به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از خبرگزاری مهر، گروه استانها-کوروش دیباج، هنوز پژواک صدای استاد محمود فرشچیان، که چهل روز از خاموشیاش میگذرد، در ذهن اصفهان طنینانداز است. صدایی که در میان همهمه یک نمایشگاه، لرزه بر اندام مدیران شهری انداخت. آن روز، این نگارگر نامدار ایران، در برابر دیدگان صدها هنرمند، نه از رنگ و بوم، بلکه از دغدغههایش برای شهر سخن گفت و فریاد زد: «چرا با اصفهان چنین میکنید؟»
فرشچیان در آن لحظه، فراتر از یک نقاش، یک دادخواه تاریخی بود. او با شجاعت از تریبون موزه هنرهای معاصر، هشدار داد که اگر مترو از زیر چهارباغ عبور کند، به امام رضا (ع) شکایت خواهد برد و برای جلوگیری از این فاجعه، حاضر است عبای رهبر انقلاب را ببوسد. این سخنان، سالن را به غریو تشویق و تحسین واداشت.
این خاطره کمتر شنیده شده، به روایت حسین مسجدی، مدیر اسبق موزه هنرهای معاصر اصفهان و اصفهانپژوه، تنها گوشهای از جدال هنر و قدرت در اصفهان است؛ نبردی که در نهایت به تصمیم تاریخی برای تغییر مسیر مترو و توقف ساختوسازهای بلندمرتبه انجامید. در آن روز، قلم و رنگ جای خود را به کلام و کنش داد و فرشچیان نشان داد که یک هنرمند چگونه میتواند سرنوشت شهرش را تغییر دهد.
حسین مسجدی، مدیر اسبق موزه هنرهای معاصر اصفهان و اصفهان پژوه، در بیان خاطرات خود میگوید: یکی از خاطرات ناخوشایندی که در ذهن استاد فرشچیان باقی مانده بود، مربوط به حدود ۱۵ سال قبل، در سالهای ۶۹ و ۷۰ است. او در یک گفتوگوی خصوصی به من گفت: «هنوز آن خاطره تلخ را فراموش نکردهام.» ماجرا از این قرار بود که در اوایل سال ۱۳۷۰، دیداری بین او و شهردار وقت اصفهان در باغی متعلق به شهرداری در بیشه حبیب ترتیب داده شده بود. استاد با ورود به باغ، شهردار جوان را دید که پشت یک قلیان بزرگ و مجلل، با ژستی شبیه امپراطوران لمیده و در حال کشیدن قلیان است. این صحنه برای استاد بسیار ناگوار بود و من خود شاهد بودم که آن را برای دکتر سقائیان تعریف کرد.
به گفته وی، بعدازظهر همان روز که قرار بود نمایشگاه در ساعت شش عصر افتتاح شود، استاد حدود یک ساعت زودتر به همراه خانواده به موزه آمد. درها هنوز برای عموم باز نشده بود. تعدادی از مسئولان شهر نیز به ما پیوستند. جلسهای تشکیل دادیم که در آن مهندس حاجرسولیها، مهندس مرحوم امینپور، دکتر امینپور، دکتر عدنانزاده، و از هنرمندان مهندس مرتضی بخردی، مهندس ابراهیمیان و جمعی دیگر حضور داشتند.
مسجدی ادامه داد: در همان زمان کوتاه، استاد با گلایه به مهندس حاجرسولیها و دیگر اعضای شورای شهر گفت: «چرا با اصفهان اینگونه رفتار میکنید؟ این شهر در حال نابودی است.» آنها نیز دلایلی ارائه کردند، اما استاد قانع نشد. او با شور و حرارت، مثالهایی از نقاط مختلف جهان آورد که چگونه برای حفظ یک اثر تاریخی، حتی مسیر مترو را تغییر دادهاند. مهندس حاجرسولیها در نهایت وعده داد که در اولین فرصت هر اقدامی که بتوانند انجام دهند.
جمعیت بیرون موزه منتظر آغاز مراسم بود و در این فاصله، درهای موزه بسته مانده بود. از حضار خواستیم دفتر را ترک کنند و به هنرمندان بپیوندند تا مراسم آغاز شود. سرانجام، ساعت مقرر فرا رسید. عصر دلپذیری بود و مراسم افتتاحیه با سخنرانی استاد فرشچیان آغاز شد. حیاط موزه مملو از هنرمندانی بود که دیگر هیچگاه همه را یکجا ندیدیم. از مقامات اصلی شهر، تنها استاندار و شهردار غایب بودند.
