به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از خبرگزاری مهر، همزمان با جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی علیه ایران، نبردی دیگر در میدانی متفاوت آغاز شد. این عرصه، یک جنگ رسانهای و روانی بدون مرز بود که در آن، تصویر و ویدیو جایگزین موشک و سلاحهای نظامی شدند و از «دروغ» برای تحقق اهدافی استفاده شد که در میدان نبرد واقعی ممکن نبود.
در شرایطی که ارتش رژیم صهیونیستی در دستیابی به اهداف نظامی خود برای ضربه زدن به زیرساختهای راهبردی ایران ناکام ماند، نهادهای اطلاعاتی و رسانهای این رژیم جبهه جدیدی را در فضای مجازی گشودند. یک شبکه هماهنگ از حسابهای کاربری ناشناس در پلتفرم «ایکس» با نام رمز «فرار از زندان» (PRISONBREAK) مأموریت یافت تا با ساخت تصاویر جعلی، جعل نام رسانههای معتبر و انتشار روایتهای ساختگی، مردم ایران را به اعتراض و شورش تشویق کند.
در این جنگ شناختی، سلاح اصلی ویدیوهای دیپفیک، حسابهای غیرواقعی و عملیات روانی پیچیده بود. با این حال، طرحی که برای تضعیف نظام سیاسی ایران طراحی شده بود، با آگاهی عمومی، واکنش رسانههای مستقل و افشاگریهای پژوهشگران داخلی و بینالمللی شکست خورد و به یکی از ناکامترین عملیاتهای نفوذ رژیم صهیونیستی در دهههای اخیر تبدیل شد. این گزارش، روایتی مستند از این کارزار شکستخورده است.
عملیات «فرار از زندان» در فضای مجازی
تلآویو همزمان با آغاز تهاجم نظامی، جبههای جدید در فضای مجازی با هدف تسلط بر افکار عمومی مردم ایران گشود. اتاق عملیات مشترک موساد و واحد ۸۲۰۰ ارتش رژیم صهیونیستی، با همکاری چند شرکت خصوصی امنیت سایبری، پروژهای به نام «PRISONBREAK» را اجرا کردند. این پروژه با استفاده از دیپفیک، اخبار ساختگی و حسابهای کاربری جعلی در پلتفرم ایکس، تلاش داشت تا تصویری از فروپاشی سیاسی قریبالوقوع در ایران را به جامعه القا کند.
اولین موج این عملیات روانی در تاریخ ۲۳ ژوئن، همزمان با نخستین حملات موشکی به تهران، آغاز شد. کمتر از ۳۰ دقیقه بعد، دهها حساب کاربری هماهنگ در پلتفرم ایکس بهطور همزمان اخباری مبنی بر «انفجار در زندان اوین» و «آزادی زندانیان» منتشر کردند. این پیامها با ادبیات هیجانی، کاربران را به تجمع در اطراف زندان دعوت میکردند. بر اساس گزارش مؤسسه «سیتیزنلب» (Citizen Lab) دانشگاه تورنتو، این پستها توسط رباتها تقویت میشدند و با هشتگهایی مانند #FreeEvin تلاش داشتند روایت «سقوط از درون» را ترویج دهند.
با این حال، تناقضها به سرعت آشکار شد و رسانههای رسمی و خبرنگاران مستقل با انتشار تصاویر زنده از محوطه زندان اوین، آرام بودن اوضاع را تأیید کردند. این افشاگری اولیه، ستون اصلی عملیات روانی دشمن را در هم شکست.
در مرحله دوم، این عملیات با جعل نام و نشان رسانههای معتبر به دنبال ضربه زدن به اعتماد عمومی بود. صدها تصویر و ویدیو با لوگوی رسانههایی مانند بیبیسی، خبرگزاری فرانسه و ایراناینترنشنال منتشر شد که همگی ساختگی بودند. در یک نمونه، صفحهای جعلی با ظاهر بیبیسی ادعا کرد مقامات عالیرتبه از کشور گریختهاند؛ خبری که خود بیبیسی آن را تکذیب کرد.
همچنین، ویدیوهای دیپفیک از «تجمع گسترده مردم» منتشر شد که بررسی کاربران، ایرادات فنی مانند ناهماهنگی سایهها و حرکات غیرطبیعی پسزمینه را در آنها آشکار کرد. این نشانهها ثابت میکرد که این تصاویر بیش از آنکه واقعی باشند، محصول هوش مصنوعی هستند. در یکی از کلیپهای دستکاریشده نیز تتوی گردن یک خواننده در یک فریم دو عدد و در فریم بعدی ناپدید میشد؛ نشانهای که از دید مخاطبان ایرانی پنهان نماند.
پروژه بازگرداندن سلطنت و مشروعیتزدایی
بخش دوم این کارزار فراتر از ایجاد آشوب لحظهای، بر مهندسی آینده سیاسی ایران متمرکز شد. این بخش سناریوی «فروپاشی مشروعیت نظام» و معرفی بازگشت سلطنت به عنوان راهحل جایگزین را برجسته میکرد.
