به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از خبرگزاری مهر، پارادایم شیفت، مفهومی است که به دگرگونیهای بنیادین در مفروضات، چارچوبهای فکری و الگوهای مسلط بر یک جامعه اشاره دارد، به گونهای که پارادایم جدید جایگزین پارادایم پیشین میشود. بحرانها به عنوان محرکهای اصلی این تغییرات عمل میکنند و دانشمندان و نخبگان، ایدههای نو را به گفتمان غالب تبدیل میکنند. معمولاً پارادایمهای جدید پس از ناکارآمدی مدلهای قبلی در حل بحرانها مورد پذیرش قرار میگیرند، همانطور که تغییر نظام سلطنتی در ایران رخ داد.
افراد یا گروههای به حاشیه راندهشده، مانند دانشمندان مستقل یا علما و فضلای حوزه علمیه، نقش پیشگامان و محرکان این تغییر را ایفا میکنند، اما اغلب با مقاومت صاحبان پارادایم قدیم مواجه میشوند. فناوری و پیشرفتهای فنی نیز به عنوان کاتالیزورهای پارادایم شیفت عمل کرده و مقاومت در برابر آنها بیفایده است، همانند نقش دانش انرژی صلحآمیز هستهای ایران در ارتقای جایگاه ایران به عنوان یک قدرت منطقهای و جهانی. پذیرش یک پارادایم شیفت ممکن است دههها به طول انجامد، همانند مقاومت برخی افراد غربگرا در برابر افول قدرت آمریکا و قدرتیابی ایران، اما در شرایط بحرانی این روند تسریع میشود.
مردم زمانی این تغییر را میپذیرند که پارادایمهای قدیمی در حل بحرانها ناتوان باشند یا مزایای مدل جدید به طور ملموس آشکار شود، مانند تغییر استراتژی نظامی ایران در عملیات وعده صادق. پارادایم پیشین مبتنی بر پاسخهای نظامی مقطعی با محوریت نمایش قدرت بود، در حالی که استراتژی جدید به سمت ضربات پیوسته و ایجاد ناامنی پایدار برای دشمن تغییر یافت، که این امر حمایت رسانههای مردمی و جهانی را به دنبال داشت و منجر به خنثیسازی عملیات اطلاعاتی موساد و ایجاد بازدارندگی پایدار شد. در این نوشتار، ضمن تبیین پارادایمهای جبهه مقاومت، به مقایسه آن با پارادایمهای نظام جهانی پرداخته میشود و با بیان واقعیتهای موجود، تحقق پارادایم شیفت توسط جبهه مقاومت اثبات میگردد.
نظام جمهوری اسلامی ایران، با ایده اصلی برقراری حکومت جهانی توحیدی و با تکیه بر نظریه ولایت فقیه، تحولات مفهومی و معنایی مهمی را در ایران و جهان ایجاد کرده است. این تغییرات ابتدا در ایران و سپس در سطح بینالمللی نمود یافتهاند.
**سه پارادایم شیفت کلان نظام جمهوری اسلامی ایران**
* **1.1 گذار از سلطنت به جمهوری اسلامی:** این تغییر با برگزاری رفراندوم فروردین 1358 و تاکید بر جمهوری اسلامی به وقوع پیوست.
* **1.2 قرار گرفتن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی:** اصل بنیادین ولایت فقیه در رفراندوم آذر 1358 با رای 99.5 درصد در قانون اساسی گنجانده شد. همچنین، در بازنگری قانون اساسی در سال 1368، با حذف پست نخستوزیری و گسترش اختیارات رهبری و تاکید بر ولایت مطلقه فقیه، 97.4 درصد مردم بازنگری قانون اساسی را تایید کردند.
* **1.3 تبدیل گفتمان مقاومت به هویت فراملی و جهانیسازی ادبیات مقاومت:** این امر از طریق تشکیل حزبالله لبنان در سال 1361 با الهامگیری از انقلاب ایران و حمایت مردمی شیعیان لبنان، حمایت مردمی از فلسطین و تبدیل شدن روز قدس به نماد همبستگی جهانی با حضور میلیونی ایرانیان، و حضور مردمی در مبارزات منطقهای در حمایت از جبهه مقاومت با عنوان مدافعان حرم در جنگ سوریه محقق شد.
پارادایم شیفت الگویی برای درک تحولات انفجاری جوامع است. این تغییرات انقلابی هستند و بازگشت به پارادایم قدیم پس از وقوع آن غیرممکن است.
