به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از سایت تیلور و فرانسیس، مقالهای از دکتر طاهر عباس به نقد کتاب «افراطگرایی: یک تحلیل فلسفی» اثر قاسم کسام میپردازد. این مقاله بر این باور است که افراطگرایی پدیدهای پیچیده، نسبی و هنجاری است که ریشه در مسائل ساختاری و مادی دارد. سیاستگذاریهای دولتی با سیاسی کردن این پدیده و نادیده گرفتن ابعاد گوناگون آن، اغلب به جای حل مشکل، به تشدید آن و نقض حقوق مدنی منجر میشوند.
طاهر عباس، عضو انجمن سلطنتی هنر و استاد مطالعات رادیکالیزاسیون در دانشگاه لیدن، در نشست نقد و بررسی کتاب قاسم کسام، ضمن قدردانی از چارچوبهای تحلیلی کتاب، استدلال میکند که تعریف و مقابله با افراطگرایی در دنیای واقعی با چالشهای جدی روبهرو است.
**نسبیت و ابهام افراطگرایی**
عباس معتقد است که افراطگرایی مطلق وجود ندارد و این مفهوم هنجاری است؛ یعنی معنای آن به بافتار بستگی دارد. حتی مخالفتهای رادیکال مانند جنبشهای حقوق مدنی نیز در زمان خود افراطی تلقی میشدند. دولتها و نخبگان سیاسی غالباً ایده افراطگرایی را سیاسی میکنند تا انتقادات از سیاستهای خود را خاموش کرده و با ایجاد “دولت ضد تروریسم”، از طریق امنیتیسازی و نظارت، حقوق اساسی بشر را نادیده بگیرند. به گفته عباس، تروریسم دولتی نیز نادیده گرفته میشود.
**ریشههای مادی افراطگرایی**
از نظر عباس، افراطگرایی از “خلاء” یا صرفاً ایدئولوژیهای بد نشأت نمیگیرد، بلکه ریشه در مشکلات مادی مشروع و نابرابریهای ساختاری دارد. تا زمانی که این نارضایتیها حل نشوند، افراطگرایی ادامه خواهد یافت. تجربه افراطی شدن منحصر به فرد است و راهحلهای ساده سیاستگذاری، غیرمؤثر هستند.
**اسلامهراسی و افراطگرایی**
عباس با اشاره به دیدگاههای کسام، بیان میکند که گفتمانهای عمومی اغلب افراطگرایی را از منظر اسلامهراسانه چارچوببندی میکنند و اعتراضات و انتقادات مشروع جوامع اقلیت مسلمان را به عنوان عوامل مشکلزا برچسب میزنند.
**راهکار مقابله با افراطگرایی**
عباس در نقد کتاب کسام، راهکار مقابله مؤثر با افراطگرایی را اتخاذ رویکرد بینرشتهای میداند تا از هیاهوی سیاسی عبور کرده و به علل ریشهای بپردازد، با این پرسش همیشگی که: “چه کسی سود میبرد؟”
**نقد طاهر عباس بر کتاب کسام**
طاهر عباس در ابتدای نقد خود ضمن تشکر از برگزارکنندگان همایش و دکتر ریک پیلز، به شیوههای متعددی که انواع گوناگون افراطگرایی در کتاب کسام توصیف شدهاند، اشاره میکند. او به تمایز میان افراطگرایی تاکتیکی – روشی، افراطگرایی ایدئولوژیک و افراطگرایی روانشناختی اشاره کرده و این تمایز را چارچوب ارزشمندی برای بررسی ایدههای مربوط به کاربرد، تکنیکها و طرز فکرهای کسانی میداند که ممکن است افراطگرا تلقی شوند.
عباس معتقد است که افراطگرایی در خلأ وجود ندارد و باید به این نکته توجه داشت که همه انواع افراطگرایی خشونتآمیز نیستند. از نظر او، آنچه برای متفکران اجتماعی و فلسفی و همچنین سیاستگذاران اهمیت دارد، نحوه برخورد با نگرانکنندهترین شکل افراطگرایی، یعنی افراطگرایی که تهدیدی برای امنیت ملی محسوب میشود، است.
**سیاسی شدن مفهوم افراطگرایی**
عباس به سیاسی شدن ایده افراطگرایی و هدف از آن، یعنی خاموش کردن انتقادات از سیاستهای داخلی و خارجی اشاره میکند. او همچنین به این نکته توجه میدهد که کسانی که افراطگرا تلقی میشوند، نهتنها خطرآفرین برای دیگران، بلکه خود نیز در معرض خطر هستند.
