تاریخ : سه شنبه, ۲۷ آبان , ۱۴۰۴ Tuesday, 18 November , 2025

«دفاع مقدس» در امتداد تاریخ: از جنگ هشت ساله تا نبرد 12 روزه

  • کد خبر : 101101
  • ۰۵ مهر ۱۴۰۴ - ۱۷:۳۴
«دفاع مقدس» در امتداد تاریخ: از جنگ هشت ساله تا نبرد 12 روزه

به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از خبرگزاری تسنیم، علی کاکادزفولی، مسئول میز سیات و جامعه مرکز مطالعات راهبردی خبرگزاری تسنیم در جدیدترین تک‌نگاشت خود، تحلیلی پیرامون پیوستگی دفاعی ایران در دو مقطع تاریخی ارائه داده است. او در این تحلیل با اشاره به اینکه تاریخ ملت‌ها همواره شاهد آزمون‌هایی برای سنجش هویت، بقا […]

به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از خبرگزاری تسنیم، علی کاکادزفولی، مسئول میز سیات و جامعه مرکز مطالعات راهبردی خبرگزاری تسنیم در جدیدترین تک‌نگاشت خود، تحلیلی پیرامون پیوستگی دفاعی ایران در دو مقطع تاریخی ارائه داده است.

او در این تحلیل با اشاره به اینکه تاریخ ملت‌ها همواره شاهد آزمون‌هایی برای سنجش هویت، بقا و اراده جمعی آن‌ها بوده است، دو برهه دفاع مقدس هشت ساله و مواجهه بازدارنده دوازده روزه را، با وجود تفاوت‌های ظاهری، در یک راستای معنایی و راهبردی قابل بررسی می‌داند. در نگاه اول، این دو رویداد از نظر مقیاس زمانی، جغرافیایی، نوع تجهیزات نظامی و ماهیت تهدید، تفاوت‌های چشمگیری دارند. جنگ هشت ساله یک نبرد تمام‌عیار و فرسایشی بود که با اشغال بخش‌هایی از کشور و تهدید مستقیم نظام جمهوری اسلامی ایران آغاز شد. در مقابل، مواجهه دوازده روزه یک تقابل محاسبه‌شده، کوتاه‌مدت و هوشمند بود که بر پایه بازدارندگی نقطه‌ای، پیام‌های راهبردی و نمایش اراده قاطع شکل گرفت.

با این حال، کاکادزفولی معتقد است که در لایه‌های عمیق‌تر تحلیل، این دو واقعه بر اساس یک منطق مشترک استوار هستند. هر دو، نمایانگر یک دکترین دفاعی منحصربه‌فرد هستند که تهدید را به فرصتی برای هم‌افزایی ظرفیت‌های امنیتی، اجتماعی و معنایی تبدیل می‌کند. در هر دو مقطع، شاهد پیوند بین ایستادگی اخلاقی و عقلانیت راهبردی هستیم؛ دفاع نه فقط یک واکنش نظامی، بلکه یک کنش فرهنگی و تمدنی است که ظرفیت‌های پنهان جامعه را برای حفظ بقا، عزت و نظم ملی فعال می‌سازد.

این تحلیل بر این ادعا استوار است که «دفاع مقدس دوازده روزه» گسستی از گذشته نیست، بلکه بازتولیدی هوشمندانه از همان منطق و روحیه‌ای است که در طول دفاع مقدس هشت ساله تبلور یافت. هدف این نوشتار، بررسی چگونگی شکل‌گیری بنیان‌های دفاعی ایران متناسب با فناوری‌ها، ژئوپلیتیک و قواعد بازی امروز است، در حالی که روح و جوهره آن ثابت و پایدار باقی مانده است.

برای درک بهتر پاسخ‌های دفاعی، ابتدا باید ماهیت تهدیدها را به دقت بررسی کرد. هندسه تهدید در این دو مقطع تفاوت‌های اساسی داشت که الگوهای دفاعی نیز بر اساس آن شکل گرفتند. در جنگ هشت ساله، تهدید آشکار و فیزیکی بود؛ ارتش بعثی از مرزها عبور کرده و بخش‌هایی از کشور را اشغال کرده بود. هدف دشمن تجزیه خوزستان، سرنگونی نظام و تحمیل اراده سیاسی بود. این تهدید وجودی بود و دفاع را به یک واکنش فوری و مشروع تبدیل می‌کرد.

در مقابل، در نبرد دوازده روزه، تهدید پیچیده‌تر و عمدتاً نمادین و زیرساختی بود. حمله به یک مکان دیپلماتیک تلاشی برای شکستن قاعده و اشغال معنا بود. هدف اصلی مهاجم، تضعیف اعتبار ایران و سست کردن بازدارندگی منطقه‌ای آن بود. اگر تهدید اول حمله‌ای به سخت‌افزار امنیت ملی بود، تهدید دوم حمله‌ای به نرم‌افزار آن، یعنی اعتبار و بازدارندگی بود.

