تاریخ : سه شنبه, ۲۷ آبان , ۱۴۰۴ Tuesday, 18 November , 2025

رؤیای آبی دختران بلوچ: داستان قهرمانی ۳ دختر موج‌سوار ایرانی

  • کد خبر : 113457
  • ۰۸ مهر ۱۴۰۴ - ۱۶:۳۵
رؤیای آبی دختران بلوچ: داستان قهرمانی ۳ دختر موج‌سوار ایرانی

به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از عصر ایران، گزارش الناز محمدی دبیر گروه اجتماعی روزنامۀ هم‌میهن دربارۀ سه دختر بلوچ که قهرمان موج سواری کشور شده‌اند، روایتی خواندنی از تلاش و پشتکار این دختران است. امید است با انتشار گزارش‌هایی از این دست، تصویری زیباتر از مردمان بلوچ در ذهن مخاطبان نقش ببندد. […]

به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از عصر ایران، گزارش الناز محمدی دبیر گروه اجتماعی روزنامۀ هم‌میهن دربارۀ سه دختر بلوچ که قهرمان موج سواری کشور شده‌اند، روایتی خواندنی از تلاش و پشتکار این دختران است.

امید است با انتشار گزارش‌هایی از این دست، تصویری زیباتر از مردمان بلوچ در ذهن مخاطبان نقش ببندد. الناز محمدی در گزارش خود این‌گونه می‌نویسد: آیا تاکنون دلفین‌ها را بر پهنه اقیانوس دیده‌اید که چگونه با حرکتی هلال‌وار بین آب و آسمان، شادمانه به آبی دریا می‌پیوندند؟ عابده، نوشین، نوشا، خدیجه و ونوس همواره آرزو داشته‌اند که دلفین باشند. این کودکان دریاهای جنوب، از بدو تولد، ساحل را خانه خود می‌دانند و در میان قطره‌های بی‌کران، دلفین‌هایی را می‌بینند که با لبخند بر سطح آب بازی می‌کنند. آن‌ها به دنبال یکدیگر می‌دوند، از هم پیشی می‌گیرند و در دسته‌های منظم به جلو می‌روند. دختران بلوچ روستای رَمین و کنارک چابهار نیز همواره آرزو داشته‌اند که در گروه‌هایی هماهنگ، با لباس‌هایی متحدالشکل، در آب، بر روی موج‌های ساحلی بالا و پایین بروند و به یکدیگر لبخند بزنند. آن‌ها می‌خواهند مدام به جلو حرکت کنند، پیشرفت کنند و به یک تیم بزرگ تبدیل شوند، تیمی که بر روی موج‌های طلایی و بی‌نظیر جنوب شرق ایران، یعنی بلوچستان، این عروس دریاهای جنوب، بدرخشد.

هشت سال پیش، هنگامی که مریم قدمی به روستای رمین رفت تا موج‌سواری کند، عابده، نوشین، نوشا، خدیجه، ونوس و دیگر دخترانی را دید که با لباس‌های رنگارنگ در کنار ساحل و خیابان‌ها می‌دوند و به پسرانی که با شادی بر روی موج‌های دریا موج‌سواری می‌کنند، چشم دوخته‌اند. دختران بلوچ با لباس‌هایی سنگین و دست و پاگیر. مریم خانم از همان ابتدا مجذوب این دختران شد؛ دخترانی که نه سواد کافی داشتند، نه می‌توانستند به درستی فارسی صحبت کنند و نه می‌دانستند که ورزشی وجود دارد که می‌توانند آن را دنبال کرده و به آرزوهای خود دست یابند. بنابراین، اسکیت‌سواری به عنوان گزینه مناسبی مطرح شد.

