به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از خبرگزاری صدا و سیما، در برنامه میز اقتصاد که روز شنبه ۱۹ مهر ماه برگزار شد، سعید لیلاز و شاکری، کارشناسان اقتصادی، به تحلیل موج جدید تنشهای تجاری میان چین و آمریکا پرداختند.
سعید لیلاز، کارشناس اقتصادی، ریشههای این تنش را به اواخر قرن بیستم مرتبط دانست و گفت: پال کندی در کتاب «افول قدرتهای بزرگ جهانی» پیشبینی کرده بود که چین ابرقدرت بعدی جهان خواهد بود. همچنین، جیووانی اریگی در سال ۲۰۰۷ در کتاب خود نوشت که جنگ بزرگ قرن بیستویکم میان آمریکا و چین روی خواهد داد.
او توضیح داد که آمریکا با چین دو چالش اصلی دارد: یکی ساختاری و عمومی و دیگری ژئوپلیتیکی و اختصاصی. چالش عمومی به کسری بودجه و تراز بازرگانی آمریکا بازمیگردد که تقریباً با هزینههای نظامی سالانه این کشور برابر است. آمریکا سالانه نزدیک به هزار میلیارد دلار برای امور نظامی هزینه میکند و به همین میزان کسری بودجه و تراز تجاری دارد؛ به این معنا که هزینه سلطه بر جهان را از دیگر کشورها تأمین میکند.
لیلاز افزود این وضعیت تا حدی قابل ادامه است، اما بدهی عمومی دولت آمریکا به حدود ۱۲۰ درصد تولید ناخالص داخلی رسیده که رقمی بسیار خطرناک است. این موضوع باعث وابستگی متقابل آمریکا و چین به یکدیگر شده و یک بازی پیچیده میان دو کشور شکل داده است.
این کارشناس اقتصادی با اشاره به سیاستهای اخیر واشنگتن تصریح کرد که دولتهای ترامپ و بایدن با افزایش تعرفهها و محدودیت واردات تلاش کردند از تشدید این روند جلوگیری کنند. کنگره آمریکا نیز قانونی برای کنترل بدهی دولت تصویب کرده، اما این اقدامات تاکنون مؤثر نبوده است. بدهی عمومی آمریکا اکنون به حدود ۳۵ تا ۳۶ هزار میلیارد دلار رسیده و این چالش تنها به چین محدود نیست، بلکه شامل کشورهایی مانند ویتنام، کانادا و مکزیک نیز میشود.
وی در مورد تأثیر این جنگ تجاری بر ایران گفت: این تحولات در مجموع به نفع اقتصاد ایران است، زیرا چین را به یافتن بازارهای جایگزین از جمله ایران سوق میدهد. افزایش تعرفهها در آمریکا، کالاهای چینی را به سمت بازارهای دیگر هدایت میکند و این یک فرصت برای ایران است.
شاکری: جنگ تجاری چین و آمریکا وارد مرحله جدیدی شده است
محمد شاکری، اقتصاددان دیگر این برنامه، بیان کرد که ایده جنگ تجاری با چین از دوره اول ریاستجمهوری ترامپ مطرح شد، در دولت بایدن ادامه یافت و انتظار میرود در دور دوم احتمالی ترامپ نیز گسترش یابد. او تأکید کرد که این تقابل ماهیتی ژئوپلیتیکی دارد و چین اکنون بزرگترین رقیب جهانی آمریکاست.
این کارشناس اقتصادی با اشاره به پیامدهای ورود کالاهای چینی به بازار آمریکا گفت: از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۷، حدود سه و نیم میلیون شغل صنعتی در آمریکا از بین رفت. اگرچه این رقم در مقایسه با ۱۵۰ میلیون نیروی کار آمریکا بزرگ به نظر نمیرسد، اما تأثیر آن بر شهرهای صنعتی که اقتصادشان وابسته به صنایع تولیدی بود، بسیار عمیق بود.
شاکری افزود صنایعی مانند خودروسازی و تولید لوازم خانگی بهشدت تحت تأثیر رقابت با چین قرار گرفتند و این موضوع بر میلیونها رأیدهنده آمریکایی اثر گذاشت. به همین دلیل، جنگ تجاری با چین ریشههای عمیقی در سیاست داخلی و امنیت ملی آمریکا دارد. وی به نقل از جیک سولیوان، مشاور امنیت ملی بایدن، اشاره کرد که قوانینی مانند «چیپ اکت» نه یک یارانه سیاسی، بلکه مسئلهای مرتبط با امنیت ملی هستند.
