تاریخ : چهارشنبه, ۲۸ آبان , ۱۴۰۴ Wednesday, 19 November , 2025

خالق «حسنک کجایی» در بند ساواک؛ ماجرای فداکاری پطرس چه بود؟

  • کد خبر : 107121
  • ۰۷ مهر ۱۴۰۴ - ۶:۰۵
خالق «حسنک کجایی» در بند ساواک؛ ماجرای فداکاری پطرس چه بود؟

به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از مهر، با وجود تمام دلخوری‌هایی که دانش‌آموزان ایرانی از بیدار شدن‌های سحرگاهی و رفتن به مدرسه در آغاز مهر دارند، خاطرات دسته‌جمعی دوران مدرسه همواره در ذهن آن‌ها زنده می‌ماند. لحظاتی مانند وقت‌گذرانی‌های بی‌هدف برای تراشیدن مداد در کنار سطل زباله، حس غرور ناشی از شنیدن جمله […]

به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از مهر، با وجود تمام دلخوری‌هایی که دانش‌آموزان ایرانی از بیدار شدن‌های سحرگاهی و رفتن به مدرسه در آغاز مهر دارند، خاطرات دسته‌جمعی دوران مدرسه همواره در ذهن آن‌ها زنده می‌ماند. لحظاتی مانند وقت‌گذرانی‌های بی‌هدف برای تراشیدن مداد در کنار سطل زباله، حس غرور ناشی از شنیدن جمله «فلانی برو از پایین گچ بیار»، استشمام عطر نارنگی در گوشه کلاس و چرت زدن‌های یواشکی در کلاس‌های گرم زمستانی، همگی جزو این خاطرات هستند.

این خاطرات، برای حافظه جمعی ایرانیان، همچون یک میراث ناملموس به شمار می‌آیند. میراثی که شاید قابل لمس نباشد، اما تا پایان عمر در ذهن هر ایرانی جای دارد. یکی از این میراث‌های دوست‌داشتنی، خاطرات مشترک کودکان دهه‌های 60 و اوایل 70 با کتاب‌های درسی است. کتاب‌هایی که اشعار و داستان‌های ساده‌شان چنان در ذهن‌ها نقش بسته که حتی به گفتار روزمره افراد راه یافته است.

از داستان‌های حسنک کجایی، کوکب خانم و چوپان دروغگو گرفته تا اشعاری مانند صد دانه یاقوت و باز باران با ترانه، درس‌های شیرینی هستند که پس از سال‌ها، برای همه ما یادآور نوستالژی و خاطرات خوش دوران کودکی‌اند. خاطراتی که شاید کمتر کسی از پشت صحنه خلق آن‌ها و نام نویسندگانشان آگاه باشد.

**وقتی کار حسنک به زندان‌های ساواک کشید**

«گاو ماما می‌کرد… گوسفند بع بع می‌کرد… سگ واق واق می‌کرد و همه با هم فریاد می‌زدند: حسنک کجایی؟» این بخشی از متن خاطره‌انگیز درس حسنک کجایی، از کتاب سال دوم دبستان است که هنوز هم پس از گذشت سال‌ها، به عنوان یکی از دروس پررنگ در خاطرات باقی مانده است.

اما شاید کمتر کسی از سرنوشت پر فراز و نشیب نویسنده این اثر اطلاع داشته باشد. محمد پرنیان، نویسنده داستان حسنک کجایی، پس از نگارش این داستان، به زندان‌های ساواک افتاد و پس از آن، دست از نویسندگی کشید و دیگر هیچ کتابی ننوشت. پرنیان در سال 1349 و در حدود 19 سالگی، در اتوبوس قیطریه – تجریش، ایده این داستان را یافت و آن را نوشت. «حسنک کجایی؟» بارها برای پرنیان دردسرساز شد و او به خاطر آن مورد بازخواست قرار گرفت و زندانی شد. گفته می‌شود که پرنیان پس از آزادی، به شمال کشور رفت و تا پایان عمر در گمنامی در کنار جنگل سیسنگان زندگی کرد. محمد پرنیان در سال 1393 و در سن 62 سالگی درگذشت.

