در این رابطه به اخبار جهان میگوید: “کارگران در محدوده شهرها و مناطق با کیفیت نمیتوانند خانه اجاره کنند، زیرا قدرت خریدشان به شدت کاهش یافته است. در شهری مثل رشت، تقریباً تمام حقوق یک کارگر صرف اجاره خانه میشود. کارگر مجبور است دو یا سه شیفت کار کند یا در خانواده، حداقل دو نفر شاغل باشند تا بتوانند زندگی مستاجری را با سختی بسیار مدیریت کنند.”
آقای زعیمی تأکید میکند: “کارگران خواب خانهدار شدن هم نمیبینند. برنامههای ریز و درشت دولت و وزارت کار هم قرار نیست چیزی را عوض کند. کارگری که در پول اجاره خانه مانده، با وام و قرض و تعاونی هم نمیتواند زمین یا آپارتمان بخرد.”
این وضعیت، بیانگر شکاف عمیق میان شعارها و واقعیتهای موجود در حوزه مسکن در ایران است. روزی روزگاری، وعده مسکن برای همه، به ویژه کارگران و روستاییان، داده میشد. اما آنچه نصیب کارگران شد، نه خانهی مناسب، بلکه ماشینخوابی، خانههای اشتراکی و زندگی مستاجری در حاشیه شهرها و مناطق فقیرنشین است. این شرایط علاوه بر پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی گستردهای دارد. از جمله میتوان به افزایش فقر، عدم دسترسی به خدمات بهداشتی و آموزشی مناسب، افزایش آسیبهای اجتماعی و در نهایت، تضعیف ساختار اجتماعی اشاره کرد.
تحلیلگران اقتصادی و اجتماعی، به دنبال راه حل های مختلف برای حل این بحران هستند. برخی بر افزایش دستمزدها، تعدیل قیمت مسکن و زمین و ارائه یارانههای مسکن تأکید دارند. برخی دیگر، توسعهی سریع طرحهای مسکن اجتماعی و حمایتی را راه حل میدانند. با این حال، در سایه عدم وجود اراده سیاسی قوی و فقدان یک برنامهی منسجم و بلندمدت، بعید به نظر میرسد در کوتاهمدت بتوان تغییری اساسی در این وضعیت ایجاد کرد. این شرایط، به عنوان یک چالش اساسی برای دولت محسوب شده و نیازمند برنامهریزی دقیق و اجرایی شدن راهکارهای عملی است. عدم رسیدگی به این مشکل میتواند به بیثباتی اجتماعی و اقتصادی منجر شود.
منبع: [نام منبع]



























