به گزارش اخبار جهان به نقل از عصر ایران، پدوفیلی، اختلال جنسی شناختهشده در روانپزشکی و روانشناسی بالینی، با تمایل جنسی بزرگسالان به کودکان پیش از بلوغ مشخص میشود. این اختلال، صرفا موضوعی روانشناختی نیست؛ بلکه پیامدهای اجتماعی، اخلاقی و قانونی گستردهای دارد و شناخت آن برای پیشگیری، درمان و حفاظت از کودکان حیاتی است. فرد مبتلا به این اختلال، پدوفیل نامیده میشود که در ادبیات فارسی با اصطلاحات “بچهباز” یا “شاهدباز” نیز شناخته میشود، اگرچه این اصطلاحات محدودیتهای معنایی دارند و شامل تمام طیف پدوفیلی نمیشوند.
طبق “راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی”، پدوفیلی به عنوان اختلالی تعریف میشود که در آن فرد بالغ، حداقل به مدت شش ماه، تمایل جنسی مستمر و قابل توجه به کودکان پیش از بلوغ (معمولا ۱۳ سال یا کمتر) نشان میدهد. این تمایل، گذرا نیست بلکه الگویی پایدار و شدید است. اگرچه تمام پدوفیلها لزوما مرتکب سوءاستفاده جنسی نمیشوند، اما احتمال این امر قابل توجه است.
تحقیقات درباره پدوفیلی ریشه در قرون گذشته دارد، اما بررسی علمی آن از قرن بیستم آغاز شد. روانپزشکان اروپایی مانند ریچارد فون کرافورد و زیگموند فروید، در اوایل قرن بیستم به تحلیل تمایلات جنسی پرداختند و پدوفیلی را به عنوان یک اختلال روانی طبقهبندی کردند. فروید، اگرچه برخی تمایلات را در چارچوب رشد جنسی انسان بررسی کرد، پدوفیلی را مرحلهای در این رشد نمیدانست و آن را اختلالی آشکار میشمرد.
مطالعات اخیر نشان میدهند که پدوفیلی تحت تاثیر عوامل پیچیده روانشناختی، زیستی و اجتماعی شکل میگیرد. این عوامل شامل مشکلات روانی دوران کودکی، سوءاستفادههای جنسی قبلی، اختلالات شخصیتی، ناتوانی در برقراری رابطه جنسی با بزرگسالان، تفاوتهای ساختاری و عملکردی مغز (به ویژه در نواحی مرتبط با تمایلات جنسی و کنترل تکانهها)، تجارب آسیبزا در خانواده، فقدان حمایت اجتماعی و کمبود مهارتهای اجتماعی هستند. با این حال، هیچ عامل واحدی به عنوان علت قطعی پدوفیلی شناخته نشده است.
نگاه علمی به پدوفیلی، به قانونگذاران و مجریان قانون کمک میکند تا با درک “علل خارج از اختیار پدوفیلها”، برخوردی انسانیتر داشته باشند و رفتار جنسی آنها را صرفا ارادی و انتخابی ندانند. در مقابل، نگرش اخلاقی و حقوقی غیرعلمی، اغلب منجر به تجویز مجازاتهای خشن میشود، در حالی که نگرش علمی بر دور کردن پدوفیلها از جامعه و کودکان تاکید دارد و خشونت را راهحل نمیداند.
باید توجه داشت که این دیدگاه، مختص “جهان جدید” است. در جهان قدیم، پدوفیلی در بسیاری از موارد قانونی و اخلاقی بود، که نمونه بارز آن “کودکهمسری” است. در ایران نیز، پدوفیلی در قالب بچهبازی و شاهدبازی در میان شاهان و شاهزادگان، به ویژه در دورههای صفوی و قاجار، رایج بود. اگرچه در جهان جدید این پدیده به شدت محکوم میشود، اما همچنان وجود دارد. مایکل جکسون، نمونهای مشهور از افرادی است که متهم به پدوفیلی بودند، هرچند اتهامات او به اثبات نرسید.
پدوفیلی، حتی بدون منجر شدن به تجاوز کامل، پیامدهای اجتماعی و قانونی قابل توجهی دارد. بزرگترین خطر، پیامدهای روانی برای قربانیان است که ممکن است دچار اضطراب، افسردگی، اختلال استرس پس از سانحه و مشکلات روانی بلندمدت شوند. در اکثر کشورهای پیشرفته، پدوفیلی با مجازاتهای سنگین همراه است. این اختلال باعث ترس و بیاعتمادی در جامعه و آسیب به نهادهای آموزشی و خانوادگی میشود.
درمان پدوفیلی دشوار است، اما ترکیبی از رواندرمانی، دارودرمانی و حمایت اجتماعی میتواند کمککننده باشد. پیشگیری اولیه، از طریق آموزش والدین و مربیان و آگاهیبخشی، نیز حائز اهمیت است. شناخت علمی پدوفیلی به شناسایی بهتر کودکان در معرض خطر منجر میشود و به مداخلات بههنگام کمک میکند. این شناخت به روانشناسان و روانپزشکان کمک میکند تا اختلالات جنسی را بهتر تحلیل کنند و برنامههای درمانی و حمایتی موثرتری طراحی کنند. در نهایت، پدوفیلی یکی از بدترین اشکال کودکآزاری است که شناخت دقیقتر آن و طراحی برنامههای پیشگیری و درمان، در کاهش و کنترل آن ضروری است.
منبع: عصر ایران



























