تاریخ : دوشنبه, ۲۶ آبان , ۱۴۰۴ Monday, 17 November , 2025

داستان‌های شنیدنی از سالمندانی که شما را حیرت‌زده خواهند کرد!

  • کد خبر : 122765
  • ۱۱ مهر ۱۴۰۴ - ۳:۳۵
داستان‌های شنیدنی از سالمندانی که شما را حیرت‌زده خواهند کرد!

به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از اطلاعات آنلاین، در سال ۱۳۴۳، روزگار سالمندان با داستان‌های جالب و متنوعی همراه بود که در روزنامه‌ها بازتاب یافت. **پیرزن ماسه‌خوار** روزنامه کیهان در تاریخ ۵ خرداد ۱۳۴۳، در صفحه ۷ خود، گزارشی از زندگی یک پیرزن منتشر کرد که به خوردن ماسه عادت داشت. بر اساس […]

به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از اطلاعات آنلاین، در سال ۱۳۴۳، روزگار سالمندان با داستان‌های جالب و متنوعی همراه بود که در روزنامه‌ها بازتاب یافت.

**پیرزن ماسه‌خوار**

روزنامه کیهان در تاریخ ۵ خرداد ۱۳۴۳، در صفحه ۷ خود، گزارشی از زندگی یک پیرزن منتشر کرد که به خوردن ماسه عادت داشت. بر اساس این گزارش، این زن که اهل خرمشهر بود و به «زهرا ماسه‌خوار» شهرت داشت، حدود سی سال به گدایی مشغول بود. او ادعا می‌کرد که در این مدت بیش از ۶۰ هزار تومان درآمد کسب کرده است. در سال ۱۳۴۳، این مبلغ تقریباً معادل ۲ میلیارد تومان در سال ۱۴۰۴ ارزش داشت.

به گفته زهرا، تنهایی و بی‌کسی او را به گدایی کشانده بود. او در گفتگو با خبرنگار کیهان اظهار داشت: «بعد از سی سال گدایی می‌فهمم که نان گدایی زیر دندانم مزه کرده و نمی‌توانم دست از گدایی بردارم.»

در حین گفتگو با خبرنگار، زهرا از کیسه‌ای که به همراه داشت، مشتی ماسه برداشت و مانند نقل در دهان گذاشت. وقتی خبرنگار از او پرسید که این چیست، پاسخ داد: «ماسه است. من ماسه را خیلی دوست دارم، برای همین است که به من می‌گویند زهرا ماسه‌خوار.»

این پیرزن تنها، طی ۳۰ سال گدایی، ۶۰ هزار تومان پس‌انداز کرده بود و روزانه حدود ۲ تومان خرج می‌کرد. او در ازای دریافت یک سکه دو ریالی حاضر بود تا شیرین‌کاری خود را انجام دهد و یک‌مشت ماسه بخورد.

**پیرزن ۱۰۰ ساله چشم‌پزشک**

روزنامه کیهان در تاریخ ۹ شهریور ۱۳۴۳، در صفحه مشابه، داستان پیرزن دیگری را روایت کرد که با ۱۰۰ سال سن و بدون ازدواج، به مداوای افراد می‌پرداخت. این زن که در آغاجاری زندگی می‌کرد و به «حکیم‌باشی» معروف بود، با لمس پلک بیماران تشخیص می‌داد که آیا جسم خارجی در چشم آن‌ها وجود دارد یا خیر. سپس با استفاده از یک تکه پارچه و زبان خود، آن جسم را از چشم بیمار خارج می‌کرد.

خبرنگار کیهان از مسجدسلیمان گزارش داد که این پیرزن نیز مانند زهرا ماسه‌خوار، بیشتر عمر خود را به تنهایی سپری کرده و زندگی خود را وقف کمک به دیگران کرده بود. او برای اینکه کارش مختل نشود، از ازدواج خودداری کرده بود. نام این پیرزن نیز زهرا بود و ۸۰ سال تجربه در خارج کردن اجسام خارجی از چشم افراد داشت. زهرا حکیم‌باشی می‌توانست با لمس چشم بیمار و استفاده از یک تکه پارچه و زبانش، در کمتر از نیم ساعت جسم خارجی را از چشم او بیرون آورد.

زهرا حکایت می‌کند که یک‌بار کارگری که دو ماه در مسجدسلیمان و مدتی در تهران برای ناراحتی چشم بستری بوده، پس از ناامیدی از درمان‌های مدرن، به او مراجعه می‌کند و او ظرف ۱۰ دقیقه به شیوه خودش تکه‌ای آهن را از چشم او خارج می‌کند. صحت این داستان مشخص نیست، اما در آن دوران، روزنامه‌ها با انتشار چنین اخباری سعی در جذب مخاطبان و ایجاد تنوع در مطالب خود داشتند.

**راهپیمایی ۱۰۰۰ کیلومتری پدر ۱۲۵ ساله و پسر ۷۰ ساله**

پدر و پسری از اهالی بشاگرد میناب، با مجموع سنی نزدیک به ۲۰۰ سال، به دفتر روزنامه کیهان در شیراز دعوت شدند تا دلیل سفر پیاده خود را توضیح دهند. آن‌ها در مدت ۶ شبانه‌روز، مسافتی حدود ۱۰۰۰ کیلومتر را طی کرده بودند. این گزارش در روزنامه کیهان مورخ ۹ شهریور ۱۳۴۳ در همان صفحه ۷ به چاپ رسید.

پدر ۱۲۵ ساله و پسر ۷۵ ساله، با دیدن مظاهر مدرنیته در دفتر کیهان ابراز تعجب کردند. آن‌ها کشاورز بودند و به کار نخل‌داری مشغول بودند. تمام خانواده بزرگشان با هم زندگی می‌کردند. پسر به مدت دو ماه از درد پا رنج می‌برد و کف پایش دچار شکاف شده بود. به تشخیص اهالی ده، او به بیماری سیاه‌زخم مبتلا شده بود. پدر که درد پسر را می‌بیند، تصمیم می‌گیرد به شیراز سفر کند تا او را درمان کند.

پدر با نگاهی محبت‌آمیز به پسرش می‌گوید: «فرزند همیشه عزیز است، حتی اگر ۷۰ ساله باشد. دیگران پسرم را به صورت پیرمرد ۷۰ ساله نگاه می‌کنند ولی او برای من پسر است، پسری که احتیاج به محبت من دارد و نیازمند کمک من است.»

خبرنگار از شیراز می‌نویسد که پدر و پسر، گاهی با ماشین‌های عبوری و گاهی پیاده، خود را به شیراز رساندند تا پسر را معالجه کنند. هر کدام از آن‌ها ۶ فرزند داشتند. کوچک‌ترین فرزند پدر ۳۰ ساله و کوچک‌ترین فرزند پسر ۵ ساله بود. پدر دو بار ازدواج کرده بود و زن اولش فوت کرده بود و زن دومش زنده بود. اما پسر یک‌بار ازدواج کرده بود. پدر دندانی در دهان نداشت، اما پسر ۷۰ ساله دندان‌های خود را حفظ کرده بود.

منبع : اطلاعات آنلاین

لینک کوتاه : https://akhbarjahan.news/?p=122765
 

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.