به گزارش اخبار جهان به نقل از خبرآنلاین، شیوه مواجهه با مشکلات، امری پیچیده و چندوجهی است که از درک فردی از مسأله تا اقدامات عملی برای حل آن گستره دارد. نگرشهای متفاوت نسبت به چالشها، نقش مهمی در موفقیت یا شکست تلاشهای اصلاحی ایفا میکند. برخی مشکلات را کوچکتر از آنچه هستند جلوه میدهند، گویی تلاش میکنند با کماهمیت جلوه دادن آنها، از مواجهه جدی با ریشههای آنها طفره بروند. به عنوان مثال، اظهارات اخیر یکی از نمایندگان مجلس در خصوص مکانیسم ماشه (اسنپبک) مبنی بر عدم وقوع اتفاقات جدید و عدم تحمیل فشار مضاعف بر کشور، نشان از چنین نگرشی دارد. این دیدگاه، با بیان “بالاتر از سیاهی رنگی نیست”، هرگونه تلاش جدی برای حل مسئله را بیفایده تلقی میکند.
در سوی دیگر طیف، برخی مشکلات را بزرگتر از حد واقعی خود نشان میدهند، به گونهای که یافتن راه حل را غیرممکن جلوه میدهد. آلودگی هوا نمونه بارزی از این رویکرد است. مسئولان، به جای ارائه برنامههای عملی و مبتنی بر داده، اغلب عوامل خارجی مانند باد و باران را مسئول اصلی میدانند و مسئولیت خود را در حل این چالش به حداقل میرسانند.
گروه دیگری از مشکلات، به دلیل فاصله زیاد راه حلهای ارائه شده تا امکانات عملیاتی، غیرقابل حل به نظر میرسند. به عنوان مثال، موضوع سرمایهگذاری خارجی، اغلب با انبوهی از توجیهات و موانع مواجه میشود که حل آن را دور از دسترس نشان میدهد.
اما برخی از مسائل، به دلیل پیچیدگی ذاتی و ارتباط تنگاتنگ با سایر مشکلات، به طور ویژه دشوار هستند. تورم، نمونهای بارز از چنین چالشی است. دولتهای مختلف، با وجود تلاشهای متعدد برای مهار تورم، به دلیل عواملی مانند کمبود تولید، مشکلات تجارت خارجی و نوسانات نرخ ارز، به نتیجه مطلوب دست نیافتهاند. پیچیدگی تورم، به دلیل تأثیر متغیرهای بسیار بر آن، راه حل سادهای را منتفی میکند.
با این اوصاف، چگونه میتوان با مشکلات برخورد کرد؟ متاسفانه، برخی تصور میکنند گذر زمان به طور خودکار مشکلات را حل میکند، در حالی که این یک توهم خطرناک است. مشکلات با گذشت زمان نه تنها حل نمیشوند، بلکه کهنه میشوند و ممکن است به شکلهای جدیدی ظهور کنند. بنابراین، نیاز به ارائه راهکارهای کارآمد و پایدار بسیار ضروری است.
اولین و مهمترین اصل در مواجهه با مشکلات، استفاده از متخصصان و نخبگان برای یافتن و اجرای راه حل است. حکومت شایسته سالارانه، با بهرهگیری از دانش و تخصص افراد توانمند، میتواند به حل چالشها با موفقیت بیشتری دست یابد. شهید چمران، با تأکید بر اهمیت تخصص و تعهد، به این نکته اشاره کرده است که کسی که بدون تخصص مقام یا مسئولیتی را میپذیرد، لزوماً تعهد لازم را ندارد.
دومین اصل، مواجهه مستقیم با مشکل است. متأسفانه، در بسیاری از موارد، مسئولان تنها به صحبت در مورد مشکلات میپردازند و اقدام عملی کافی برای حل آنها انجام نمیدهند. کمبود آب، نمونهای از این رویکرد است. سالهاست که از کمبود آب و خشکسالی سخن به میان میآید، اما برنامههای بلندمدت مؤثری برای حل این مشکل اتخاذ نشده است. شیوههای کشاورزی ناکارآمد، هدر رفت آب در زیرساختهای فرسوده و فقدان برنامهریزی جامع، همگی به این مشکل دامن زدهاند.
مرحله سوم، شناسایی دقیق مشکل بدون هیچ پیشداوری است. بسیاری از مشکلات اجتماعی، به دلیل ذهنیتها و پیشفرضهای مسئولان، به درستی شناسایی نمیشوند. تغییر نگرش نسبت به اعتیاد، از جرم به بیماری، مثالی از اهمیت شناسایی دقیق و تغییر رویکرد در حل مشکلات اجتماعی است.
مرحله چهارم، آنالیز دقیق مشکل است. نگرش کلیشه ای و ترس از پیچیدگی مشکلات، مانع از حل مؤثر آنها میشود. مشکل فساد اقتصادی، مانند یک بیماری سرطان، با آنالیز دقیق و شناسایی ریشههای آن، قابل حل است. امیرکبیر با جلوگیری از رشوهخواری در سطوح مختلف و ایجاد شفافیت در سیستم اداری، به طور مؤثر با این چالش مواجه شد.
مرحله پنجم، برنامهریزی دقیق برای اجرای راه حلهای شناسایی شده است. اطلاعات تنها در صورت ترجمه به اقدامات عملی، میتوانند مؤثر باشند. برنامه هستهای ایران، نمونه بارزی از موفقیت برنامهریزی و اجرای یک برنامه ملی است.
مرحله ششم، مشارکت فعال مردم در حل مشکلات است. شفافیت و جلب مشارکت مردمی، میتواند به حل چالشها کمک شایانی کند.
در نهایت، مرحله هفتم آموزش و آگاهیبخشی است. برخی از مشکلات، به ویژه مشکلات اجتماعی، نیاز به برنامهریزی بلندمدت و آموزش گسترده دارند. رسانهها، مراکز فرهنگی و نهادهای آموزشی، نقش مهمی در این زمینه ایفا میکنند.
مشکلات به طور خودبهخود حل نمیشوند و نیاز به همت مسئولان و همکاری مردم دارند. چنانچه این چالشها نادیده گرفته شوند، میتوانند به تهدیدی جدی برای جامعه و کشور تبدیل شوند.
منبع: خبرآنلاین


























