به گزارش اخبار جهان به نقل از روزنامه کیهان، چارلی چاپلین، نابغه سینمای جهان، در اوایل دهه چهل خورشیدی پس از سالها دوری از هیاهوی زندگی شهری، در آرامش کوهستان آلپ در سوئیس سکونت گزیده بود. این در حالی است که از اواسط دهه سی خورشیدی، به تشویق گراهام گرین، نویسنده مشهور انگلیسی، به نگارش شرححال خود دست زده بود. روزنامه کیهان در شهریور ۱۳۴۳، بخشهایی از این خودزندگینامه را در چند شماره منتشر کرد. در ادامه، بخش نخست این اثر، به نقل از روزنامه کیهان مورخ ۲۸ شهریور ۱۳۴۳، ارائه میشود:
چاپلین در یادداشتهای خود، با لحنی صمیمی و به دور از هرگونه تجمل، از تولد خود در ۱۶ آوریل ۱۸۸۹ (۲۷ فروردین ۱۲۶۸) در ایستلین، منطقه والورث (لندن جنوبی) میگوید. وی دوران کودکی خود را نسبتا راحت توصیف میکند؛ مادری که شبها به تئاتر میرفت و او و برادرش سیدنی را به پرستار خانه میسپرد. علاقه عمیق چاپلین به مادرش، علیرغم زیبایی معمولی وی، به وضوح در نوشتههای او قابل مشاهده است. او از آرامش و وقار زندگی در لندن در آن دوران و از محبتهای مادری فراوان که دوران کودکیاش را پر از شادی میکرد، یاد میکند.
اما این آرامش زودگذر بود. وقوع اتفاقی ناگوار، زندگی خانواده چاپلین را دگرگون کرد. مادرش پس از بازگشت از دیداری با یکی از دوستانش، به شدت پریشان و گریان بود و پیوسته از “آرمسترانگ” نام میبرد. سالها بعد، چاپلین درمییابد که مادرش به دلیل عدم سرپرستی فرزندانش از سوی پدر، به دادگاه شکایت برده بود و وکیل پدر، آرمسترانگ، مانع از صدور حکم به نفع مادرش شده بود. این واقعه نشاندهنده جدایی والدین چاپلین در سنین کودکی وی است، جداییای که به گفته خود چاپلین، او هیچ خاطرهای از زندگی مشترک پدر و مادرش ندارد.
چاپلین از پدرش به عنوان مردی آرام و متفکر با چشمانی سیاه یاد میکند و میگوید مادرش او را به ناپلئون تشبیه میکرده است. او به استعداد هنری برجسته پدر و درآمد هنگفت هفتگی چهل پوندی او اشاره میکند، اما وابستگی شدید پدرش به مشروبات الکلی را نیز به عنوان عامل اصلی جدایی و در نهایت مرگ زودهنگام او در ۲۷ سالگی ذکر میکند.
وی همچنین به ازدواج مادرش در ۱۸ سالگی با مردی آفریقایی و فرار او به آفریقا اشاره میکند. برادرش سیدنی حاصل این ازدواج بود. مادرش داستانهای فراوانی از زندگی مجلل خود در آفریقا برای چاپلین و برادرش تعریف میکرد، اما پس از مدتی به انگلستان بازگشته و با پدر چاپلین ازدواج کرد. چاپلین به احساس سرزنش خود و برادرش به دلیل ترک ناز و نعمتهای آفریقا توسط مادرش اشاره میکند، اما در عین حال به علاقه عمیق مادرش به پدرش نیز واقف بود.
نقطه عطف زندگی چاپلین، ورود ناگهانی او به عرصه تئاتر در سن پنج سالگی بود. به دلیل از دست دادن صدای مادرش در جریان اجرا، و تمسخر تماشاچیان، چاپلین جایگزین وی بر روی صحنه میشود. او به طرز شگفتآوری توانست با خواندن ترانهای به نام “جاک جونس” و با اجرای طنزآمیز و تقلید از صدای مادرش، توجه تماشاگران را جلب کند و با دریافت بارانی از سکههای پول، به عنوان هنرمندی توانا خود را به همه نشان میدهد. این شب، آخرین اجرای مادرش بر روی صحنه بود.
به دنبال این اتفاق، شرایط اقتصادی خانواده رو به وخامت میرود. مادر چاپلین با فروختن لباسها و وسایل خود، تلاش میکند تا از فقر و تنگدستی رهایی یابد. در این شرایط سخت، عشق و دلسوزی مادر نقش بسزایی در تربیت و آموزش چاپلین دارد. اما در عین حال، صدای او هرگز به حالت عادی برنمیگردد.
این نوشته تنها بخش نخست از خاطرات چاپلین است و ادامه آن در شمارههای بعدی روزنامه کیهان منتشر شد. این خاطرات، گویای زندگی پر فراز و نشیب چاپلین و ریشههای هنر وی است. از دست دادن ثبات خانواده در دوران کودکی، فقر و مبارزه برای ادامه زندگی، همه و همه در شکلگیری شخصیت هنری این نابغه تأثیر گذاشته است. تحلیل بیشتر این خاطرات، ما را در درک بهتر جنبههای مختلف زندگی و شخصیت پیچیده این هنرمند بزرگ یاری میرساند. پیامدهای انتشار این خاطرات، افزایش توجه جهانی به زندگی خصوصی و دوران کودکی چاپلین و همچنین احتمال الهامگرفتن از این خاطرات در تولید آثار سینمایی و هنری آینده را در پی دارد. واکنشهای منتقدان و علاقهمندان به چاپلین به این خاطرات نیز موضوعی قابل توجه خواهد بود. اخبار جهان به طور مرتب پیگیر اخبار مرتبط با این موضوع خواهد بود.
منبع: روزنامه کیهان


