مریم خانم، دوست خود، نیوشا جهانی را از تهران به بلوچستان دعوت کرد تا به این دختران که در چشمان‌شان بارقه‌های علاقه به ورزش دیده می‌شد، اسکیت‌سواری آموزش دهد. داستان دختران بلوچ ورزشکار روستای رمین از همین‌جا آغاز شد. عابد فولادی، جوان ورزشکار روستا نیز تصمیم گرفت به این کودکان و مربیان‌شان کمک کند. او و مربیان، کودکان را با اسکیت‌هایی که از تهران رسیده بود، به کوچه‌ها و خیابان‌ها می‌بردند و به آن‌ها تمرین می‌دادند، اما لباس‌های سنتی دختران آنقدر سنگین بود که یادگیری را دشوار می‌کرد.

دختران بلوچ روستای رمین و کنارک، لباس‌هایی بلند و دست‌دوز می‌پوشند که پُر از گره و تزئینات پیچیده است. با این حال، دختران اسکیت‌سواری را فرا گرفتند. در مکانی که هیچ پیست یا زمین استانداردی برای تمرین وجود نداشت، آن‌ها به دنبال یکدیگر راه افتادند و روی زمین‌های آسفالته به تمرین پرداختند. اما گوشه چشم دختران همواره به دریا بود؛ به موج‌های طلایی که انعکاس نور خورشید بر آن‌ها مانند فلس ماهی‌ها می‌درخشید. پسران روستا مانند دلفین‌ها بر روی موج‌های بی‌نظیر دریای عمان که به اقیانوس می‌رسید، سوار می‌شدند و دختران آن‌ها را زیر نظر داشتند. عابد فولادی که از 14 سال پیش موج‌سواری را از «ایسکی بریتون»، توریست ایرلندی، آموخته بود، متوجه نگاه دختران شد و به آرزوی آن‌ها پی برد: موج‌سواری بر روی دریا.

در سال 90 بود که بریتون به بلوچستان سفر کرد و پس از بررسی‌ها اعلام کرد که ساحل روستای رمین یکی از بهترین مکان‌های دنیا برای موج‌سواری است. روزی او با تخته‌اش موج‌سواری می‌کرد و آن را به برادر عابد داد، اما برادرش پیشنهاد داد که با یونولیت خود با او مسابقه دهد. هر دو تا مسافت زیادی در دریا پیش رفتند، اما بریتون متوقف شد و برادر عابد سوار بر موج، به مسیر خود ادامه داد. در این هنگام بود که بریتون به استعداد و پتانسیل کودکان رمین پی برد. او تخته موج‌سواری خود را به عابد هدیه داد و اعلام کرد که می‌خواهد به دختران و پسرانی که به موج‌سواری علاقه دارند، آموزش دهد. او به مدت سه سال متوالی به رمین سفر کرد و هر بار چند تخته موج‌سواری با خود آورد و به کودکان هدیه داد. پس از چند سال، اتحادیه موج‌سواری در ایران تشکیل شد و در سال 95، ایران به عنوان صدمین عضو اتحادیه بین‌المللی موج‌سواری پذیرفته شد.

پس از آن، عابد به آموزش کودکان ادامه داد و زمانی که مریم قدمی به رمین آمد، دختران نیز از زمین آسفالته به شن‌های درخشان ساحل آمدند و به تدریج موج‌سواری را بر روی دریا آغاز کردند. این، سرآغاز یک داستان بود.

تیم دخترانه روستای رمین متشکل از 5 نفر است: نوشا، نوشین، عابده، خدیجه و ونوس. عابده جدگال، خود را یک دختر بلوچ می‌داند که در زمانی که هیچ دختری اجازه نداشت حتی تا کلاس ششم درس بخواند، ورزش را شروع کرد: اسکیت و موج‌سواری. تا همین چند روز پیش، زمانی که عکس‌های عابده از بلوچستان رسید، در حالی که بر سکوی نفر اول مسابقات کشوری موج‌سواری ایستاده بود و مدال خود را مانند قهرمانان المپیک با دندان‌هایش گاز می‌گرفت، کسی او را نمی‌شناخت. اکنون، عکس‌های آن دختر بلوچ با لباس محلی آبی، چهره‌ای سبزه، ابروهایی کمانی و لبخندی از ته دل، در فضای مجازی منتشر شده و ایرانی‌ها با دیدن آن، زیبایی و موفقیت او را تحسین می‌کنند.

