به گزارش اخبار جهان به نقل از خبرگزاری خبرآنلاین، چارلی چاپلین، نابغه کمنظیر سینما، در اوایل دهه چهل خورشیدی، پس از سالها دوری از هیاهوی شهرنشینی، به آرامشی در قلب کوهستان آلپ در سوئیس رسیده بود. وی از اواسط دهه سی خورشیدی، با تشویق گراهام گرین، نویسنده مشهور انگلیسی، نگارش شرححال خود را آغاز کرده بود. بخشهایی از این اثر ارزشمند، برای اولین بار در شهریور ماه ۱۳۴۳ توسط روزنامه کیهان منتشر شد. در اینجا، بخش سوم این خاطرات، ترجمه شده توسط حسامالدین امامی و به نقل از روزنامه کیهان مورخ ۳۰ شهریور ۱۳۴۳، ارائه میشود. این بخش، تصویری تکاندهنده از دوران کودکی پر از رنج و فقر چاپلین ترسیم میکند.
چاپلین در این بخش از خاطراتش، به توصیف دوران تحصیل خود در مدرسه کنینگتونرود میپردازد. او با وجودی که در مدرسه تا حدودی احساس غربت کمتری نسبت به خانه داشت، اما شنبهها، روزهای تعطیل، برای او به معنای بازگشت به خانهای پر از مشکلات و تلخی بود. لوئیز، نامادری چاپلین، که به الکل اعتیاد داشت، شنبهها به شدت مینوشید و از مسئولیت مراقبت از چارلی و برادرش، سیدنی، شکایت میکرد. کودکی هشت ساله، شاهد بیشرمیهای نامادری و نفرت او از سیدنی بود. بدگوییها و رفتارهای تند لوئیز، آلام روحی عمیقی در دل کودک چارلی ایجاد کرده و خاطرهای تلخ از این دوران در ذهن او نقش بست. او شبها، تا نیمه شب، در بستر خود بیدار میماند و به تلخی روزهای خود میاندیشید. صدای شادی و پایکوبی جوانان از پشت خانه، تراژدی وضعیت او را برجستهتر میکرد. به گزارش اخبار جهان، تضاد میان شادی بیحد و حصر دیگران و غم عمیق کودک چارلی، صحنهای احساسی و دردناک از داستان زندگی او را به تصویر میکشد.
حتی صدای آوازهایی که از کافهای نزدیک خانه به گوش میرسید، برای او نوعی تسلی بود. آهنگی که در این کافه خوانده میشد، با مضمونی درباره گذشت و فراموشی خصومتها، اگرچه به طور کامل مفهوم آن برای کودک قابل درک نبود، اما در آرامش یافتن او و به خواب رفتن کمکی به او میکرد. در این بخش از خاطرات خود، چاپلین به طور موثر از حس شنوایی به عنوان وسیلهای برای به تصویر کشیدن وضعیت خود و بیان احساساتش استفاده میکند. گزارش اخبار جهان نشان میدهد که چگونه آوای موسیقی میتواند هم شادی و هم رنج را به مخاطب منتقل کند.
در یکی از شنبهها، چاپلین به خانه بازگشته و با خانهای خالی روبرو میشود. لوئیز و سیدنی هر دو خانه نبودند. این اتفاق در ابتدا به او حس خوبی میدهد، زیرا از کارهای خانه معاف میشود، اما این آرامش زودگذر است. به گزارش اخبار جهان، گرسنگی، احساس تنهایی و ترس از دست دادن خانواده، به تدریج بر او غلبه میکند. او در جستجوی غذا، به بازار و خیابان میرود و در حالی که از گرسنگی رنج میبرد، به مغازههای غذافروشی نگاه میکند و رایحه غذاها را استشمام میکند. این صحنه، نمونه بارزی از تضاد بین فقر و نیازهای اولیه و تمایل به حفظ شأن و عزت نفس چاپلین است.
با تاریک شدن هوا، چاپلین ناامیدانه در مقابل خانه مینشیند و منتظر بازگشت خانواده خود میماند. گرسنگی و تنهایی او را به مرز ناامیدی میبرد. صدای موسیقی از یک کافه شبانه، لحظاتی او را از این وضعیت خارج میکند و به او امید میدهد. اما با اتمام نواختن موسیقی، غم و اندوه دوبارهای به او چنگ میزند. با دیدن نامادری مست و تلو تلو خور که فرزند خردسالی را با خود حمل میکند، وحشت و نگرانی به دل چارلی راه مییابد.
در نهایت، با ورود به خانه، چارلی با بیرحمی لوئیز مواجه میشود و او به او میگوید که آنجا خانه او نیست. این پایان بخش سوم خاطرات چارلی چاپلین است و به طور کلی بیانگر مشکلات، سختیها و فقر دوران کودکی او و فقدان محیط خانوادگی امن و حمایتگر میباشد. این شرح حال، علاوه بر جنبه شخصی، نگاهی عمیق به شرایط اجتماعی و اقتصادی طبقه کارگر در انگلستان در اوایل قرن بیستم ارائه میدهد. به گزارش اخبار جهان، این خاطرات نمایانگر دیدگاه نویسنده نسبت به مضامین از دست دادن، تنهایی، و جستجوی هویت در دنیایی است که اغلب غیرمنصفانه و بیرحمانه رفتار میکند. پیامدهای احتمالی این دوران سخت بر شخصیت و آثار هنری چاپلین سالها بعد از طریق طنز تلخ و نگاه انسانی و جامعه محور در کارهایش نمایان گشته است. واکنش منتقدان و مخاطبان به این بخش از خاطرات چاپلین، موجی از همدلی و تأیید را نسبت به این هنرمند بزرگ به همراه داشته است. مطالعهی این شرح حال و درک بهتر دوران کودکی چاپلین میتواند بینش جدیدی دربارهی آثار بینظیر سینمایی او فراهم کند.
منبع: خبرگزاری خبرآنلاین



