فرشچیان پشت تریبون قرار گرفت و برخلاف انتظار، به جای سخن گفتن درباره هنر خود، مستقیماً به بیان مطالباتش پرداخت. او با زیرکی از حاجرسولیها و دیگر اعضای شورا تشکر کرد که چند دقیقه قبل پذیرفته بودند مترو از چهارباغ عبور نکند و از ساختوسازهای بلندمرتبه در اطراف رودخانه جلوگیری شود. با شنیدن این سخنان، هنرمندان و دوستداران هنر یکصدا برخاستند و به طور ممتد دست زدند. واضح بود که او حرف دل همه را زده است.
سردار کریم نصر، عضو شورای شهر، نیز با ویلچر در صف جلو نشسته بود. پیش از سخنرانی، او را به استاد معرفی کرده بودم. استاد در سخنانش به نصر اشاره کرد و گفت: «به من گفتهاند ایشان از فاتحان خرمشهر است. به همین دلیل، دست او را میبوسم.» سپس از تریبون پایین آمد تا دست او را ببوسد، اما نصر اجازه نداد و به دیدهبوسی اکتفا شد.
پس از آن، رئیس شورا پشت تریبون رفت و قول داد که مطالبات مطرحشده توسط استاد را پیگیری کنند. پس از او، مرحوم دکتر حسین یقینی تلاش کرد پشت تریبون برود و از استاد تشکر کند. اما من مخالفت کردم و گفتم: «خود من هم سخنرانی نمیکنم تا این مطالبات اصیل و دستنخورده باقی بماند. اگر سخنرانی دیگری انجام شود، مدیران فکر میکنند این خواستهها ساخته سازمانهای مردمنهاد است، نه خواست واقعی هنرمندان.»
فضای جلسه آنقدر گرم و مثبت بود که بسیاری دیگر نیز میخواستند پشت تریبون بروند، اما قبلاً به خانم نویدنیا، مجری برنامه، و همکاران موزه گفته بودم که از تریبون محافظت کنند و اجازه ندهند کسی بالا برود. پس از آن، شاهزیدی و مزدک و شیخ بهایی روی سکو رفتند و شاهزیدی در خطاب به استاد خواند: «ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش.» روزی باشکوه بود. آقای علی قاسمزاده، شهردار فعلی اصفهان که در آن زمان رئیس سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری اصفهان بود، در گوشم گفت: «همه چیز خوب شد.» اما من و استاد هر دو میدانستیم که این کافی نیست؛ حضور شهردار بسیار مهم بود.
فردای آن روز، آقای قاسمزاده ملاقاتی با دکتر سقائیاننژاد، شهردار وقت اصفهان، ترتیب داد. ما سه نفر حدود یک ساعت در دفتر شهردار نشستیم. استاد به صراحت و به عنوان نماینده هنرمندان از شهردار خواست که از عبور مترو از زیر چهارباغ جلوگیری کند.
در همان ملاقات، استاد از من پرسید: «آیا اشکالی دارد که یک آلبوم از آثارم را به شهردار هدیه کنم؟» گفتم: «عالی است.» او با خود یک آلبوم امضاشده آورده بود. وقتی آن را به شهردار داد، استاد مستقیماً به بحث اصلی رفت و مانند روز قبل، با صراحت بیان کرد: «آقای شهردار، اگر جلوی عبور مترو از چهارباغ را نگیرید، من به امام رضا (ع) شکایت میکنم و متوسل به ایشان میشوم یا میروم پیش رهبری و عبایش را میبوسم تا جلوی این اتفاق گرفته شود.»
به گفته مسجدی، شهردار که گویا از قبل میدانست این بحث مطرح خواهد شد، با قاطعیت پاسخ میداد، اما استاد فرشچیان به او توضیح داد که همه این تذکرها از سر دغدغه برای حفظ آثار تاریخی و فرهنگ اصفهان است. شهردار در پاسخ گفت: «این صداها از حلقوم دیگران است که حالا از زبان هنرمندان شنیده میشود و میخواهند مانع کار ما شوند. ما مشاوران ایتالیایی و فرانسوی داریم، بخش صنعت و معدن و دانشگاه صنعتی هم قضیه را بدون اشکال دانستهاند و ارتعاشات زمین ناشی از عبور مترو با ساختارهای مهندسی به حداقل رسیده است و مطمئن باشید هیچ مشکلی ایجاد نمیشود.»
استاد فرشچیان با لبخند پاسخ داد: «همه چیز که دو دوتا چهارتا نیست؛ بحث مدرسه چهارباغ و داشتههای زیرزمینی ما مطرح است.» این مثال برای استاد، نشاندهنده ضرورت احتیاط و رعایت اصول علمی در تغییر مسیرها و تصمیمگیریهای شهری بود.