**فقدان مفاهیم مهم در گفتمان افراطگرایی**
عباس به فقدان مفاهیمی چون تروریسم دولتی یا دولت ضد تروریسم از گفتمان افراطگرایی اشاره میکند. او معتقد است که سیاستمدارانی که با نیاز مبرم به یافتن پاسخ برای موقعیتهایی مواجه هستند که ممکن است «شریرانه» تلقی شوند، به طور اجتنابناپذیری منافع خاصی در این موضوع دارند.
**رویکرد خاص به افراطگرایی و پیامدهای آن**
عباس معتقد است که چارچوببندی افراطگرایی به عنوان یک پدیده شریرانه، نیازمند رویکردی خاص است که میتواند به لغو حقوق اساسی بشر، مسائل نظارت و امنیتیسازی منجر شود و این تصور را ایجاد کند که مشکلی بسیار بزرگتر از آنچه در عمل وجود دارد، در جریان است.
**آزادی بیان و سخنان نفرتپراکن**
عباس به این مسئله اشاره میکند که در بحث افراطگرایی، ممکن است وارد بحثهای گوناگونی درباره آزادی بیان مخالف و چگونگی تلاقی این آزادی با مسائل مربوط به سخنان نفرتپراکن که رفتار خشونتآمیز را تشویق میکنند، شویم.
**افراطگرایی در سطح دولت**
عباس با اشاره به تهاجم اخیر روسیه به اوکراین به عنوان یک نمونه جدید، معتقد است که افراطگرایی در سطح دولت، موضوعی پیچیده است که با توجه به سیاستها، ایدئولوژی و رویههای گستردهتر دولت ضد تروریسم، دشواری تعریف افراطگرایی در سطح حکومتی را افزایش میدهد.
**افراطگرایی به عنوان یک اصطلاح هنجاری**
عباس با طرح این سوال که “افراطگرایی فینفسه یک مشکل نیست”، معتقد است که نوعی از افراطگرایی وجود دارد که به دلیل تهدیداتی که برای مفاهیم گستردهتر امنیت ایجاد میکند، باعث نگرانی کشورها و اعضای جامعه میشود. او بر این باور است که افراطگرایی ممکن است یک اصطلاح هنجاری تلقی شود و این کلمه فاقد معنا است مگر اینکه در بافتار مورد نظر قرار گیرد.
**رادیکالیزاسیون و کجفهمی**
عباس به این نکته اشاره میکند که اصطلاح رادیکالیزاسیون (افراطی شدن) اغلب دچار کجفهمی میشود و از نظر بسیاری، رادیکالیزاسیون اقدامی بالا به پایین و دولتمحور و در ارتباط با شناسایی گرایشهایی در جامعه یا میان افراد است که باید به نحوی مقاومت از آنها زایل و در این باره پیشگیری انجام شود. او با اشاره به جنبش حقوق مدنی در ایالات متحده و اعتراضات ضد ویتنام، معتقد است که رادیکال بودن در بستر دموکراسیهای لیبرال سکولار امروزی در اروپای غربی، کاملاً مناسب و بهجاست.
**نسبیت افراطگرایی**
عباس تأکید میکند که چیزی به نام افراط مطلق وجود ندارد و واقعیت افراطگرایی نسبی است. او معتقد است که معانیای را به کلماتی اختصاص میدهیم که فینفسه معنایی ندارند و این امر در استفاده از آنها در گفتمانهای عمومی، سیاستگذاری، و محافل آکادمیک و همچنین اجتماع صادق است.
**نیاز به رویکرد فلسفی برای درک افراطگرایی**
عباس معتقد است که اقدامات زیادی برای مقابله با افراطگرایی انجام میشود، بدون این که واقعاً بدانیم یا درک کنیم دقیقاً چه چیزی افراطگرایی است و با چه چیزی مقابله میکنیم. او با اشاره به گفتمان گستردهتری درباره اسلامهراسی، معتقد است که جوامع اقلیت مسلمان، بهویژه در اروپای غربی، به دلیل تفسیر نادرست و انحراف، مورد تبعیض قرار میگیرند.
**اسلامهراسی و نادیده گرفتن انتقادات مسلمانان**
عباس به این نکته اشاره میکند که برچسبهایی مانند جهادی، تکفیری و سلفی بدون دقت کافی و به صورت بیپروا به کار برده میشوند و افرادی که به دنبال مبارزه با این برچسبزنی منفی هستند، اغلب خودشان افراطگرا قلمداد میشوند. او معتقد است که اعتراض یا واکنش انتقادی مسلمانانی که در اروپا یا خاورمیانه امروزی، در گذشته نزدیک یا تاریخی تجارب واقعی از ستم داشتهاند، نادیده گرفته میشود و این کار، ویژگی دیگری از اسلامهراسی، یعنی نادیده گرفتن فوری انتقادات مسلمانان را تأیید میکند.
