به گزارش اخبار جهان به نقل از مجله مهر، مدرنیته در ایران نه از دل سنتها، که از برخورد با قدرتهای خارجی سر برآورد. جنگهای ایران و روس و نفوذ انگلستان و روسیه، آغازی بر آشنایی با جهانی نو بود. پرسش عباس میرزا از فرستاده ناپلئون مبنی بر علت چیرگی قدرت غرب، نمادی از شکستن دیوارهای سنتی و جستجوی راهی نو بود. این پرسشها، به اندیشههای نو و در نهایت انقلاب مشروطه انجامید؛ خیزی که با وجود ناکامیها، راه را برای تحولاتی چون آموزش مدرن و آموزش زنان هموار کرد.
مدارس دخترانه، میراث زنان مشروطه و نه هدیه رضاخان، موضوعی است که در شبکههای اجتماعی با روایتهای نادرستی مواجه شده است. بسیاری رضاخان را بنیانگذار آموزش زنان میدانند، اما حقیقت این است که پیش از او، زنان پیشرو در عصر مشروطه، گامهای بلندی در این راه برداشته بودند. براساس آمار رسمی منتشر شده در پژوهشکده تاریخ معاصر، در سال ۱۲۹۱ شمسی، نشریه شکوفه، وابسته به زنان، فهرستی از ۶۳ مدرسه دخترانه در تهران با حدود ۲۵۰۰ دانشآموز منتشر کرد. این آمار نشان میدهد که از هر هفت دانشآموز تهرانی، یک نفر دختر بود، و همه این مدارس پیش از به قدرت رسیدن رضاخان تاسیس شده بودند. رضاخان تنها پس از به دست آوردن قدرت، مدارس عالی تهران را تحت نظارت اداری خود قرار داد. بنابراین، نسبت دادن بنیان آموزش زنان به رضاخان، تحریفی آشکار از تاریخ است.
در شبکههای اجتماعی، روایت غالب، رضاخان را تنها ناجی آموزش نوین زنان ایران معرفی میکند، ادعایی که از واقعیت دور است. این روایتها، دستاوردهای جمعی و مبارزات واقعی زنان ایرانی را به فردی نسبت میدهند که نقش چندانی در آن نداشته است. این نوع روایت سازی، تلاش برای سفیدنمایی گذشته و نادیده گرفتن تلاشهای واقعی زنان ایرانی است.
در مقابل این روایتهای نادرست، لازم است به تلاشهای زنان پیشرو در عصر مشروطه اشاره شود. بیبی خانم استرآبادی، در سال ۱۲۶۰ خورشیدی، کتاب معایب الرجال را نوشت و در سال ۱۲۸۵، نخستین مدرسه دخترانه به نام دوشیزگان را در تهران تاسیس کرد، مدرسهای که اگرچه عمر کوتاهی داشت، اما نقطه عطفی در تاریخ آموزش زنان بود. طوبی آزموده (مزینالملک) در سال ۱۲۸۶ خورشیدی، مدرسه ناموس را تاسیس کرد که یکی از نخستین مدارس دخترانه در ایران به شمار میرود. صدیقه دولتآبادی نیز در اصفهان، علاوه بر تاسیس مدرسه دخترانه، نشریه زبان زنان را منتشر کرد که به طور صریح از حق آموزش و مشارکت اجتماعی زنان دفاع میکرد. مریم عمید (مزینالسلطنه) نیز با تاسیس مدرسهای برای زنان و انتشار مجله شکوفه، بر ضرورت تحصیل زنان تاکید میکرد. او اولین زن روزنامهنگار ایران بود.
این زنان، سالها پیش از رضاخان، در برابر مخالفتهای شدید محافظهکاران ایستادگی کردند و با تلاش و فداکاری خود، زمینه آموزش دختران را فراهم ساختند. مدارس دخترانه، محصول شجاعت و پشتکار این زنان است، نه بخششی از سوی رضاخان. رضاخان، وارث دستاوردهای آنها بود، نه خالق آنها.
اگر بذرهای آموزش زنان پیشتر کاشته نشده بود، نقش رضاخان در این زمینه چه میبود؟ شایان ذکر است که رضاخان پس از تثبیت قدرت خود، به جریانهای روشنفکری که پیشگام آموزش و مدرنیته بودند، پشت کرد. بسیاری از روزنامهنگاران، نویسندگان و فعالان سیاسی عصر مشروطه یا در زندانهای او جان باختند یا به حاشیه رانده شدند. این تناقض تلخی است: مردی که دستاوردهای مشروطه را مصادره کرد، همان کسانی را که آن دستاوردها را ممکن کرده بودند، سرکوب کرد.
روایت رسمی گاهی آموزش زنان را موهبتی از سوی رضاخان میداند، اما این روایتی است که تاریخ را از آخر به اول میخواند. آموزش زنان، زاییده اراده ملت و تلاش زنان بود، نه تصمیم یک دیکتاتور. مدارس دخترانه، حاصل خوندل نسلی است که در برابر دشنامها، حملات و فشارهای اجتماعی ایستادگی کرد. این مدارس نه به فرمان رضاخان، که به همت زنانی شکل گرفت که نامشان در سایه مانده است. با خوانش درست تاریخ، میبینیم که خود مردم مسیر را هموار کردند و رضاخان تنها بر آن موج سوار شد. حقیقت را نمیتوان پشت روایتهای سادهانگارانه پنهان کرد: آموزش دختران هدیه رضاخان نبود، بلکه مسیری بود که در دوره مشروطه برای زنان هموار شد.
منبع: مجله مهر


