تحقیق مشترک روزنامههای هاآرتص و دِمارکر (TheMarker) نشان داد که یک مرکز فارسیزبان در اراضی اشغالی با تأمین مالی غیرمستقیم، بهطور سیستماتیک به تقویت چهره رضا پهلوی و ترویج روایت «بازگرداندن شاه» در شبکههای اجتماعی پرداخته است. همزمان، گزارش سیتیزنلب تأیید کرد که شبکه موازی «PRISONBREAK» نیز با حسابهای کاربری غیراصیل و محتوای تولیدشده توسط هوش مصنوعی، همین چارچوب مشروعیتزدایی را در اوج درگیریها تقویت میکرده است.
این شبکه با استفاده از حسابهای جعلی در پلتفرمهایی مانند ایکس و اینستاگرام و بهکارگیری ابزارهای هوش مصنوعی، محتوای هماهنگی را منتشر میکرد و همزمان مواضع «گیلا گملیئل»، وزیر عضو حزب لیکود و از نزدیکان پهلوی در سرزمینهای اشغالی، را نیز بازنشر میداد. منابع آگاه گفتهاند که گردانندگان این کمپین، فارسیزبانان را برای مدیریت هویتهای جعلی و انتشار پیامهای سلطنتطلبانه به کار گرفته بودند.
اگرچه این پروژه در جریان تهاجم ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی به اوج خود رسید، اما طبق یافتههای سیتیزنلب، اکثر حسابهای کاربری در سال ۲۰۲۳ و همزمان با سفر رضا پهلوی به فلسطین اشغالی ایجاد شده بودند.
در همین زمینه، یک کاربر فارسیزبان در ایکس نوشت: «رسوایی کم سابقه جریان پهلوی! روزنامه هاآرتص نوشته مشروعیتسازی برای رضا پهلوی بیشتر محصول پروپاگاندای بیرونه تا خواست مردم ایران. طبق گزارش Citizen Lab، بعد از حمله به اوین، یه شبکه آنلاین ویدیوهای دستکاریشده (دیپفیک) منتشر میکرد که پهلوی رو مثل قهرمان نشون میداد. تحقیقها میگن این کمپینها بهطور غیرمستقیم با پول و پشتیبانی اسرائیل راه افتاده بودن تا تصویری بسازن که پهلوی نماینده مردم ایرانه، در حالیکه حمایت واقعیش تو داخل همچنان خیلی مشکوکه! منبع: روزنامه هاآرتص چاپ اسرائیل.»
کاربر دیگری نیز نوشت: «بارها گفتیم اکانتهای فیک فحاش و مدافع اسرائیل، مردم عادی نیستن بلکه لشکر سایبری اسرائیلاند. گزارش روزنامه هاآرتص این موضوع را تایید میکند. تعداد زیاد این فیکها و پرخاشگریشان باعث رعب و ترس مخاطب عادی میشود تا جرات نکنند علیه اهریمن متجاوز به ایران و کشتار مردم حرفی بزنند.»
عوامل کلیدی شکست روایتهای جعلی
۱. آگاهی عمومی و تجربه میدانی: مردم با بررسی زمان و مکان پستها و تشخیص تناقضها، از بازنشر شایعات خودداری کردند. شهروندخبرنگاران با ارسال تصاویر معتبر از محل حوادث، روایتهای ساختگی را با سند رد کردند و موج هیجانات اولیه را خنثی ساختند.
۲. راستیآزمایی حرفهای رسانهها: خبرنگاران و تحلیلگران با بررسی فریمبهفریم ویدیوها، نشانههای جعل مانند سایههای ناهماهنگ را افشا کردند. گزارشهای مستند منتشر شد و رسانههای معتبر به اصلاح خطاها پرداختند. پلتفرمها نیز با محدود کردن بخشی از حسابهای هماهنگ، چرخه تقویت مصنوعی اخبار جعلی را شکستند.
۳. خطاهای فنی و اتکای بیش از حد به هوش مصنوعی: خطاهای واضح در محتوای تولیدشده با هوش مصنوعی، مانند بدشکلی اعضای بدن در ویدیوها، جعلی بودن آنها را آشکار کرد. جعل نام رسانهها و هشتگسازیهای تکراری نیز به جای جلب اعتماد، باعث ایجاد بدبینی در مخاطبان شد.
۴. همدلی اجتماعی و اعتماد عمومی: اطلاعرسانی بهموقع و هماهنگ از سوی مسئولان و رسانههای رسمی، فضا را برای شایعات محدود کرد. همکاری کارشناسان فنی و فعالان مدنی با جامعه، آرامش و امنیت روانی را تقویت نمود و در نهایت طرح دشمن برای نفوذ را ناکام گذاشت.
منبع: خبرگزاری مهر


