**صددانه یاقوتی که در تیررس دشمن زاده شد**

شعر انار، اگر معروف‌ترین شعر دوران دبستان در کتاب‌های فارسی نباشد، به طور قطع یکی از پنج شعر خاطره‌انگیز و ماندگار آن دوران است.

مصطفی رحماندوست، شاعری است که همه ما او را با اشعار کودکانه اش می‌شناسیم و شعر صددانه یاقوت و انار، شاید معروف‌ترین اثر او باشد. با خواندن این شعر، شاید کمتر کسی تصور کند که این اثر دوست‌داشتنی، متعلق به دوران جنگ تحمیلی باشد. رحماندوست خود، «صددانه یاقوت» را شعر جبهه می‌داند و در مورد نحوه سروده شدن آن این‌گونه تعریف می‌کند:

«در اوایل جنگ، زمانی که هنوز سپاه پاسداران تشکیل نشده بود، به عضویت گروه‌های نامنظم شهید چمران درآمدم. در یکی از عملیات‌ها، در موقعیتی قرار گرفتیم که بی‌سیم زدند که در دیدرس دشمن قرار دارید و نباید تکان بخورید. این سکوت بیش از 30 ساعت طول کشید. گرسنه و تشنه بودیم و وضعیت بسیار بدی داشتیم. هنگامی که از دیدرس دشمن خارج شدیم، حتی توان بازگشت نداشتیم. به همین دلیل، برای ما آب، نان و ماست چکیده فرستادند تا رمق پیدا کنیم. وقتی جعبه نان و ماست را باز کردند، چند انار هم در آن بود. همه شروع به خوردن نان و ماست کردند و من که می‌خواستم با ادب باشم، به سراغ انارها رفتم. یک انار را که باز کردم و دانه‌هایش بیرون ریخت، یاد گردنبند مادرم افتادم که یاقوت داشت. با خودم گفتم وای چقدر یاقوت و این مقدمه‌ای شد برای سرودن شعر صددانه یاقوت. همان‌جا گفتم: صددانه یاقوت، دسته به دسته / با نظم و ترتیب یکجا نشسته. همان روز این شعر را نوشتم و برای مجله کیهان بچه ها در تهران فرستادم و در آنجا چاپ شد.»

**دو کاجی با دو سرنوشت برای دو نسل**

یکی از اشعار محبوب کلاس چهارم برای کودکان دهه‌های 60 و 70، شعر «دو کاج» بود که نام شاعرش، به دلیل فامیلی خاصش، هنوز در ذهن‌ها مانده است. محمدجواد محبت، شعر دو کاج را سرود؛ شعری داستانی که در اواسط دهه 50 وارد کتاب‌های درسی شد و با این بیت آغاز می‌شد: «در کنار خطوط سیم پیام / خارج از ده دو کاج روئیدند / سالیان دراز رهگذران / آن دو را چون دو دوست می دیدند.» این شعر، داستان دو کاج را روایت می‌کرد که در لحظه نیاز، به یکدیگر کمک نکردند و به قول شاعر، با تبر تلخ سرنوشت، تکه تکه شدند.

نکته قابل توجه در مورد این شعر این است که درس دو کاج، برای چند سال از کتاب‌های درسی حذف شد، اما در نهایت، خود شاعر با یک پایان متفاوت و شاد، آن را به کتاب‌ها بازگرداند. در این پایان، دو کاج به جای قهر، تصمیم به دوستی و کمک به یکدیگر می‌گیرند و کاج آسیب‌دیده، کم‌کم بهبود می‌یابد و سالم می‌شود. نام این شعر نیز از دو کاج به کاجستان تغییر یافت. شایان ذکر است که محمدجواد محبت در سال 1401 و در سن 79 سالگی درگذشت.

