به گزارش اخبار جهان به نقل از ایبنا، نسل جدید که به خلاصهها و هوش مصنوعی برای درک متون متکی است، در معرض خطر از دست دادن یکی از غنیترین تجربیات بشری، یعنی لذت خواندن، قرار دارد. چه چیزی در فرآیند آرام و عمیق خواندن یک کتاب، تجربهای که تا همین اواخر یکی از شاخصههای زندگی متمدن محسوب میشد، نهفته است که نمیتوان آن را به طور کامل خودکارسازی یا جایگزین کرد؟ این پرسشی است که در عصر هوش مصنوعی، اهمیت مضاعفی یافته است.
با وجود پیشرفتهای چشمگیر هوش مصنوعی در زمینه خلاصهسازی متون، نگارش داستان، و حتی تولید رمان، انسان همچنان به خواندن نیازمند است. آمارهای اخیر نشاندهنده کاهش قابل توجه مطالعه داستان در میان دانشآموزان و دانشجویان است، هرچند بسیاری هنوز از این فعالیت لذت میبرند. معلمان مدارس ممتاز نیز به طور فزایندهای با دانشآموزانی مواجه میشوند که هرگز یک رمان را از ابتدا تا انتها نخواندهاند. نیکلاس دیمز، استاد ادبیات دانشگاه کلمبیا، در مصاحبهای با آتلانتیک، به مشکل دانشجویانش در حفظ جزئیات کوچک و در عین حال درک کلی داستان اشاره کرده است. یک مطالعه جدید نیز کاهش 40 درصدی تعداد آمریکاییهایی که برای لذت شخصی کتاب میخوانند را از ابتدای قرن بیست و یکم نشان میدهد.
اسپنسر کلاوان، استاد دانشگاه و نویسنده معاصر، در مقالهای به این موضوع پرداخته و میگوید: “دانشجویان من باهوش و جدی هستند و ارزش تکالیف درسی را درک میکنند. آنها میدانند که خواندن برای موفقیت آینده اهمیت دارد. اما بسیاری از آنها هرگز لذت واقعی خواندن را تجربه نکردهاند. آنها تجربهای را که یک کتاب میتواند ارائه دهد، تجربهای که یک صفحه ویکیپدیا هرگز نمیتواند جایگزین کند، از دست دادهاند.” تعطیلی مدارس در دوران کووید-19 و در دسترس بودن خلاصهها و تحلیلهای آماده هر کتاب توسط هوش مصنوعی، این مشکل را تشدید کرده است.
اما این چالش، ما را به پرسیدن مجدد یک سوال بنیادی و همیشگی سوق میدهد: چرا باید بخوانیم؟ در گذشته، نگرانیها دقیقاً برعکس امروز بود. فیلسوفان باستان، از جمله افلاطون، نگران بودند که نوشتن ذهن را تنبل کند و حافظه را تضعیف نماید. در گفتگوی فایدروس، افلاطون به این موضوع اشاره میکند و حتی افسانهای را نقل میکند که در آن، یکی از خدایان نگران استفاده انسانها از نوشتن است، زیرا معتقد بود که باعث فراموشی میشود. جالب توجه است که خود افلاطون این انتقاد را در قالب نوشتار مطرح کرد. فرم ادبی او، یعنی گفتگوی فلسفی، روشی متفاوت از انتقال دانش بود. این گفتوگوها تلاش میکردند تا تجربه گفتگو و تبادل فکری را بازسازی کنند. خواننده با کتاب و شخصیتهای آن وارد تعاملی عمیق و طولانی مدت میشود و این تعامل، خود هدف اصلی خواندن محسوب میشود.
هوش مصنوعی نمیتواند آن نوع ارتباط عمیق و شخصی را که در طول یک تجربه کامل و عمیق از مطالعه یک رمان شکل میگیرد، ایجاد کند. از دوران افلاطون تاکنون، لذت خالص خواندن – برای لذت و ارتباط انسانی، نه صرفاً برای کسب اطلاعات – همواره با بیاعتنایی برخی روبرو بوده است. حتی در اوج محبوبیت رمان در قرن نوزدهم، ادبیات داستانی اغلب به عنوان سرگرمی بیاهمیت تلقی میشد. جرج الیوت، نویسنده مشهور انگلیسی، در رمان «مدرمارچ»، به طنز به این موضوع پرداخته است. اما در عین حال، الیوت همان ایده افلاطون را تکرار میکند: رمان، وارث مدرن گفتگوی فلسفی است، متنی که هدف آن تجربه کردن و زندگی کردن با شخصیتهاست، نه جمعآوری دادهها.
سی. اس. لوئیس، نویسنده مشهور، میگوید: «کسانی که ادبیات بزرگ را برای خودشان میخوانند، تمام آگاهیشان تغییر میکند. آنها تبدیل میشوند به چیزی که پیش از آن نبودند.» و این نوع تغییر، چیزی نیست که ماشینها بتوانند جایگزین آن شوند. هوش مصنوعی میتواند اطلاعات را سریعتر بیابد و ابزاری قدرتمند برای تأیید یا یادآوری حقایق باشد، اما هرگز نمیتواند آن تجربه عمیق و شخصی را که از زندگی با کتابها به دست میآید، منتقل کند. برای مثال، لحظهای که فرد در مدرمارچ دست مادرش را به لب میبرد و سکوت میکند، اشارهای به محبت روزمره و پیروزی آرامش بر خشم است که هیچ خلاصهای از هوش مصنوعی قادر به بازنمایی آن نیست. در نهایت، تجربه خواندن یک کتاب، فراتر از جمعآوری اطلاعات، به رشد و تکامل فکری و عاطفی انسان کمک میکند. این تجربهای است که با پیشرفت تکنولوژی، اهمیت و جایگاه آن بیشتر آشکار میشود.
منبع: ایبنا



