**ضرورت رویکرد بینرشتهای به مطالعه افراطگرایی**
عباس با در نظر گرفتن عوامل تاریخی، سیاسی، فرهنگی، ایدئولوژیک، سیاستمحور، اقتصادی، ساختاری و فردی، معتقد است که مطالعه افراطگرایی باید بینرشتهای و چندرشتهای باشد. او بر اهمیت فزاینده روانشناسی و بهداشت روانی عمومی در این زمینه تأکید میکند و معتقد است که باید واژگانی را توسعه دهیم که به درک افراطگرایی کمک کند و در عین حال به هدف اصلی خود وفادار بماند.
**پرسشهای اساسی در بررسی افراطگرایی**
عباس معتقد است که در پرداختن به ماهیت فلسفی افراطگرایی، باید همواره این سوالات را مطرح کرد: “به چه دلیل؟ چه کسی سود میبرد؟ و چه کسی بیشترین عواقب را متحمل میشود؟”
**مشکلات مادی و ایدئولوژیک افراطگرایی**
عباس معتقد است که مشکلات مادی مشروعی وجود دارند که توسط دلایل ایدئولوژیک و در محیطهایی ناشی از درگیریهای تاریخی و معاصر شکل میگیرند. او با اشاره به این که مقابله با افراطگرایی چیزی فراتر از صرفاً مخالفت با روایتها یا ایدئولوژیها است، معتقد است که وجود نارضایتیها اغلب منجر به دشواریهای مادی برای افرادی میشود که انگیزه بهبود محرومیتهای ساختاری را دارند.
**نابرابری ذاتی جامعه و افراطگرایی**
عباس با اشاره به نظر کسام مبنی بر این که “تا زمانی که با مسائل واقعی موجود برخورد نکنیم، همواره سطحی از افراطگرایی وجود خواهد داشت، زیرا برخی افراد همیشه نسبت به شرایط مادی خود ناراضی خواهند بود”، معتقد است که جامعه ذاتاً نابرابر است و اختلافات در هر سازمان یا تجمعی اجتنابناپذیرند.
**مسیر افراطگرایی و خطی بودن آن**
عباس معتقد است که همچنان این فرض وجود دارد که مسیری به سوی افراطگرایی وجود دارد و میتوان با مهندسی مجدد هوشمندانه سیاست و عمل، آن را معکوس کرد. او با انتقاد از رویکرد خطی به افراطگرایی و فرضیه “نوار نقاله”، معتقد است که شواهد رو به رشد مطالعات افراطگرایی و رادیکالیزاسیون نشان میدهد که هیچ مسیر واحدی برای رادیکالیزاسیون وجود ندارد و تجربه هر فرد متمایز است.
**پیامدهای اجرای سیاستهای مقابله با افراطگرایی**
عباس معتقد است که اجرای سیاستهای مقابله با افراطگرایی خشونتآمیز میتواند پیامد ناخواسته افزایش گسترش افراطگرایی خشونتآمیز را داشته باشد. او با اشاره به دیدگاههای دونالد ترامپ و بوریس جانسون، این سوال را مطرح میکند که چه کسی حق دارد تصمیم بگیرد چه اتفاقی بیفتد و چه کسی حق دارد نخبگان غیرپاسخگو را مجازات کند؟
**افراطگرایی در مرکز و حاشیه جامعه**
عباس معتقد است که افراطگرایی را میتوان همزمان در مرکز و حاشیه جامعه مشاهده کرد و این واقعیت نشان میدهد که رویکردهای فلسفی برای درک افراطگرایی میتوانند بُعد جدیدی را برای ما فراهم کنند.
**نیاز به درک عمیقتر برای مبارزه با افراطگرایی**
عباس تأکید میکند که پس از اثبات اینکه افراطگرایی یک مشکل است، مهم است که بهتر بفهمیم برای مبارزه با آن در این زمینهها چه میتوانیم انجام دهیم. او معتقد است که افراطگرایی به مشکلات دنیای واقعی منجر میشود که نیازمند توسعه راهحلهای دنیای واقعی است و ابزارهای فلسفی میتوانند به ما کمک کنند تا این مفهوم را به طور عمیق درک کنیم.
**ارزش کتاب کسام**
عباس در پایان، کتاب کسام را سهمی بزرگ در زمینه آن چیزی میداند که تنها میتوان آن را “مطالعات افراطگرایی مبهم” اما در حال گسترش نامید و به همین دلیل، این کتاب ارزش خواندن دارد.
منبع : سایت تیلور و فرانسیس

