**وقتی دریاقلی سورانی پطروس فداکار را بدرقه کرد**

داستان پطروس فداکار، پسری هلندی بود که شب تا صبح با انگشت کوچکش مانع شکستن سد و زیر آب رفتن خانه‌های مردم شد. شخصیتی که سال‌ها در کتاب‌های درسی حضور پررنگی داشت و یک خاطره مشترک را رقم زد.

اما واقعیت این بود که این داستان، تنها یک قصه خیالی بود که حتی مردم هلند هم آن را به درستی نمی‌شناختند. این در حالی است که تاریخ کشور ما، به ویژه در دوران دفاع مقدس، سرشار از قهرمانان واقعی است که کسی از داستان زندگی آن‌ها اطلاعی ندارد. حبیب احمدزاده، نویسنده و فیلم‌نامه‌نویس، در این باره می‌گوید: «هنوز در کشور هلند هم کسی پطروس را نمی‌شناسد، ولی همه ما او را می‌شناسیم. راستی چرا هیچ‌وقت از خودمان نپرسیدیم چرا پطروس فداکار جای انگشتش یک چوب در سوراخ سد نگذاشت؟» این انتقادات به جا، در نهایت نتیجه داد و درس پطروس از کتاب‌ها حذف شد و جای خود را به قهرمانانی مانند دریاقلی سورانی داد. دریاقلی سورانی، قهرمانی بود که در دوران جنگ با بعثی‌های عراق، مسافتی حدود 20 کیلومتر را رکاب زد تا خبر حمله نیروهای عراقی را به نیروهای ایرانی برساند. اگر فداکاری او نبود، نیروهای بعثی می‌توانستند به شیراز و سایر شهرهای مرکزی ایران نفوذ کنند.

**«باز باران…» زیر بارش بمب و گلوله‌های جنگ جهانی**

یکی از خاطرات مشترک و دوست‌داشتنی همه ما از دوران مدرسه، زمزمه شعر زیبای «باز باران با ترانه…» است. شعری که با وجود طولانی بودن، بسیاری از ما از حفظ کردن و خواندن آن لذت می‌بردیم. جالب است بدانید که این شعر دلنشین که حال و هوای شرجی و بارانی گیلان را در دوران کودکی به همه ما هدیه می‌دهد، سروده سید مجدالدین میرفخرایی، متخلص به گلچین گیلانی است. شاعری که شغل اصلی او پزشکی بود و در یک خانواده سرشناس در گیلان بزرگ شده بود. بسیاری تصور می‌کنند که گلچین این شعر را در همین منطقه سروده است، اما او این شعر را در دوران جنگ جهانی دوم و زمانی که برای تحصیل و زندگی به انگلستان مهاجرت کرده بود و به عنوان راننده آمبولانس فعالیت می‌کرد، به یاد زادگاهش سروده است.

**ایرانگردی رئیس اسبق مجلس با خانواده آقای هاشمی**

اولین مواجهه همه دانش‌آموزان ایرانی در کلاس سوم دبستان با درس تعلیمات اجتماعی، با داستان یک خانواده آغاز می‌شد؛ یعنی «خانواده آقای هاشمی». داستان از این قرار بود که آقای هاشمی، پدر خانواده، کارمند اداره پست کازرون بود که از آن‌جا به نیشابور منتقل شده بود و به همراه خانواده در حال نقل مکان از شهری به شهر دیگر بود.

نکته جالب این است که کمتر کسی می‌داند که نویسنده این داستان و مؤلف این کتاب، غلامعلی حدادعادل، رئیس اسبق مجلس است. کتابی که در زمان خود، به دلیل داستانی و سریالی بودنش، از دیگر کتاب‌های درسی متمایز می‌شد، اما در نهایت در سال 1394، با تصمیم کارشناسان، این داستان از کتاب حذف شد و خانواده آقای هاشمی از دانش‌آموزان ایرانی خداحافظی کرد.

منبع : مهر

لینک کوتاه : https://akhbarjahan.news/?p=107121
 

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.