بدهی بیسابقه دولت آمریکا و نگرانی از آینده اقتصاد جهانی
این اقتصاددان ادامه داد که آمریکا بدهکارترین کشور جهان است و نقش آن در اقتصاد جهانی در حال تغییر است. در بحران مالی ۲۰۰۸، بدهی اصلی بر دوش خانوارها و شرکتها بود، اما اکنون دولت فدرال بزرگترین بدهکار دنیاست. حجم اوراق قرضه خزانهداری آمریکا از حدود پنج تریلیون دلار در سال ۲۰۰۸ به بیش از سی و دو تریلیون دلار در سال گذشته رسیده که رشدی بیسابقه است.
شاکری گفت شاخص درآمد اولیه در تراز پرداختهای آمریکا منفی شده است؛ یعنی سود اقتصاد جهانی از آمریکا بیشتر از سود آمریکا از اقتصاد جهانی است که این نشانه تغییر توازن قدرت است. او این وضعیت را با انتقال قدرت اقتصادی از بریتانیا به آمریکا در جنگ جهانی دوم مقایسه کرد و احتمال تکرار آن بین آمریکا و شرق آسیا را مطرح نمود.
از بحران مالی تا جنگ تعرفهای؛ مسیر تغییر استراتژی آمریکا
شاکری خاطرنشان کرد که آمریکا در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ تلاش کرد با ایجاد بحران در بازارهای مالی، اقتصاد چین را مهار کند، اما این سیاست شکست خورد. پس از آن، واشنگتن به ابزار جنگ تعرفهای روی آورد. این جنگ در دوره ترامپ تورم گستردهای ایجاد نکرد، اما در دور جدید با شدت بیشتری ادامه دارد.
او در پایان گفت اروپا نیز در چارچوب سیاستهای واشنگتن حرکت میکند. تنها در ماه نخست اجرای تعرفههای جدید، درآمد دولت آمریکا حدود ۵۰ میلیارد دلار افزایش یافت، در حالی که تورم رشد قابلتوجهی نداشت، هرچند این وضعیت ممکن است به دلیل موجودی بالای انبارها موقتی باشد.
ادامه جنگ تعرفهای آمریکا و چین؛ تشدید تنش در بازارهای جهانی
در ادامه این گفتگو، شاکری به تحولات اخیر اشاره کرد و گفت: در دوم آوریل، چین بهطور ناگهانی محدودیتهای جدیدی بر صادرات خود اعمال کرد که این اقدام، گزینهای جز بازگشت به تعرفههای بالا برای دولت ترامپ باقی نگذاشت. مشخص نیست این اقدامات واقعی هستند یا یک بلوف سیاسی، اما بازارها انتظار چنین وضعیتی را نداشتند و چشمانداز کاهش نرخ بهره در آمریکا کمرنگ شده است.
لیلاز: تعرفهها در کوتاهمدت سودآور، در بلندمدت زیانبارند
سعید لیلاز با تأکید بر ابعاد ژئوپلیتیکی موضوع گفت: در اقتصاد، هر سودی هزینهای دارد. برآوردها نشان میدهد درآمد دولت آمریکا از تعرفهها ممکن است در پنج سال آینده به دو و نیم تریلیون دلار برسد، اما این هزینه را مصرفکنندگان آمریکایی یا شرکتهای صادرکننده پرداخت خواهند کرد. این سیاست در بلندمدت به کاهش بهرهوری در اقتصاد آمریکا منجر میشود.
چین و آمریکا؛ رقابت اجتنابناپذیر در جهانی چندقطبی
لیلاز بیان کرد که انتظار ندارد این جنگ بهسرعت تمام شود، زیرا اقتصاد دو کشور به شدت در هم تنیده است. آمریکا به کالاهای ارزان چینی وابسته است و چین نیز حجم عظیمی از اوراق قرضه آمریکایی را در اختیار دارد. او افزود جهان در حال گذار از نظم تکقطبی پس از فروپاشی شوروی به یک جهان چندقطبی است و رقابت قدرتهای بزرگ دوباره آغاز شده است.
افزایش تقاضا برای طلا؛ نشانه نااطمینانی جهانی
لیلاز در پایان گفت: بازار جهانی طلا این نااطمینانی را بازتاب میدهد. قیمت طلا از سال ۲۰۲۳ بیش از دو برابر شده و پیشبینی میشود تا پایان سال ۲۰۲۶ به حدود پنج هزار دلار در هر اونس برسد. این روند نشان میدهد جهان وارد دوره جدیدی از رقابت بر سر منابع، انرژی، فناوری و ذخایر طلا شده است.
منبع: خبرگزاری صدا و سیما



