در هر دو مورد، پاسخ ایران تلاشی برای بازگرداندن بازی به یک نظم مشروع بود. در جنگ هشت ساله، این نظم با آزادسازی خاک محقق شد. در تقابل دوازده روزه، این هدف با بازآرایی خطوط قرمز، نمایش توانایی پاسخ متناسب و تحمیل هزینه به مهاجم به دست آمد. در هر دو سناریو، دفاع نه صرفاً واکنشی احساسی، بلکه اقدامی عقلانی برای بازگرداندن ثبات است.

در شرایط بحرانی، وجود یک مرکز ثقل برای تصمیم‌گیری و انسجام‌بخشیدن به نیروها حیاتی است. نقش رهبری در هر دو مقطع، عاملی تعیین‌کننده بود. در دوران دفاع مقدس، رهبری امام خمینی (ره) نقشی بی‌بدیل در حفظ انسجام ملی ایفا کرد. رهبری به عنوان محور وحدت عمل کرد و شبکه‌ای از بازیگران ناهمگون را در ذیل یک هدف مشترک منسجم ساخت.

در تقابل دوازده روزه، همین منطق لنگرگاهی رهبری به شکلی متناسب با عصر جدید بازتولید شد. تصمیم‌گیری در این مقطع، فرآیندی چندلایه و پیچیده بود که نیازمند هماهنگی دقیق میان ابعاد نظامی، دیپلماتیک، رسانه‌ای و اطلاعاتی داشت. رهبری در اینجا نه تنها فرمان نهایی را صادر می‌کرد، بلکه معمار اصلی مدیریت سطح تنش و طراحی سیگنال‌های بازدارنده بود. جوهره نقش رهبری در هر دو مقطع یکسان است؛ تبدیل انرژی اجتماعی و اراده ملی به یک الگوی کنش منسجم و مؤثر.

یکی از ستون‌های اصلی دکترین دفاعی ایران، تکیه بر ظرفیت‌های عظیم اجتماعی و تبدیل مردم به مشارکت‌کنندگان فعال در امنیت است. مفهوم بسیج در هر دو مقطع تاریخی پررنگ بود، اما جلوه‌های آن متناسب با ماهیت نبرد تکامل یافته است. در جنگ هشت ساله، بسیج عمدتاً به معنای حضور فیزیکی در جبهه بود. جوانان، دانشجویان، کارگران و اصناف مختلف با پیوستن به نیروهای بسیج، خلأهای نیروی انسانی در میدان نبرد را پر می‌کردند.

در تقابل دوازده روزه، بسیج اجتماعی چهره‌ای متفاوت به خود گرفت و بیشتر در میدان معنا و انضباط اجتماعی ظاهر شد. مهم‌ترین کارویژه جامعه در این مقطع، حفظ آرامش درونی، پرهیز از هیجان‌زدگی و همراهی هوشمندانه با منطق پیام‌محور پاسخ نظامی بود. اگر در دوران دفاع مقدس، شاخص حضور، حضور فیزیکی در جبهه بود، در دوران جدید، انضباط شهروندی و روایت مشترک، سنگرهای اصلی دفاع اجتماعی محسوب می‌شوند.

یکی از وجوه تمایز برجسته در دکترین دفاعی ایران، تلاش مداوم برای چارچوب‌بندی اقدامات خود در یک بستر اخلاقی و حقوقی مشروع است. در طول هشت سال دفاع مقدس، بنیان اخلاقی جنگ بر پایه مفهوم قرآنی و فقهی دفاع استوار بود. ایران آغازگر جنگ نبود و دفاع از خاک، جان، مال و ناموس مردم در برابر متجاوز، مشروع‌ترین و ضروری‌ترین اقدامی بود که یک حکومت و ملت می‌توانست انجام دهد.

در تقابل دوازده روزه، همین منطق اخلاقی در مقیاسی متناسب با شرایط جدید بازآرایی شد. در اینجا، مفهوم کلاسیک فقه‌الجهاد به مفهومی نوین‌تر یعنی فقه‌الردع یا فقه بازدارندگی تکامل می‌یابد. هدف اصلی در این پارادایم، بستن دریچه‌های یک جنگ بی‌پایان و بازگرداندن متجاوز به میز محاسبه عقلانی است. اصول این فقه نوین را می‌توان در چند محور خلاصه کرد؛ پاسخ متناسب با سطح تهدید، تفکیک اهداف نظامی از غیرنظامی، اقدام نظامی به عنوان آخرین راه‌حل و حاوی پیام‌های روشن برای طرف مقابل و جامعه بین‌المللی.

