به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از خبرگزاری خبرآنلاین، مظفرالدینشاه قاجار، پادشاه سلسله قاجار، اولین سفر خود به کشورهای اروپایی را در آخرین ماه سال ۱۳۱۷ هجری قمری آغاز نمود. وی شرح کاملی از رویدادهای روزانه این سفر را در قالب یک روزنوشت به ثبت رسانده است. در ادامه، گزیدهای از روزنوشت ایشان مربوط به روز پنجشنبه، دوم جمادیالآخر ۱۳۱۸ (مطابق با پنجم مهر ۱۲۷۹ شمسی) ارائه میشود. این متن برگرفته از سفرنامه نخست مظفرالدینشاه به فرنگ است.
امروز، طبق برنامه، باید از شهر بوداپست به سمت خاک عثمانی و شهر اسلامبول حرکت کنیم. صبح، در ساعت ده بعد از نصف شب گذشته، که تقریباً معادل چهار ساعت پس از طلوع آفتاب است، لباس پوشیده و نشان و حمایل دولت اتریش را بر تن کردیم. جناب اشرف صدراعظم و مسیو وامبری، سیاح و شرقشناس اهل مجارستان، به همراه تعدادی از اهالی بوداپست به حضور ما شرفیاب شدند. به هر یک از این افراد ابراز لطف و محبت نمودیم و یک حلقه انگشتری از جواهرات خودمان را به رسم یادبود به مسیو وامبری اهدا کردیم.
در ساعت دهونیم صبح، نواب پرنس فرمانفرما به همراه صدراعظم مجارستان و جمعی از رجال دولتی به محل اقامت ما آمدند و همگی با یکدیگر به ایستگاه راهآهن عزیمت کردیم. در طول مسیر، خیابانها مملو از جمعیت مشتاق بود، زن و مرد در کنار هم ازدحام کرده و یکصدا فریاد میزدند: «شاه زنده باد». الحق و الانصاف، با استقبالی شایسته و مهماننوازی فراوان، ما را مشایعت کردند و نهایت مهر و محبت خود را نثار ما نمودند.
در ایستگاه راهآهن، از نواب شاهزاده فرمانفرما و وزرای دولت مجارستان قدردانی و تشکر کرده و سوار بر قطار به سمت صربستان حرکت کردیم. در بیشتر مسیر، قطار از کنار رودخانه دانوب عبور میکرد. این رودخانه، رودی بسیار بزرگ و با اهمیت است که کشتیها از طریق آن به نقاط مختلف جهان تردد میکنند. در ابتدای مسیر، قطار از میان درهها، تپهها و کوهها عبور کرد، اما پس از آن به دشتها و جلگههای وسیع و هموار رسیدیم که بیشتر اراضی آن زیر کشت ذرت و گندم قرار داشت. تقریباً در حدود سی تا چهل فرسنگ از مسیر، تماماً پوشیده از این نوع زراعت بود. طبق اظهارات افراد مطلع، اهالی این مناطق گندم را آرد کرده و از آن نان تهیه میکنند و حتی از ساقههای آن نیز برای تغذیه گوسفندان و گاوها استفاده میکنند. زرت نیز در این مناطق از اهمیت ویژهای برخوردار است، درست مانند چغندر، سیر و سیبزمینی در آلمان و اتریش که به وفور کشت میشوند.
ناهار را ما و همراهان در داخل قطار صرف کردیم. در طول مسیر از بوداپست تا مرز اتریش و مجارستان که به خاک صربستان منتهی میشود، از ایستگاهها و آبادیهای متعددی عبور کردیم. در هر شهر و ایستگاهی که میرسیدیم، سربازان، صاحبمنصبان و اعضای شهرداری برای استقبال حضور داشتند. ما نیز از قطار پیاده شده و تا ابتدای صف سربازان رفته و پس از بازگشت، نسبت به آنها ابراز تفقد و احوالپرسی میکردیم.
در ساعت هشت و چهل دقیقه بعد از ظهر به مرز صربستان رسیدیم. بلافاصله پس از ورود ما، یک قطار بزرگ و مجلل که در آن علاءالملک، سفیر کبیر اسلامبول، به همراه مهمانداران دولت عثمانی و مهمانداران دولت صربستان حضور داشتند، وارد ایستگاه شد. در اینجا، نمایندگان و مأموران سه دولت با یکدیگر ملاقات کردند: دسته اول، مهمانداران دولت اتریش بودند که به ریاست ژنرال و سایرین از اینجا مرخص میشدند؛ دسته دوم، مهمانداران صربستانی بودند که قرار بود ما را تا مرز عثمانی همراهی کنند؛ و دسته سوم، مهمانداران محترم دولت عثمانی بودند که وظیفه داشتند ما را از مرز صربستان تا پایتخت خودشان همراهی نمایند.
ابتدا مهمانداران اتریشی را به حضور پذیرفتیم و از اینکه در خاک دولت اتریش به ما بسیار خوش گذشته است، ابراز رضایت و خشنودی کامل نمودیم. همچنین، به آنها گفتیم که مراتب امتنان مخصوص ما را به اعلیحضرت امپراطور اتریش برسانند. پس از ابراز محبت به هر یک از آنها، اجازه مرخصی داده و آنها رفتند. سپس، علاءالملک، مهمانداران صربستان را به حضور آورده و معرفی نمود. پس از آن، قطار حرکت کرده و پس از طی مسافتی کوتاه، به شهر بلگراد، پایتخت صربستان، رسیدیم. تقریباً در این زمان، چهار ساعت از شب گذشته بود، یعنی ساعت ده شب. در آنجا، از قطار پیاده شده و به سربازان، صاحبمنصبان و اهالی شهر که برای استقبال حضور داشتند، ابراز تفقد نمودیم و سپس به اتاق مخصوص ایستگاه رفته و پس از صرف شربت، به قطار بازگشتیم.
جناب اشرف صدراعظم، مهمانداران دولت عثمانی را که در اینجا آمده بودند، معرفی نمودند. اسامی کلیه مهمانداران عثمانی که در اینجا معرفی شده و بعداً در مرز خاک عثمانی به حضور رسیدهاند، به شرح زیر است: «طرخان پاشا» از اعضای شورای دولتی، «شاکر پاشا» از حجاب اعلیحضرت سلطان، «شکری پاشا» و «توفیق بک میرآلای» و «رضابیک قائممقام» و «سلیمان بک اقول آغاسی» و «نظیف بک یوزباشی» که اینها نیز از حجاب اعلیحضرت سلطان هستند.
پس از مرخصی آنها، شام خورده و استراحت کردیم و قطار نیز تا صبح در شهر بلگراد توقف نمود.
منبع: مظفرالدینشاه قاجار، «سفرنامه فرنگستان، سفر اول»، تهران: شرق، چاپ دوم، ۱۳۶۳، صص ۲۱۳-۲۱۲.


