عابده نیز برای رسیدن به این جایگاه، سختی‌ها و چالش‌های بسیاری را پشت سر گذاشته است. او اشک‌هایی ریخته است زمانی که عموها، عمه‌ها و خاله‌ها به خانه‌شان می‌آمدند و به سلیمه، مادر جوان بی‌سوادش و پدر کارگرش که روزها در «میدان کارگری» رمین به دنبال کار ساختمانی می‌گردد، می‌گفتند که اجازه ندهند دخترشان به ساحل برود. آن‌ها می‌گفتند که عابده یک دختر بلوچ است و دختران باید در خانه بمانند.

اما سلیمه، مادر عابده، مقاومت کرد و به دخترش اجازه داد تا به دنبال آرزوهایش برود. عابده از هشت سالگی اسکیت‌سواری را در کوچه‌ها آغاز کرد و دو سال پیش موج‌سواری را یاد گرفت و امسال قهرمان کشور شد.

عابده می‌گوید: «من واقعاً به مادر و پدر عزیزم افتخار می‌کنم که اجازه دادند من اسکیت و موج‌سواری کنم و درس بخوانم، ادامه بدهم و زندگی خوبم را بسازم. خانم مریم قدمی باعث شدند که من در رشته آبی و اسکیت، ورزش کنم. هشت سال او برای ما زحمت کشید، زبان درس داد، ما را به دریا بردند و ورزش‌کردن را یاد ما دادند. خانم نیوشا جهانی از تهران آمد و به ما اسکیت یاد داد. از او ممنونم که باعث شروع ورزش ما شد تا امسال که مقام کشوری را به‌دست آوردم. من دو سال است که موج‌سواری را شروع کردم اما چندین سال است که اسکیت می‌کنم.»

او ادامه می‌دهد: «الان 12 سالم است. هنوز تصمیم نگرفته‌ام چه رشته‌ای درس بخوانم اما می‌خواهم ورزشم را ادامه دهم و می‌خواهم بقیه دختران بلوچ هم آموزش ببینند و ورزش را ادامه دهند. دلم می‌خواهد پدر و مادرهای همه دختران بلوچ اجازه دهند که آن‌ها ورزش کنند. وقتی کلاس زبان می‌رفتم، عمویم بچه‌هایش را با من فرستاد اما خیلی به من گیر می‌دادند و دیگر اجازه ندادند بچه‌های‌شان با من بیایند. به من هم خیلی ایراد می‌گرفتند که نروم، اما پدر و مادرم حمایتم کردند و به حرف آن‌ها گوش ندادند. الان هم دو سال است که موج‌سواری می‌کنم، درحالی‌که عموها، عمه‌هایم و خاله‌هایم به پدرم می‌گفتند اجازه نده موج‌سواری کند، عابده دختر بلوچ است، عیب است ولی پدرم مقاومت کرد و به حرف‌شان گوش نکرد.»

