جبهه اصلاحات پس از صدور بیانیهای که خواستار تغییرات در رویکرد سیاسی کشور و از سرگیری مذاکرات هستهای بود، همچنان در کانون توجهات قرار دارد. این بیانیه که در 11 بند تنظیم شده، با انتقادات صریح فعالان سیاسی، دانشجویان، اساتید و حتی برخی مسئولان مواجه شده است.
در گفتگویی با داوود پرچمی، استاد جامعهشناسی دانشگاه شهید بهشتی، اهداف و دلایل این اقدام جبهه اصلاحات مورد بررسی قرار گرفت و بخشی از پیشنهادات آن نقد و ارزیابی شد.
پرچمی معتقد است جبهه اصلاحات رویکردی سکولار و دنیوی دارد و به ارزشهای فرهنگ ایران اسلامی و انقلاب بیتوجه است. او دین را امری خصوصی میداند که نباید در اداره جامعه دخیل باشد. این دیدگاه، به اعتقاد وی، میتواند انحرافاتی را در جامعه ایجاد کند که در طول زمان در مواضع این جبهه مشاهده شده است.
به گفته او، بیانیه جبهه اصلاحات نسخه تسلیم آمریکاستیزترین سیاستمداران سابق است. پس از انقلاب، دو رویکرد سیاسی در کشور شکل گرفت: رویکرد انقلابی (مقاومت و جهادی) و رویکرد سکولار و سازشکار (تسلیم در برابر دشمن). بسیاری از افرادی که امروز رویکرد دوم را دنبال میکنند، پیش از انقلاب از مخالفان سرسخت آمریکا بودند، اما اکنون موضع خود را تغییر دادهاند.
پرچمی در نقد این بیانیه، سه گروه مخاطب را تفکیک میکند: مردم عادی با مطالبات بهحق از نظام، بدنه میانی و برخی چهرههای اصلاحطلب که به اعتدال گرایش دارند و سران جبهه اصلاحات. او معتقد است که سران این جبهه، زمان نامناسبی را برای صدور بیانیه انتخاب کردهاند، زیرا کشور در شرایط جنگی قرار دارد و تضعیف جبهه خودی به معنای ایستادن در کنار دشمن است.
از دیدگاه پرچمی، صادرکنندگان بیانیه زمان مناسبی را انتخاب کردهاند، چرا که احساس همسویی با بیرون دارند. او با اشاره به اظهارات نتانیاهو که جبهه اصلاحات را سرمایه خود در ایران میداند، معتقد است این افراد خود را سرمایه خارجیها میبینند و این بیانیه پیامی به بیرون و برای پس از جنگ است. آنها در خیال خود، با حرکات آمریکا و اسرائیل، سقوط جمهوری اسلامی را پیشبینی میکنند و با این بیانیه اعلام میکنند که پس از آن، نیروی همراه آنها خواهند بود.
این بیانیه، با تکرار مطالبات فراقانونی و در برخی موارد تکراری، به ظاهر حرفهای درستی مانند افزایش مشارکت مردم را مطرح میکند. اما پرچمی معتقد است که این افراد شرایط جدید جهانی را نادیده گرفتهاند. در شرایطی که ترامپ سازمانهای بینالمللی را کنار گذاشته و خواستار صلح بر اساس شرایط خود است، این تحلیلها به خارج این پیام را مخابره کرده که سرمایه اجتماعی در ایران از بین رفته و این امر دشمن را برای حمله به کشور ترغیب کرده است.
به گفته وی، اصلاحطلبان با هدف تحریک مردم و کشاندن آنها به خیابانها، از بهانههایی مانند کمآبی یا قطع برق استفاده میکنند تا اهدافی را که در جنگ به دست نیاوردند، پس از جنگ محقق کنند. آنها با طرح مسائلی مانند اصلاح قانون اساسی یا حذف نهادهای موازی، به دنبال همراه کردن عدهای و کشاندن آنها به خیابانها هستند تا زمینه حمله مجدد دشمن را فراهم کنند.
بزرگترین اشکال بیانیه، به اعتقاد پرچمی، رویکرد واگرا و واداده نسبت به غرب است. این بیانیه پیام تسلیم در برابر غرب را میدهد، در حالی که کانونهای قدرت در دنیا تغییر کرده و شرق، از جمله بریکس، میتواند به عنوان کانون قدرت مطرح شود.
پرچمی همچنین به نادیده گرفتن عامدانه نقش رهبری در مدیریت جنگ توسط اصلاحطلبان اشاره میکند و معتقد است دوست و دشمن بر نقش چشمگیر رهبری در بازگرداندن روحیه مقاومت اذعان دارند.
او تکرار مطالبات سالها و خارج از قانون را از ویژگیهای این بیانیه میداند. مطالبه عفو عمومی، که برای مواقع جنگ داخلی مطرح میشود، در شرایط ایران نامشخص است. همچنین، درخواست برای تغییر گفتمان حکمرانی به توسعه ملی، بدون در نظر گرفتن منافع ملی، غلط ارزیابی میشود.
در خصوص بازگشت نیروهای نظامی به پادگانها، پرچمی تاکید میکند که سپاه طبق قانون، حافظ انقلاب اسلامی و مردم است و در سازندگی و خدمترسانی نیز نقش دارد. او معتقد است که نگاه امنیتی برای مقابله با کسانی که به دنبال ضربه زدن به کشور هستند، ضروری است.
او همچنین به رشد چند برابری دانشجویان دختر پس از انقلاب اشاره میکند و این ادعا را که حقوق زنان نادیده گرفته میشود، رد میکند.
پرچمی در پایان، هدف اصلی صادرکنندگان بیانیه را روشن کردن آتش فتنه دیگری در کشور و از بین بردن اتحاد و وحدت مردمی میداند و معتقد است که این بیانیهها نزد عامه مردم وجاهتی ندارد، مگر اینکه مسئولان با اقدامات نادرست، زمینه اعتراض مردم را فراهم کنند. او بر اهمیت اتحاد و انسجام برای خنثی کردن توطئههای دشمن تاکید میکند و نقش رهبری را در هدایت مردم به سمت درست تاریخ، هوشمندانه میداند.

























