به گزارش اخبار جهان به نقل از عصر ایران، ۲۱ شهریور، روز ملی سینما، فرصتی مغتنم برای ارزیابی مسیر پیموده شده توسط سینمای ایران و ترسیم افقهای پیش رو است. سینمای ایران نه فقط هنر هفتم، بلکه آینهای دقیق از جامعه است؛ رسانهای که هم سرگرمی فراهم میکند، هم روایتگر بحرانها و امیدهای ملی است و هم زبان مشترک گروههای اجتماعی متنوع را تشکیل میدهد. برای رهایی از تکرار مکررات، سایه سنگین سانسور، بیتوجهی به نیازهای مردم و سلطه کمدیهای بیمایه، سینمای ایران باید به مثلث حیاتی خود بازگردد: دولت، هنرمند و تماشاگر.
اولین ضلع این مثلث، دولت است که در عین حمایت، از مداخلات بیجا باید پرهیز کند. جامعهشناسی هنر نشان میدهد که هیچ تولید فرهنگی در خلأ شکل نمیگیرد و ساختار قدرت در آن نقش دارد. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سیاستگذاری، صدور مجوز و حمایت مالی نقش محوری دارد. اما این نقش باید از مداخلهگرانه به پشتیبانانه تغییر یابد. این تغییر از طریق سیاستگذاری شفاف و پایدار، اجتناب از تصمیمهای سلیقهای و ناپایدار که منجر به بلاتکلیفی پروژهها میشود، امکانپذیر است. دولت باید به جای تمرکز بر کنترل محتوایی، بر بهبود زیرساختها تمرکز کند؛ سالنسازی در شهرهای کوچک، حمایت از اکران آنلاین و ایجاد نظامی عادلانه برای پخش فیلمها. عدم تعادل فعلی میان کنترل و اقتصاد سینما نه به ارتقای اخلاق عمومی کمک کرده و نه به توسعه هنر.
ضلع دوم، هنرمند است که باید تعادل میان خواستههای مخاطب، اقتضائات بازار و ارزشهای هنری را برقرار کند. گسست میان فیلمسازان و تماشاگران در سالهای اخیر مشهود است. بسیاری از فیلمها یا بیش از حد به جشنوارههای خارجی متمرکز شدهاند یا صرفاً با نگاهی سطحی و تجاری به تولید کمدیهای دمدستی پرداختهاند. این آثار نه روایت جدی از جامعه ارائه میدهند و نه ماندگاری فرهنگی دارند، اما بخش بزرگی از ظرفیت اکران را اشغال میکنند. در مقابل، فیلمهایی با کیفیت بالا و موضوعات اجتماعی مهم با توقیف مواجه میشوند. هنرمندان باید به روایت داستانهای اصیل، تجربهگری در فرم و در عین حال احترام به سلیقه عمومی بازگردند. بازسازی اخلاق حرفهای، توجه به ابعاد مختلف سینما، مسئولیتپذیری و پرهیز از نگاه مادیگرایانه نیز ضروری است.
تماشاگر، بهعنوان ضلع سوم، نه فقط مصرفکننده، بلکه بخش فعالی از زنجیره تولید فرهنگی است. انتخابهای او مسیر آینده سینما را شکل میدهد. حمایت از آثار سطحی بازار را به همان سمت تقویت میکند، در حالی که روی آوردن آگاهانه به فیلمهای جدیتر، تولیدکنندگان را به سمت تولید آثار با کیفیتتر سوق میدهد. نمونههایی از این نقش را در اقبال عمومی به فیلمهای اجتماعی مانند جدایی نادر از سیمین، فروشنده و ابد و یک روز میبینیم. اما دسترسی عادلانه به فیلمها، قیمت مناسب بلیت، وجود سالنهای کافی در تمام شهرها و کاهش محدودیتها برای حضور گسترده مردم در چرخه سینما ضروری است.
برای رهایی از این دور باطل، گامهای اجرایی زیر ضروری به نظر میرسد: بازتعریف نقش دولت به عنوان پشتیبان زیرساختها، نه سانسورگر؛ احیای صنف و نهادهای حرفهای برای دفاع از حقوق اعضا و نظارت بر استانداردها؛ بازگشت هنرمندان به نوآوری و تولید آثار متنوع؛ آموزش و تربیت مخاطب برای ارتقای سواد بصری و فرهنگی؛ و ایجاد پل ارتباطی میان جامعه و سینما از طریق جشنوارههای مردمی و گفتوگوهای مستقیم. به طور خلاصه، احیای سینمای ایران نیازمند یک همکاری چند وجهی است که در آن دولت، هنرمند و تماشاگر هر یک نقش حیاتی خود را ایفا کنند.
منبع: عصر ایران



