عابده با اشاره به تاثیر موفقیتش بر دیدگاه های منفی خانواده های محلی میگوید :همه مخالفت کردند غیر از پدر و مادرم. دختران هم‌روستایی ما از وقتی من موفق شده‌ام، علاقه‌مند شده‌اند که موج‌سواری کنند. دختری بود که دوست داشت موج‌سواری کند، اما پدر و مادرش اجازه نمی‌دادند، اما حالا اجازه داده‌اند. من امیدوارم کم کم همه دختران بلوچ به هر آرزویی که دارند برسند. ونوس باعث شد دختران بلوچ دیگر بیایند و اسکیت و موج‌سواری کنند. امیدوارم بقیه دختران بلوچ هم وارد این ورزش شده و موفق شوند. امیدوارم در کل ایران بتوانیم رمین را سربلند کنیم. هرچند امکانات‌مان خیلی کم است. وقتی می‌رویم دریا موج می‌گیریم و برمی‌گردیم، حتی جایی را نداریم که دوش داشته باشد و بتوانیم خودمان را بشوییم. حتی ماشینی نیست که با آن به ساحل برویم اما من با همه سختی‌ها ادامه دادم؛ چون باور داشتم که روزی می‌رسم به جایی که می‌خواهم. حالا نیازهای زیادی داریم. وسایل‌مان خیلی گران است. من با لباس‌های عادی می‌رفتم موج‌سواری اما حالا یک لباس معمولی که بشود بهتر تمرین کرد، دارم؛ ولی تخته ندارم. با تخته باشگاه تمرین می‌کنم. لباس مخصوص موج‌سواری هم ندارم. لباسم استاندارد نیست، یک روپوش روی لباسم می‌پوشم و می‌روم. تخته خیلی گران است. حدود 45 تا 50 میلیون تومان. می‌خواهم تخته‌ام شوت‌بورد باشد. قرار شده به من 10 میلیون تومان جایزه بدهند اما هنوز نداده‌اند. می‌خواهم آن را خرج درمان خواهرم کنم که تالاسمی دارد؛ سمانه. او هم دوست دارد موج‌سواری کند و امروز آمد شنا در دریا و دارم یادش می‌دهم. من می‌خواهم هر دو خواهرم ورزش کنند؛ سمانه و پریسا.»

سلیمه، مادر عابده جدگال، حالا قهرمان اوست. مادری 30 ساله، با سه دختر که یک نفرشان تالاسمی دارد و دکترها گفته‌اند باید او را برای درمان به بیمارستان کودکان تهران ببرند اما سلیمه و شوهرش نمی‌توانند. پول‌شان به تهران رفتن و ماندن نمی‌رسد. همین‌ها هم عابده را به این فکر انداخته که پول جایزه‌اش را خرج خواهر کوچک‌اش کند. سلیمه می‌گوید آرزوی خودش بوده که موج‌سوار باشد، روی تخته‌های مخصوص و حالا دختر به آرزوی مادر رسیده. مادرها از روزی که دختر به دنیا می‌آورند، خودشان را در آیینه چشم‌های آن‌ها جست‌وجو می‌کنند؛ به‌ویژه مادران بلوچ. سلیمه هم وقتی در 18 سالگی، عابده را به دنیا ‌آورد، توی دل‌اش آرزو می‌کرد او به همه آنچه خودش ندارد، برسد؛ سواد، ورزش و پول. برای همین هم بود که سلیمه از عابده حمایت کرد تا ورزش کند اما از خانواده، هیچ‌کس به آن راضی نبود.

بلوچ‌ها اجازه نمی‌دهند دختران آزاد باشند. پدر عابده اما موافق بود که او برود ساحل و موج‌سواری کند؛ کارگری ساده که دنیایش در ساختمان‌هایی که با کمک اوستا بنا می‌سازد، خلاصه می‌‌شود و دخترهایش. سلیمه مخالفت‌های عموی دخترها و بقیه اعضای خانواده را اما هنوز خوب به‌یاد دارد. آن‌ها می‌گفتند، دختر بلوچ درست نیست برود ساحل، اما «ما حمایت‌اش کردیم. او بچه ماست، خودمان سرپرست او هستیم.»

سلیمه بی‌سواد است و نمی‌تواند فارسی را روان حرف بزند اما از پشت خط تلفن، در مسافتی دور، بین تهران و بلوچستان، صدای پر از شادی‌اش موج می‌زند و روانه می‌‌شود این‌طرف خط؛ با لبخندی مخصوص. او می‌گوید وقتی عابده نفر اول مسابقات شد، خیلی خوشحال شده؛ به‌ویژه وقتی خیلی از اهالی روستا آمدند و به آن‌ها تبریک گفتند. آن‌ها که مخالف ورزش‌کردن عابده بودند اما نیامدند. عموها، خاله‌ها و عمه‌ها اما هنوز عابده را اینطور نمی‌پسندند. آن‌ها دختر بلوچ قهرمان نمی‌خواهند. درست برخلاف مادرش که به او افتخار می‌کند خیلی زیاد و دوست دارد او آنقدر ورزش‌اش را ادامه دهد تا دیگر کسی با او مخالفت نکند.

