به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از همشهری آنلاین، ویلم فلور، پژوهشگر ۸۴ ساله هلندی، به دلیل تحقیقات گستردهاش درباره تاریخ ایران شناخته شده است. او در سال ۲۰۱۱ کتابی با عنوان «خلیج فارس: ارتباط با مناطق پسکرانه، بوشهر، برازجان، کازرون، بنیکعب و بندرعباس» توسط انتشارات Mage منتشر کرد. این کتاب، جلد پنجم از مجموعه بزرگتری است که فلور با تمرکز بر خلیج فارس تألیف کرده است. هدف او در این مجموعه، آشنایی بیشتر با نواحی ساحلی و پسکرانههای خلیج فارس و ارائه نتایج آن به مخاطبان بوده است.
موضوع اصلی کتاب، بررسی شریانهای ارتباطی است که اروپاییان از طریق خلیج فارس برای دسترسی به مناطق مرکزی و مراکز تجاری و سیاسی ایران استفاده میکردند. فلور با توجه به اسناد در دسترس، بر پنج قرن گذشته تمرکز کرده است؛ دورهای که ارتباطات دریایی اروپاییها و دیگر مسافران خارجی با ایران گسترش یافت و ابعاد نظامی، تجاری و سیاسی پیدا کرد.
حدود ۱۴ سال پس از انتشار نسخه انگلیسی، انتشارات سنگلج فصل سوم این کتاب را با عنوان «کازرون توقّفگاهی در میان راه شیراز» به صورت کتابی مستقل منتشر کرده است. این اثر با ترجمه نرگسخاتون میرحسینی، دارای پیشگفتارهایی کوتاه از مترجم و نویسنده است. کتاب در ۳۴۱ صفحه قطع رقعی چاپ شده و شامل سه فصل، هفت پیوست، جدول، تصویر و نمایه است. در ادامه، محتوای این کتاب و چالشهای آن بررسی میشود؛ چالشهایی که باعث میشود این اثر به عنوان یک منبع کاملاً قابل اتکا قابل معرفی نباشد و حتی برای افراد ناآشنا گمراهکننده باشد.
ترجمهای ناقص
ترجمه این اثر با وجود تلاشهای قابل تقدیر مترجم، دارای اشکالات اساسی است. نرگسخاتون میرحسینی برای ترجمه این فصل از کتاب فلور و انتشار آن به صورت اثری مستقل، همت گماشته است که در شرایط فعلی که مطالعه آثار پژوهشی با چالش روبروست، ارزشمند است. همچنین، ارتباط مترجم با نویسنده و درج پیشگفتار ویلم فلور بر نسخه فارسی، نشان از یک رویکرد حرفهای دارد.
با این حال، ترجمه دارای اشکالات جدی است که آن را از یک منبع معتبر دور میکند. این اشکالها در دو دسته کلی قرار میگیرند. دسته اول، اشتباه در برگردان واژهها از انگلیسی به فارسی است. در آثار تاریخی، دقت در ترجمه اسامی افراد و مکانها اهمیت زیادی دارد، زیرا این اسامی به عنوان منبع علمی مورد استناد قرار میگیرند.
برای نمونه، در صفحه ۱۸ کتاب، مترجم کلمه Nowdar را که به روستای «نُوَرد» اشاره دارد، به اشتباه «نودان» ترجمه کرده است. نودان شهری در منطقهای دیگر است و با روستای نُوَرد که در شکلگیری کازرون نقش داشته، تفاوت دارد. نمونه دیگر در صفحه ۸۲ است که کلمه Buranjan به اشتباه «برازجان» ترجمه شده، در حالی که «بورنجان» نام روستایی در نزدیکی کازرون است.
در زمینه کشاورزی نیز اشتباهات مشابهی رخ داده است. مترجم کلمه corn را «ذرت» ترجمه کرده، در حالی که با توجه به پیشینه کشاورزی منطقه، معنای دیگر آن یعنی «غله» صحیح است. این اشتباه در صفحات ۸۵ و ۸۸ تکرار شده و اطلاعات نادرستی درباره محصولات کشاورزی کازرون ارائه میدهد.
موارد دیگری از ترجمههای اشتباه در کتاب وجود دارد:
- صفحه ۲۴: «تمشک» به جای «سیاهدانه»
- صفحه ۳۸: «پرتقال» به جای «نارنج»
- صفحه ۵۴: «خراطین کازرونی» به جای «پارچههای کازرونی»
- صفحه ۶۹: «صمیکان» به جای «سمغان»
- صفحه ۸۲: «شیخان» به جای «شکان»
- صفحه ۱۰۵: «جروم» به جای «چروم»
دسته دوم اشکالات، نقصهای موجود در ترجمه است. با مقایسه نسخه اصلی و ترجمهشده، مشخص میشود که مترجم برخی خطوط، تصاویر، نقشهها و ارجاعها را که به درک بهتر مطلب کمک میکرد، حذف کرده است. فهرست اعلام کتاب نیز با چالشهایی مانند عدم انتخاب صحیح واژگان و درج اشتباه اسامی روبروست. امید است در چاپهای بعدی، این موارد اصلاح شوند.