**2. تفاوت پارادایم نظام ولایت فقیه جهانی (امت واحده) با پارادایم نظم غربی**
* **2.1 مبانی فلسفی و جهانشناختی**
* **جبهه مقاومت:** مبتنی بر الهیات سیاسی شیعی و گفتمان انقلاب اسلامی ایران است که مفاهیمی مانند شهادتطلبی، ظلمستیزی و عدالتخواهی را محور قرار میدهد. این پارادایم ریشه در آموزههای عاشورا دارد و پیروزی خون بر شمشیر را به عنوان الگوی مبارزه ترویج میکند. هسته مرکزی این گفتمان، مقاومت در برابر نظام سلطه است و به جای دولت-ملتهای سنتی، بر نقش بازیگران غیردولتی (حزبالله، حماس، انصارالله) تاکید دارد.
* **نظم غربمحور:** بر پایه لیبرالیسم سکولار و اومانیسم بنا شده و مفاهیمی مانند فردگرایی، منافع ملی مبتنی بر قدرت مادی و دولتمحوری را اصل میداند. این پارادایم تحت سلطه هژمونی آمریکا قرار دارد و مبتنی بر نظریههای غربی روابط بینالملل است که اروپامحور و غربمحور هستند.
* **2.2 ساختار سازمانی و الگوی همکاری**
* **جبهه مقاومت:** دارای ساختار شبکهای غیرمتمرکز و انعطافپذیر است که در آن اعضا مانند حزبالله لبنان، حماس فلسطین و انصارالله یمن استقلال عملیاتی خود را حفظ میکنند. نقش ایران به عنوان محور، نه به معنای رهبری متمرکز، بلکه به عنوان تسهیلگر گفتمانی و پشتیبان راهبردی است. این مدل مبتنی بر همافزایی خودجوش است؛ مانند عملیات مستقل حماس و حزبالله علیه رژیم صهیونیستی در طوفان الاقصی. رهبری جبهه مقاومت یک ساختار غیرمتمرکز چندلایه و مبتنی بر اشتراک ایدئولوژیک است. رهبری معنوی و استراتژیک مقام معظم رهبری به عنوان ولی فقیه و جانشین امام خمینی(ره) قطب هماهنگی جبهه مقاومت است. نقش ایران ارائه حمایت ایدئولوژیک، مالی و نظامی به گروههای مقاومت بدون دخالت مستقیم در تصمیمات عملیاتی محلی است.
* **نظم غربمحور:** مبتنی بر اتحادهای رسمی سلسلهمراتبی (ناتو، شورای همکاری خلیج فارس) با رهبری آمریکا است. در این مدل، روابط مبتنی بر دستورات عملیاتی و تعهدات قراردادی است، مانند پیمانهای دفاعی آمریکا با عربستان و اسرائیل.
* **2.3 منابع قدرت و مشروعیتسازی**
* **جبهه مقاومت قدرت خود را از سه منبع اصلی تامین میکند:**
* قدرت مولد معنوی: فرهنگ شهادتطلبی، مقاومت و عدالتخواهی
* قدرت نهادی: شبکههای مردمی و نهادهای مبتنی بر آموزههای دینی
* قدرت مادی: توانمندیهای نظامی نامتقارن، موشکی و جنگ نامنظم
* **نظم غربمحور مشروعیت و قدرت را از منابع مادی میگیرد:**
* برتری نظامی متعارف: نیروی هوایی، ناوگانها
* سلطه اقتصادی: تحریمها، کنترل منابع انرژی
* نهادهای بینالمللی غربمحور: شورای امنیت، صندوق بینالمللی پول
* **2.4 راهبردهای امنیتی و دفاعی**
* **جبهه مقاومت از راهبرد دفاعی نامتقارن استفاده میکند:**
* جنگ نامنظم هوشمند: آموزش و تجهیز گروههای محلی بدون حضور مستقیم نظامی
* بازدارندگی موشکی: توسعه توانمندیهای موشکی برای مقابله با برتری هوایی دشمن
* مقاومت مردمی: بسیج تودهها علیه اشغالگران، شکست داعش در عراق و سوریه
* **نظم غربمحور متکی بر راهبردهای کلاسیک عمل میکند:**
* پیشدستی تهاجمی: مانند حملات هوایی به تاسیسات هستهای ایران
* ایجاد پایگاههای نظامی: بیش از 80 پایگاه نظامی آمریکا در غرب آسیا
* اشغال مستقیم: مانند حمله به عراق و افغانستان
* **2.5 مواجهه با مسائل منطقهای**
* جبهه مقاومت فلسطین را کانون اصلی مقاومت میداند و خواهان آزادی قدس شریف است. این جبهه توانسته با اقداماتی مانند طوفان الاقصی مسئله فلسطین را به مسئله اول جهان تبدیل کند. همچنین، به دنبال خروج نیروهای خارجی از منطقه است؛ شکست آمریکا در افغانستان و عراق از نتایج این اقدامات است.