سلیمه روز مسابقه نتوانست برود ساحل. آن‌روز نوبت تزریق خون دخترش، سمانه بود که مبتلا به تالاسمی است و در خانواده‌ای زندگی می‌کند که وضعیت مالی خوبی ندارد. آن‌ها از خودشان خانه ندارند، خانه خواهر سلیمه زندگی می‌کنند و هرچه درمی‌آورند، خرج خورد و خوراک و تحصیل و درمان بچه‌ها می‌شود. این حکایت مشترک دختران روستای رمین است. مثل نوشین جهاندیده که توی عکس‌های روز توزیع مدال‌ها، روی سکوی دوم ایستاده. با همان لبخند آشنا که دختران موفق می‌زنند. چشم‌ها و ابروهای نوشین، به سیاهی موهای مادرش است و میل به قهرمان‌شدن، توی صورت‌اش پیداست. او و عابده و ستیا که امسال نفر سوم شده، در رشته شورت‌بورد، موج‌سواری می‌کنند و داستان‌شان حالا روی زبان‌ها افتاده.

نوشین جهاندیده ، دختر ۱۳ ساله و دارنده مقام دوم مسابقات کشوری، در خصوص شرایط خود اینگونه میگوید : «من مقام دوم شورت‌بورد شدم. دو سال است که موج‌سواری را شروع کرده‌ام. کلاس هفتم هستم، 13 ساله. خانواده‌ام اول مخالف بودند، خودم هم به‌همین‌دلیل دنبال موج‌سواری نبودم اما دریا را دوست داشتم. بعد که پیش خانم قدمی رفتم کلاس زبان، دیدم دخترها می‌روند موج‌سواری، دریا. به مامانم گفتم، اما اجازه نداد بروم. گفت، ایشان را نمی‌شناسم. بعد، یکی از بچه‌ها با مادرم حرف زد و اجازه داد و اولین مسابقه‌ام را دادم و نفر دوم شدم. همان‌اول عموها و خاله‌هایم مخالف بودند و می‌گفتند که دین ما اسلام است و نمی‌شود دخترها با پسرها بروند ساحل. اینجا دخترها را در سن پایین شوهر می‌دهند. ما اما قصد داریم تا کلاس دوازدهم بخوانیم، شغل خوبی داشته باشیم و بعد ازدواج کنیم. می‌خواهم 20 تا 22 سالگی ازدواج کنم. خیلی از همکلاسی‌هایم علاقه دارند به دریا، اما خانواده‌هایشان مخالف‌اند. حالا ما روزهای زوج وقتی مدارس باز باشند، از مدیرمان اجازه می‌گیریم و می‌رویم تمرین یا بعد مدرسه می‌رویم. وسایل‌مان اما خیلی کم است، چون باید بین ما و پسرها تقسیم شود. تخته‌های ما 15 تاست، ولی تعدادمان زیاد است. تخته، لیش، فین، کفش و لباس مخصوص نیاز داریم. من دوست داشتم همیشه مثل دلفین‌ها روی موج‌ها باشم و وقتی با موج‌سواری آشنا شدم، به آرزویم رسیدم.»

نوشین همچنین به محدودیت های موجود برای دختران اشاره کرده و میگوید: «ما هنوز هم با لباس بلوچی اسکیت‌سواری می‌کنیم و خیلی سخت است؛ چون لباس‌های‌مان سنگین است. برای موج‌سواری هم لباس آستین‌دار بلند می‌پوشیم و روی آن یک کاور، اما پسرها راح‌اند و لباس مخصوص موج‌سواری که تنگ و چسبان است، می‌پوشند. من هشت میلیون جایزه بردم اما هنوز هشت میلیون جایزه‌ام را نداده‌اند. می‌خواهم پس‌اندازش کنم. پدرم فرهنگی بازنشسته است و مادرم خیاطی می‌کند. می‌خواهم تا جایی ورزشم را ادامه دهم که باعث افتخار ایران شوم.»

