به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از مهر، مسئله نوع پوشش و پدیده برهنگی به یکی از موضوعات چالشبرانگیز در جامعه ایران تبدیل شده و در ماههای اخیر توجه بیشتری را به خود جلب کرده است. برای تحلیل این پدیده، ابتدا باید ریشههای تاریخی و فرهنگی آن را بررسی کرد. با گسترش نمودهای بیحجابی، به نظر میرسد نگاه به مقوله پوشش دچار تحول شده است.
حجاب بیش از آنکه یک قانون باشد، یک مسئله فرهنگی به شمار میرود. هر جامعه بر اساس فرهنگ دینی و ملی خود ارزشهایی دارد که به هنجارهای اجتماعی تبدیل میشوند و قوانین معمولاً برای مقابله با ناهنجاریها یا تخطی از این هنجارها وضع میشوند. از دیدگاه جامعهشناسان، پوشش فراتر از یک رفتار فردی است و به عنوان یک «کد ارتباطی اجتماعی»، جایگاه، منزلت و نظام ارزشی افراد را به شکل نمادین نشان میدهد.
حجاب یکی از ارزشهای فرهنگی است که در ابتدای انقلاب اسلامی به قانون تبدیل شد، اما ریشههای فرهنگی آن برای بخشی از زنان و دختران به درستی تبیین نشده است. در سالهای نخست انقلاب، به دلیل بحرانهای متعدد، فرصت کافی برای روشنگری درباره فلسفه حجاب وجود نداشت. در آن دوره، زنان انقلابی حجاب را با آرمانهای انقلاب همسو دیدند و آن را انتخاب کردند، به همین دلیل نیاز به آموزش در این زمینه کمتر احساس میشد. اما در سالهای بعد، کمتوجهی به این موضوع، همزمان با رشد رسانهها و نفوذ الگوهای غربی، باعث ایجاد پرسشهای جدی برای نسل جدید شد.
پوشش در ایران؛ میراثی فرهنگی و نه فقط حکمی دینی
یکی از اشتباهات راهبردی، تعریف حجاب صرفاً در چارچوب گفتمان «جمهوری اسلامی» بوده است، در حالی که تاریخ نشان میدهد پوشیدگی زنان در ایران سابقهای بسیار طولانیتر از اسلام دارد. زنان ایرانی از دیرباز به لباسهای بلند و پوشیده شهرت داشته و حجاب را نشانه وقار و افتخار میدانستند. مورخانی چون ویل دورانت، منشأ پوشش عفیفانه را به ایران باستان نسبت داده و آن را در تقابل با فرهنگ برهنگی یونان و روم قرار دادهاند.
شواهد تاریخی نشان میدهد که در تمدنهای آشور و ایران باستان، پوشش و عفاف با جایگاه اجتماعی زن در ارتباط بوده است. در دورههای هخامنشی و ساسانی، زنان اشراف از لباسهای کاملتر و پوشیدهتری استفاده میکردند که نشاندهنده پیوند عمیق میان منزلت اجتماعی و میزان پوشیدگی در فرهنگ ایران بود. این امر ثابت میکند که پوشش کامل در فرهنگ ایرانی، موضوعی تازه یا صرفاً مذهبی نیست، بلکه ریشههای اجتماعی و فرهنگی عمیقی دارد.
تخریب تصویر زن محجبه در عصر پهلوی
از دوره قاجار و بهویژه در عصر پهلوی، با نفوذ فرهنگ غرب، این روند معکوس شد و برهنگی به عنوان نماد تجدد معرفی گردید. سیاست کشف حجاب در دوره پهلوی، بخشی از یک پروژه مهندسی فرهنگی برای دگرگونسازی هویت زن ایرانی بود. اسناد تاریخی نشان میدهد که رژیم رضاخان علاوه بر ممنوعیت حجاب، تلاش میکرد زنان محجبه را به عنوان قشری عقبمانده معرفی کند. در مقابل، زنان بدنام و فواحش موظف بودند در انظار عمومی با حجاب ظاهر شوند تا چادر و پوشش کامل، نمادی از تحجر یا فساد جلوه کند.
در یکی از ابلاغیههای وزارت داخله در آذرماه ۱۳۱۴ آمده است: «از حضور زنان بدسابقه در مجامع بیحجاب باید جلوگیری شود؛ حتی اگر فواحش به کشف حجاب احترام نمایند، باید مانع آنان شد تا صدمه به این مقصود مقدس نزنند.» در سندی دیگر از همان سال نیز دستور توبیخ افسری صادر شد که با زنی بدنام و بیحجاب در سینما دیده شده بود، زیرا طبق دستور رسمی، «زنان معروفه باید با چادر در انظار ظاهر شوند.» این سیاست دوگانه با هدف القای نفرت از حجاب و برهمزدن معنای عفاف در ذهن جامعه دنبال میشد.
در واقع، سیاست کشف حجاب تلاشی سازمانیافته برای تغییر سبک زندگی ایرانیان و جداسازی هویت زن ایرانی از فرهنگ بومی و تبدیل او به نمادی از مدرنیته غربی بود. پوشش عفیفانه ایرانی، مانند زبان و شعر فارسی، بخشی از حافظه تاریخی و فرهنگی این ملت است. این پوشش بیش از یک لباس، نماد احترام به خود، خانواده و جامعه و بازتابدهنده منزلت اخلاقی و اجتماعی زنان ایرانی است. از این منظر، هرگونه تلاشی برای ترویج برهنگی با ماهیت فرهنگی و تاریخی این سرزمین همخوانی ندارد.
منبع: مهر



