* نظم غربمحور در پی عادیسازی روابط اعراب با رژیم صهیونیستی و حاشیهسازی مسئله فلسطین است. این نظم از تقسیمبندیهای فرقهای برای تضعیف وحدت مسلمین استفاده میکند.
* **2.6 نظم مطلوب و آیندهنگاری**
* جبهه مقاومت خواهان تشکیل نظم چندقطبی مبتنی بر همکاریهای منطقهای بدون دخالت قدرتهای فرامنطقهای است. این نظم بر پایه همبستگی اسلامی و مقاومت ضد استکباری جهانی استوار خواهد بود.
* نظم غربمحور در پی تثبیت هژمونی یکجانبه آمریکا و حفظ نظام سلطه از طریق انزوای ایران و تقسیم منطقهای است. این نظم مبتنی بر وابستگی امنیتی کشورهای منطقه به غرب است.
* **2.7 تحولات اخیر و تغییر پارادایم منطقهای**
* پس از دفاع دوازده روزه ایران، تحولات چشمگیری در معادلات منطقهای رخ داده است:
* تغییر نگرش کشورهای عربی به ایران
* احیای گفتمان مقاومت
* موفقیتهای عملیاتی جبهه مقاومت در لبنان، یمن و فلسطین باعث بازگشت مسئله فلسطین به کانون توجهات شده است.
* **2.8 فروپاشی پروژههای غرب**
* شکست پروژه خاورمیانه جدید و اختلال در روند عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی از دستاوردهای جبهه مقاومت است.
**3. آینده تقابل پارادایمها**
تقابل این دو پارادایم صرفاً یک منازعه ژئوپلیتیک نیست، بلکه برخوردی گفتمانی و تمدنی است. جبهه مقاومت با اتکا به مشروعیت مردمی و عمق استراتژیک فرهنگی، به دنبال بازتعریف نظم منطقهای بر اساس الگوی قدرت نرم مقاومتی است. دستاوردهایی مانند شکست داعش، خروج آمریکا از افغانستان و مقاومت در یمن نشاندهنده اثرگذاری این مدل است. نقشآفرینی گروههایی مانند حزبالله لبنان و حشدالشعبی عراق در مقابله با اشغالگری، الگوی جدیدی از امنیت جمعی غیرمتمرکز را ایجاد کرده که خارج از چارچوب ناتو عمل میکند.
همچنین، جهانی شدن اعتراضات فلسطین و تظاهرات میلیونی در 80 کشور، از جمله کشورهای غربی، بازتعریف هویت ضد استعماری است که روایت صهیونیستی از تاریخ را دگرگون کردهاند. نظم غربمحور با چالش مشروعیت و افول هژمونی آمریکا مواجه شده است. گذار از دلار به ارزهای چندقطبی، به طوری که حتی متحدان سنتی مانند عربستان به سمت دیپلماسی چندجانبه با روسیه و چین و تنشزدایی با ایران حرکت کردهاند، نشانههای این افول است. شکست طرحهای صلح آمریکا در فلسطین و عدم مهار بحران غزه، اعتبار دیپلماسی آمریکا را تضعیف کرده است.
در سطح جهانی، شاهد چندین پارادایم شیفت بنیادین در حوزههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی هستیم که ساختارهای سنتی قدرت، هنجارهای فرهنگی و مدلهای اقتصادی را دگرگون میکنند. این تغییرات اغلب در پاسخ به بحرانهای مشترک جهانی، پیشرفتهای فناورانه یا جنبشهای اجتماعی شکل میگیرند.
* **3.1 پارادایم شیفت سیاسی: افول هژمونی غرب و ظهور نظم چندقطبی**
* افول رهبری آمریکا در خاورمیانه: شکست طرحهای صلح آمریکا در فلسطین و عدم مهار بحران غزه، اعتبار دیپلماسی آمریکا را تضعیف کرده است. همچنین، افزایش همکاریهای راهبردی بین کشورهای منطقه (مانند عربستان و ایران تحت میانجیگری چین) نشاندهنده کاهش وابستگی به نقشآفرینی آمریکاست.