فشار ناشی از تهدید و تحریم، همواره موتور محرکه خلاقیت و نوآوری درون‌زا در تاریخ دفاعی ایران بوده است. جنگ هشت ساله به معنای واقعی کلمه، یک آزمایشگاه بزرگ نوآوری بومی بود. در شرایطی که دسترسی به تسلیحات پیشرفته جهانی تقریباً غیرممکن بود، رزمندگان و مهندسان ایرانی با تکیه بر خلاقیت، به راه‌حل‌های بدیعی دست یافتند.

در نبرد دوازده روزه، این روحیه نوآوری از سطح تاکتیکی به مدار راهبردی ارتقا یافته است. دیگر خلاقیت تنها در یافتن یک معبر در میدان مین خلاصه نمی‌شود، بلکه در طراحی یک مدار یکپارچه از حسگرها، پرتابگرها و مراکز فرماندهی-کنترل تجلی می‌یابد. این فرآیند، دفاع را از یک حالت واکنشی به یک کنش هوشمند و مبتکرانه تبدیل کرده است.

اداره یک کشور در شرایط جنگی، تنها به مدیریت میدان نبرد محدود نمی‌شود؛ مدیریت اقتصاد و حفظ تاب‌آوری اجتماعی در پشت جبهه، نقشی به همان اندازه حیاتی دارد. الگوی مدیریت اقتصادی در هر دو دوره، با هدف مشترک مصون‌سازی جامعه در برابر شوک‌های ناشی از جنگ طراحی شد، اما ابزارها و اولویت‌ها متناسب با شرایط تغییر کرد. در دهه 60 و در طول 8 سال جنگ تحمیلی، اقتصاد کشور با چالش‌های عظیمی روبرو بود و اقتصاد جنگ به معنای مدیریت عادلانه منابع محدود و تضمین معیشت مردم بود.

در تقابل دوازده روزه، ماهیت کوتاه‌مدت و فناورانه نبرد، چالش اقتصادی متفاوتی را ایجاد کرد و اقتصاد جنگ در این مقطع به معنای کالیبراسیون شوک تعریف شد. هدف اصلی، مدیریت انتظارات تورمی، حفظ ثبات نسبی بازارهای حساس و پیشگیری از رفتارهای هیجانی در بازارهای مالی و مصرفی بود.

در دوران معاصر، جنگ‌ها تنها در میدان‌های فیزیکی رخ نمی‌دهند؛ نبردی به همان اندازه مهم، در میدان افکار عمومی و بر سر روایت‌ها در جریان است. در دوران دفاع 8 ساله، روایت جنگ عمدتاً از طریق کانال‌های رسمی مانند رادیو و تلویزیون ساخته می‌شد. در تقابل دوازده روزه، میدان روایت بسیار پیچیده‌تر، چندسویه‌تر و جهانی‌تر شده است. ایران در هر دو مقطع تلاش کرد تا پیش از آنکه دیگران رخداد را برایش معنا کنند، خود چارچوب معنایی آن را تعریف کند.

هر دفاع مشروعی در نهایت به دنبال تثبیت یک مرز است. این مرز می‌تواند فیزیکی یا مفهومی باشد. دکترین دفاعی ایران از تثبیت مرزهای جغرافیایی به سوی تثبیت مرزهای قاعده حرکت کرده است. دفاع 8 ساله در بنیادین‌ترین سطح خود، نبردی برای تثبیت و احترام به مرزهای جغرافیایی بود. دفاع دوازده روزه اما، در پی تثبیت حدود قاعده بود. این تحول، نشان‌دهنده یک بلوغ راهبردی است.

برای درک عمیق‌تر پیوستگی میان این دو رخداد، می‌توان منطق حاکم بر دکترین دفاعی ایران را تحت عنوان «دفاع مقیاس‌پذیر» صورت‌بندی کرد. اجزای ثابت و بنیادین این الگوی مقیاس‌پذیر که در هر دو دوره مورد بحث حضور فعال داشته‌اند، عبارت‌اند از؛ لنگر رهبری و انسجام تصمیم، بسیج معنایی و اجتماعی، نوآوری بومی و یادگیری سریع، قاعده‌گذاری اخلاقی-حقوقی برای مشروعیت دفاع و روایت‌سازی فعال و پیش‌دستانه.

مسیر دفاع ایران را می‌توان به صورت نمادین، مسیر گذار از «سنگر» به «سامانه» توصیف کرد. «سنگر» نماد دفاع در دوران جنگ 8 ساله است و «سامانه» نماد دفاع در دوران جدید. اما نکته کلیدی این است که در هر دو پارادایم، آنچه ثابت مانده «انسانِ دفاع» است.