مریم قدمی و عابد فولادی، مربیان دلسوز این دختران، قهرمانان واقعی آن‌ها هستند. مریم قدمی در سال 97 برای موج‌سواری از تهران به روستای رمین رفت و در آنجا ماندگار شد. عشق و علاقه به این کودکان او را در این منطقه گرم و کم‌آب نگه داشت. مریم سال‌ها مربی ورزش‌های آبی بود و پس از مدتی وارد ورزش‌های بوردی مانند اسکی و پدل‌بورد شد و در نهایت موج‌سواری او را به بلوچستان کشاند، زیرا هیچ کجای ایران موج‌های بلوچستان را ندارد.

استعداد و علاقه دختران بلوچ به موج‌سواری، مریم را به فکر راه‌اندازی مجموعه‌ای برای آموزش آن‌ها انداخت. در آن زمان، معلمان داوطلبی نیز در این مجموعه فعالیت می‌کردند و با اهالی روستا فیلم می‌دیدند، کتاب می‌خواندند و بازی‌های خلاقانه انجام می‌دادند. امسال، تلاش‌های بی‌وقفه آن‌ها به ثمر نشست؛ تلاش‌هایی هشت‌ساله که از کشف استعداد در بین دختران آغاز شد، به بازی روی پدل‌بورد رسید و در نهایت به رشته موج‌سواری و کسب مدال‌های قهرمانی منجر شد.

مریم از همان روزهای نخست، محدودیت‌های زنان بلوچ را از نزدیک مشاهده کرد و به آن‌ها پی برد. به همین دلیل، برای جلب اعتماد بیشتر خانواده‌ها، چادر و نقاب بر سر کرد و در بین زنانی و مردانی که حضور و ورزش زنان در اجتماع برایشان امری غیرمعمول بود، فعالیت کرد.

مریم قدمی معتقد است : وقتی استعدادشان را می‌دیدم، به خودم می‌گفتم تو جای درستی آمده‌ای و کار درستی می‌کنی. این بچه‌ها از نظر بدنی و جسارت، وضعیت خوبی دارند؛ فرزند طبیعت‌اند و جسورند.

در حال حاضر، باشگاه موج‌سواری دختران بلوچ از دو کانکس تشکیل شده که تعدادی تخته موج‌سواری در آن نگهداری می‌شود. برخی از این تخته‌ها اهدایی مربیان خارجی بوده و تعدادی دیگر نیز توسط خود بچه‌ها خریداری شده‌اند. امکانات این باشگاه بسیار محدود است و فاقد دوش، کمد، رختکن و محوطه ویژه است.

پسران تیم هر کدام یک تخته موج‌سواری دارند، اما دختران از این امکان محروم هستند. قیمت هر تخته موج‌سواری از 20 میلیون تومان آغاز شده و تا 70 میلیون تومان نیز می‌رسد. همچنین، قیمت لیش (بندی که تخته موج‌سواری را به پا وصل می‌کند) از دو میلیون تومان شروع می‌شود و فین (قطعه‌ای که زیر تخته موج‌سواری نصب می‌شود تا سرعت آن را افزایش دهد) نیز در دسترس نیست و باید از خارج از کشور تهیه شود. لباس مخصوص موج‌سواری نیز با قیمتی بین 10 تا 25 میلیون تومان، از دیگر نیازمندی‌های این ورزشکاران است.

عابده، نوشین، ونوس و ستیا با کسب مدال‌های قهرمانی، به عضویت تیم ملی موج‌سواری زنان ایران درآمده‌اند، اما هنوز مشخص نیست که آیا می‌توانند در مسابقات بین‌المللی شرکت کنند یا خیر. در حالی که بازی‌های آسیایی پیش رو است، هنوز مشخص نیست که آیا به زنان نیز سهمیه حضور در این رقابت‌ها تعلق می‌گیرد یا خیر.