* محاکمه نتانیاهو در دادگاه بینالمللی لاهه: پیگرد قانونی نخستوزیر اسرائیل به اتهام نسلکشی در غزه، نخستین بار است که یک متحد استراتژیک آمریکا تحت چنین محاکمهای قرار میگیرد. این رویداد پارادایم مصونیت غربمحور در حقوق بینالملل را به چالش کشیده و نشاندهنده تغییر در موازنه قدرت قضایی جهانی است.
* تثبیت جبهه مقاومت به عنوان بازیگر فراملی: نقشآفرینی گروههایی مانند حزبالله لبنان و حشدالشعبی عراق در مقابله با اشغالگری، الگوی جدیدی از امنیت جمعی غیرمتمرکز را ایجاد کرده که خارج از چارچوب ناتو عمل میکند.
* **3.2 پارادایم شیفت اقتصادی: فروپاشی سیستم دلارمحور و انقلاب انرژی**
* گذار از دلار به ارزهای چندقطبی: افزایش استفاده از یوان، روبل و سازوکارهای مبادله پایاپای مانند معادلات نفت ایران و روسیه برای فرار از تحریمها، سلطه دلار را تضعیف کرده است. کشورهایی مانند مصر و امارات هم اکنون معاملات انرژی خود را با یوان انجام میدهند.
* **3.3 پارادایم شیفت فرهنگی: گفتمان ضداستعماری و ارتباطات آیینی**
* تظاهرات میلیونی در 80 کشور (از جمله غرب) در محکومیت نسلکشی غزه، نه تنها یک جنبش حقوق بشری، بلکه بازتعریف هویت جمعی ضداستعماری است. شعارهایی مانند “از رود تا دریا، فلسطین آزاد خواهد شد”، روایت صهیونیستی از تاریخ را دگرگون کردهاند.
* **3.4 ارتباطات آیینی به جای رسانههای غربی**
* راهپیمایی اربعین با حضور بیش از 20 میلیون زائر از 40 کشور، نمونهای از دیپلماسی فرهنگی غیرمتمرکز است که خارج از رسانههای جریان اصلی، هویت شیعی و همبستگی امت اسلامی را بازتعریف میکند. این پدیده پارادایم ارتباطات انتقالی غربمحور را به چالش کشیده است.
* **بیداری هنر در تقابل با سکولاریسم:**
* تولید آثار سینمایی و ادبی با مضامین مقاومت یا احیای هنرهای بومی در آمریکای لاتین، در مقابل هژمونی هالیوود ایستادهاند.
* **3.5 پارادایم شیفت حقوقی: عدالت فراملی و مسئولیتپذیری قدرتها**
* محاکمه مقامات اسرائیل در دیوان کیفری بینالمللی: این پرونده سابقهای تاریخی ایجاد کرده که بر اساس آن متحدان غربی نیز میتوانند برای جنایات جنگی تحت تعقیب قرار گیرند. پیش از این، چنین اقداماتی عمدتاً متوجه رهبران آفریقایی یا بالکان بود.
**4. بحران به عنوان موتور محرک**
شکست مدلهای قدیمی مانند صلح آمریکا محور در خاورمیانه یا سیستم مالی دلارمحور، زمینهساز تغییرات شدهاند.
**5. تاثیر جنبشهای مردمی**
اتحاد گروههای چپ، اسلامگرا، محیطزیستگرا و حقوق بشر در حمایت از فلسطین، نشاندهنده ظهور ایدئولوژی فراگیر ضداستعماری است.
**6. جمعبندی**
پارادایم شیفتهای کنونی جهانی نشاندهنده گذار از نظم تکقطبی به چندمرکزی شدن قدرت است. تحولات اخیر نشان میدهد که پارادایم مقاومت در حال تبدیل شدن به الگوی بدیع نظمسازی منطقهای است که نه تنها مبتنی بر قدرت سخت، بلکه بر پایه عمق بخشیدن به گفتمان مقاومت و بازتعریف مفاهیم امنیت جمعی استوار شده است. این تقابل پارادایمیک همچنان به عنوان جریان اصلی تحولات ژئوپلیتیک غرب آسیا تداوم خواهد یافت، با این تفاوت که تراز اثرگذاری جبهه مقاومت روز به روز در حال افزایش است، در حالی که نظم غربمحور با بحرانهای ساختاری فزایندهای مواجه شده است. اگر چه قدرتهای سنتی در برابر این تغییرات مقاومت میکنند، اما تاریخ نشان میدهد پارادایمهای جدید زمانی تثبیت میشوند که ناکارآمدی مدل قدیم در حل بحرانها (مانند جنگ غزه یا تورم جهانی) به حد بحرانی برسد.
منبع : خبرگزاری مهر


