می‌توان بلوغ دکترین دفاعی ایران را در قالب مفهومی نوین به نام «فقه‌الردع» یا فقه بازدارندگی صورت‌بندی کرد. این مفهوم، یک پیوست فکری و راهبردی برای «فقه‌الجهاد» کلاسیک است که در دفاع 8 ساله متبلور بود.

عقلانیت راهبردی ایران امروز به مفهومی پیچیده‌تر و نزدیک به «اقتصاد سیگنال» در نظریه بازی‌ها تکامل یافته است. هر کنش نظامی، علاوه بر نتیجه فیزیکی ملموس، حامل یک «پیام» یا «سیگنال» راهبردی است که برای تغییر محاسبات و رفتار طرف مقابل طراحی می‌شود.

یکی از قدرتمندترین موتورهای تکامل در هر سازمان، فرآیند «یادگیری نهادی» است. تقابل 12 روزه نشان داد که این فرآیند یادگیری نهادی متوقف نشده و دکترین‌های گذشته به‌روزرسانی و با فناوری‌های نوین ترکیب شده‌اند.

رفتار جمعی یک ملت در هنگام بحران، خود به یک ظرفیت یا آسیب‌پذیری راهبردی تبدیل می‌شود. جامعه در تقابل 12 روزه، با آرامش سازمان‌یافته و پذیرش منطق پاسخ حساب‌شده شناخته می‌شود.

مشروعیت هر اقدام دفاعی، به ویژه در عرصه بین‌المللی، محصول یک مثلث سه‌ضلعی است؛ اخلاق، قانون و کارآمدی. دکترین دفاعی ایران در هر دو مقطع تلاش کرده است تا کنش‌های خود را در نقطه تلاقی این سه ضلع قرار دهد.

مسیر خوداتکایی دفاعی ایران، یک خط پیوسته از تکامل فناورانه را نشان می‌دهد که از دل نیازها و محدودیت‌ها زاده شده است. امروز، مفهوم خوداتکایی از سطح قطعه و ادوات فراتر رفته و به سطح ساخت سامانه و یکپارچه‌سازی سیستم‌ها رسیده است.

در دکترین دفاعی ایران، میدان نبرد و میز دیپلماسی در یک رابطه هم‌افزا و همزمان دیده می‌شوند. منطق مشترک در هر دو مقطع این است؛ حفظ ابتکار عمل و قدرت در میدان و استفاده همزمان از زبان حقوقی و دیپلماتیک برای تثبیت دستاوردها و مشروعیت‌بخشی به آن.

هر راهبرد نظامی، ریتم و درک خاص خود را از «زمان» دارد. مدیریت زمان، یکی از هنرهای اصلی فرماندهی است. دفاع 8 ساله، به‌ضرورت، یک نبرد درازمدت بود که بر منطق «فرسایش» استوار بود. در مقابل، تقابل 12 روزه بر منطق فشرده‌سازی زمان تکیه داشت.

مفهوم پیروزی در دکترین‌های مختلف، معانی متفاوتی دارد. در دکترین دفاعی ایران، پیروزی صرفاً به معنای غلبه نظامی نیست، بلکه با یک اخلاق خودمحدودسازی گره خورده است. در این دیدگاه، پیروزی اخلاقی یعنی پرهیز هوشمندانه از افتادن در دام پیروزی‌های پرهزینه، ناپایدار و بی‌افق.

اگر در ادبیات کلاسیک روابط بین‌الملل بر مفهوم «حاکمیت قدرت» تأکید می‌شد، تحلیل این دو دوره ما را به سمت مفهومی نوین‌تر هدایت می‌کند؛ «حاکمیت ظرفیت». دفاع هشت ساله، بذر این شبکه ظرفیت‌ها را در خاک ایران کاشت و آن را آبیاری کرد. دفاع 12 روزه، میوه این درخت بود.

کاکادزفولی در پایان به برخی پرسش‌های مهم پاسخ می‌دهد: آیا کوتاه‌بودن میدان دوازده روزه به معنای کوچکی دستاورد است؟ آیا خویشتن‌داری، نشانه ضعف است؟ آیا جامعه امروز همان همبستگی دوران جنگ را دارد؟

او نتیجه می‌گیرد که دفاع 8 ساله و دفاع 12 روزه، دو قاب متفاوت از یک فیلم بلند هستند؛ فیلم بلوغ یک منطق دفاعی منحصربه‌فرد.

منبع : خبرگزاری تسنیم

لینک کوتاه : https://akhbarjahan.news/?p=101101
 

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.