پژوهشی ناقص
ویلم فلور در این پژوهش تلاش کرده اثری مستقل درباره کازرون ارائه دهد که به خودی خود ارزشمند است. این کتاب را میتوان نخستین اثر مستقل یک غیرایرانی درباره کازرون دانست که به فارسی ترجمه شده و دادههای تازهای را در اختیار خواننده قرار میدهد.
فلور در این تحقیق از روش استنادی و منابع مکتوب استفاده کرده است. با این حال، زاویه دید او به تاریخ کازرون، محدود به نقش این شهر به عنوان یک توقفگاه در مسیرهای تجاری است. این رویکرد نقطه قوت و ضعف کتاب محسوب میشود، زیرا باعث شده کازرون به عنوان یک خاستگاه اجتماعی مستقل با ویژگیهای خاص خود درک نشود. این نگاه تقلیلگرایانه در عنوان کتاب نیز مشخص است و تاریخچه کازرون را، که قدمت آن به پیش از پیدایش شیراز بازمیگردد، نادیده میگیرد.
کتاب به سه فصل تقسیم شده است: «شهر کازرون»، «منطقه کازرون» و «تاریخ کازرون». فصل سوم که طولانیترین بخش کتاب است، به تاریخ این شهر میپردازد. با وجود پیشینه طولانی کازرون که به دوران ساسانیان و قبل از آن بازمیگردد، فلور در بخش «تا سال ۱۵۰۰» تنها دو صفحه مطلب ارائه داده و تمرکز اصلی خود را بر دوران صفوی به بعد، بهویژه دوره قاجار، گذاشته است.
این پژوهشگر از منابع مهمی مانند «فردوس المرشدیه فی اسرار الصمدیه» و همچنین مطالعات باستانشناسی و سکهشناسی چشمپوشی کرده است. او با این ادعا که «تا قرن نوزدهم، هیچ توصیف دیگری از کازرون وجود ندارد»، عملاً ضعف پژوهشی خود را تأیید میکند.
چالش دیگر، نگاه «شرقشناسانه» فلور است. او اشغال بوشهر توسط بریتانیا در سال ۱۹۱۵ میلادی را «پیاده کردن نیرو» میخواند و اقدامات مبارزان ایرانی مانند ناصردیوان کازرونی و صولتالدوله قشقایی را نکوهش میکند. فلور در صفحه ۲۳۰ ادعای عجیبی مطرح کرده و میگوید: «برخلاف روسیه، بریتانیا هیچ نیروی اشغالگری مستقر در ایران نداشت». او حتی مبارزان ایرانی را مسئول دخالت بریتانیا در ایران میداند.
این پژوهشگر هلندی در بخشهای مختلف، قضاوتهای غیرمنصفانهای درباره سرداران قیام ضداستعماری جنوب ارائه میدهد و انگیزه آنها را «فرصتطلبی سیاسی و مالی» میداند. او مبارزات ناصردیوان کازرونی را به تلاش برای حفظ امتیازات شخصی تقلیل داده و او را به «خیانت» و «راهزنی» متهم میکند. فلور همچنین ماجرای کشته شدن سرگرد اولسون، فرمانده سوئدی ژاندارمری را که به خانه ناصردیوان حمله کرده بود، به گونهای روایت میکند که از این افسر خارجی دفاع کرده باشد.
قضاوتهای مشابهی درباره صولتالدوله قشقایی و دیگر چهرههای تاریخی مانند حیدرخان کمارجی نیز در کتاب دیده میشود. در مقابل، فلور نگاهی مثبت به محمدعلیخان کشکولی، که با انگلیسیها متحد شده بود، دارد و تصویر او را روی جلد کتاب اصلی قرار داده است.
علاوه بر این، کتاب حاوی دادههای اشتباه دیگری نیز هست. برای مثال، فلور ایل «بختیاری» را از همسایگان کازرون معرفی میکند یا گزارههای کلی و نادرستی درباره فقر دهقانان و خشونت در منطقه ارائه میدهد.
عبرتِ فلور
کتاب ویلم فلور یک ارزش بزرگ دارد که میتوان آن را «عبرتِ فلور» نامید. این اثر نشان میدهد که اگر جامعه دانشگاهی و پژوهشگران ایرانی به تولید ادبیات علمی و حرفهای درباره تاریخ خود نپردازند، دیگران این کار را با معیارها و دیدگاههای خود انجام خواهند داد. این معیارها میتواند به تولید ادبیات شرقشناسانه و روایتهای ناقص و اشتباه از تاریخ ایران منجر شود، حتی اگر نویسنده آن پژوهشگری شناختهشده مانند ویلم فلور باشد.
منبع: همشهری آنلاین


