در پایان ملاقات، شهردار از استاد خواست که سمت مشاور عالی فرهنگی شهردار را بپذیرد. فرشچیان با همان لحن صمیمی و متین گفت: «شما که این یک حرف من را نمیپذیرید؛ چگونه میتوانم مشاور شما باشم؟» این گفتگو نمونهای از تقابل تصمیمگیریهای شهری و خواستههای اهالی فرهنگ و هنر اصفهان بود و نشان میداد که دغدغهمندان شهر تا چه حد به حفاظت از هویت تاریخی و فرهنگی پایبند هستند. سپس استاد آلبوم امضاشده کارهایش را به شهردار هدیه داد و جلسه را ترک کردیم.
در راه بازگشت به استاد گفتم: «دوست دارم شما یک فیلم ببینید؛ یکی از سهگانههای کیشلوفسکی، درباره استاد ریاضیات در کنار دریاچه یخزده سوئیس که پسرش میخواهد اسکی کند و پدر مخالفت میکند، اما در برابر اصرارهای پسر، با محاسبات ضخامت یخ اجازه اسکی میدهد. اما با شکست یخها، پسر او به قعر آب میرود و غرق میشود.»
پس از افتتاحیه و ملاقاتها، استاد به تهران رفت و قبل از بازگشت به آمریکا، چندین بار تلفنی با من صحبت کرد. در یکی از این تماسها، گفتم: «ترسیدم مطالبات زیاد شود و تاثیرش کم شود؛ خوب است به اولین جایی فکر کنید که از آن دیپلم هنری گرفتید.» استاد پرسید: «هنرستان؟» من توضیح دادم: «وضعیت ساختمان هنرستان هنرهای زیبا بسیار اسفناک است؛ سقف انبارش فروریخته و آثار تاریخی ذخایر مخزنش زیر گرد و خاک مانده است. اگر به دست بساز و بفروشها بیفتد، از بین میرود.» استاد بسیار متأثر شد و در تماس دیگری گفت: «به نظرتان با آقای حسینی، مدیرکل ارشاد، صحبت کنم؟» گفتم: «ممکن است مفید باشد، اما مهمتر این است که از طریق وزیر پیگیری شود.»
استاد فرشچیان در تماس بعدی خبر داد که با آقای صفار هرندی، وزیر وقت، صحبت کرده و قول مساعد گرفته است. من نیز به او مژده دادم که «روزانه حدود ۵۰۰ نفر از نمایشگاه شما دیدن میکنند و قدردانی خود را از شما نشان میدهند.» استاد گفت که مایل است کارهای بیشتری برای اصفهان انجام دهد، اما بخشی از تابلوهایش را به موزه سعدآباد و آستان قدس اهدا کرده است.
به گفته مسجدی، خبر خوشی رسید که شورای شهر در همان روزهای برگزاری نمایشگاه، تصمیم گرفت گذر مترو از چهارباغ تغییر کند و از ساختوسازهای بلندمرتبه نیز جلوگیری کند. هرچند بعدها با تغییر مدیران و افراد، این مصوبات پیگیری نشد، اما اصل تصمیم مثبت بود و خاطرهای ارزشمند برای استاد و اهالی هنر اصفهان باقی گذاشت.
استاد فرشچیان همچنین تمایل داشت از استادان کهنسال اصفهان یاد شود و روی صحنه حاضر شوند تا از آنها تقدیر شود. از جمله مرحوم آقا ضیاءالدین امامی، نقاش نوگرای اصفهان که کتاب نگاره سایهها در موزه برای او تدوین شده بود. او عصا زنان روی صحنه رفت، استاد خم شد و دست او را بوسید و گفت: «ایشان معلم من در هنرستان بودهاند.»
مسجدی افزود: صبح یکشنبه یازدهم تیرماه ۱۳۸۵، در تماس تلفنی، استاد از خبر منتفی شدن قطعی عبور مترو از چهارباغ خوشحال شد. چند روز بعد، اواخر تیر یا اوایل مرداد، تلفنی از استاد دریافت کردم که خبر خوشی میداد: دفتر وزیر اعلام کرده که طرحی برای مرمت اساسی هنرستان در حال آمادهسازی است و موزهای برای گنجینه هنرستان راهاندازی خواهد شد. سال بعد، با حضور خود استاد، این پروژه افتتاح شد و بنای ارزشمند هنرستان و گنجینهای از آثار تاریخی شهر از خطر زوال نجات یافت.
این خاطرات نه تنها بیانگر دغدغههای استاد محمود فرشچیان برای حفظ هنر و تاریخ اصفهان است، بلکه نشاندهنده تأثیر مستقیم هنرمندان بر سیاستهای شهری و تعامل سازنده آنان با مدیران است. استاد فرشچیان با نگاهی عمیق و محترمانه به تاریخ و هنر، توانست تغییراتی بنیادین در حفظ هویت فرهنگی و تاریخی اصفهان ایجاد کند.
منبع : خبرگزاری مهر


