عابد فولادی، اهل روستای رمین، از کودکی موج‌سواری را در سواحل کنارک، بریس و رمین فرا گرفته است. او که 14 سال سابقه موج‌سواری دارد، نخستین باشگاه موج‌سواری ایران را در روستای رمین تأسیس کرده است. به گفته او، دختران رمین و کنارک از دو سال پیش موج‌سواری را آغاز کرده‌اند و سال گذشته، ونوس از باشگاه کنارک به مقام قهرمانی ایران دست یافت. ونوس نخستین موج‌سوار زن ایرانی بود که موفق به کسب عنوان قهرمانی شد و امسال نیز در رشته لانگ‌بورد، بر سکوی نخست ایستاد.

عابد با اشاره به مشکلات پیش روی ورزشکاران بلوچ میگوید : اینجا موج‌سواری برای دختران سخت است. خیلی از دخترها بودند که وقتی کوچک‌تر بودند، آمدند و موج‌سواری یاد گرفتند؛ اما وقتی بزرگتر شدند، خانواده‌هایشان اجازه ندادند که ادامه دهند.

تیم رسمی روستای رمین اکنون زیر نظر انجمن موج‌سواری و فدراسیون انجمن‌های ورزشی ایران فعالیت می‌کند و در دو رشته لانگ‌بورد و شورت‌بورد به رقابت می‌پردازد. به گفته عابد فولادی ، با پول یارانه خودم بچه‌ها را به اینجا رساندم، دفتر زدم و دادم به بچه‌ها که باشگاه رمین شود و بچه‌ها یاد بگیرند. همه هزینه‌ها از جیب خودمان بوده و هیچ ارگانی به ما کمک نکرده.

عابد و اعضای باشگاهش از سال 97 برای شرکت در مسابقات انتخابی تیم ملی بزرگسالان تلاش کرده‌اند، اما به گفته او، رئیس انجمن قبلی از آن‌ها حمایت نمی‌کرد و حتی در صورت کسب مقام توسط ورزشکاران بلوچ، آن‌ها برای حضور در تیم ملی انتخاب نمی‌شدند. او مدعی است که افراد برخوردار از تمکن مالی و توانایی پرداخت هزینه، به تیم ملی راه می‌یافتند، در حالی که ورزشکاران رمین به دلیل نداشتن حامی مالی، از شرکت در مسابقات آسیایی و بین‌المللی باز می‌ماندند.

عابد فولادی با اشاره به تلاش های خود برای کمک به ورزشکاران میگوید : عابد می‌گوید ما از لحاظ کیفیت موج، بهترین موج‌های خاورمیانه را داریم و چابهار و روستای رمین، قطب موج‌سواری خاورمیانه است. بچه‌های بلوچ استعداد خدادادی دارند و می‌توانند بهترین موج‌سوار باشند، برای همین هم است که او هرچه در توان دارد برای آن‌ها گذاشته؛ مثل تعمیر تخته‌های موج‌سواری. عابد چندوقتی است که در باشگاه‌اش، تعمیر تخته هم می‌کند تا بچه‌ها بیشتر بتوانند از آن‌ها استفاده کنند و پای‌شان به‌دلیل استفاده‌های زیاد، سُر نخورد. او برای اولین‌بار مومی صددرصد ارگانیک در ایران ساخته؛ مومی که قبلاً از چین وارد می‌شد اما آن‌ها چون پول‌اش را نداشتند، نمی‌توانستند آن را بخرند؛ حالا عابد فولادی آن را از موم عسل، شیر نارگیل و سقز ساخته و می‌زند روی تخته‌ها تا بشود بیشتر از همین تعداد محدودشان استفاده کرد. تا بچه‌های بلوچ برای رسیدن به آرزوهای‌شان، زیر پای‌شان محکم باشد و سُر نخورند. تا همه دختران بلوچ به آرزوهای‌شان برسند.

( منبع : عصر ایران)

لینک کوتاه : https://akhbarjahan.news/?p=113457
 

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.