به گزارش اخبار جهان، پرویز فنیزاده، بازیگر توانمند و خاطرهانگیز سینمای ایران، سرنوشتی تراژیک داشت که در نهایت به مرگ زودهنگام او در سن ۴۲ سالگی منجر شد. این هنرمند که با نقشآفرینیهای ماندگار در فیلمهای کلاسیک همچون «گاو»، «تنگسیری»، «خشت و آینه»، «گوزنها» و «رگبار» به شهرت رسید، سالها با چنگال اعتیاد دست و پنجه نرم کرد؛ اعتیادی که نه تنها استعداد بینظیر او را در سایه قرار داد، بلکه در نهایت به مرگ وی منجر شد.
دوستان و همکاران فنیزاده بارها تلاش کردند تا او را از این ورطه نجات دهند. او بارها برای ترک مواد مخدر در بیمارستان بستری شد، اما هر بار پس از ترخیص، دوباره به دام اعتیاد میافتاد. حتی در یک مورد، پس از فرار از بیمارستان، او در حالی یافت شد که در گوشهای مشغول مصرف مواد بود. جالب اینجاست که با وجود نگرانی اطرافیانش، فنیزاده با بیتفاوتی و حتی طعنه به تلاشهای آنها پاسخ میداد و به آنها میگفت: «چرا پولتون رو برای دوا درمون من حروم می کنین؟ پولو بدین به خودم می دونم باهاش چه کار کنم.» این جمله تلخ، انعکاسی از درد و درماندگی او بود و در عین حال نشان از مقاومت او در برابر کمکهای اطرافیان داشت.
حتی در اوج شهرت، در هنگام فیلمبرداری سریال «دایی جان ناپلئون»، ناصر تقوایی، کارگردان شهیر این سریال، اتاقی را برای او اختصاص داده بود تا بتواند در مواقع بین فیلمبرداری به مصرف مواد مخدر بپردازد. این موضوع نشان میدهد که اعتیاد چه سایه سنگینی بر زندگی و حرفه هنری فنیزاده انداخته بود و چگونه این هنرمند نابغه را به اسارت خود درآورده بود. بهنظر میرسد او برای بروز استعداد واقعی خود، نیاز به ترک وابستگی مخرب خود داشت. اما این ترک، کاری بود که متاسفانه هرگز به طور کامل انجام نشد.
پرویز فنیزاده، پیش از ورود به دنیای هنرپیشگی، به عنوان کارگر ساده حروف چینی در روزنامه اطلاعات مشغول به کار بود. او پس از ورود به کلاسهای هنرپیشگی حمید سمندریان، استاد مسلم تئاتر ایران، به سرعت استعداد فوقالعاده خود را نشان داد. اما با وجود حضور درخشان در بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران، اعتیاد مانند خوره ای به جانش افتاده بود و او را به تدریج از بین می برد.
بهرام بیضایی، کارگردان بزرگ سینمای ایران، در این باره میگوید: «گاهی فیلمبرداری فیلم رگبار متوقف میشد، چون ناچار بودیم پرویز خان فنیزاده را برای ترک در بیمارستان بستری کنیم. اما هر بار که از بیمارستان بیرون میآمد، باز هم همان آش و همان کاسه بود.» این اظهارات، وضوحاً نشان دهنده شدت مشکل و عزم راسخ فنی زاده در کنار گرفتن این وابستگی است. به گفتهی خود فنیزاده، آشنایی با مواد مخدر او را شبیه به مردهای کرده بود که تنها راه میرفت.
مرگ فنیزاده نیز به همان اندازه دردناک و غمانگیز است. در هنگام بازی در فیلم «اعدامی»، در صحنهای که در طویلهای فیلمبرداری میشد، زخم پای او که به علت بریدگی جزئی ایجاد شده بود، در اثر بیتوجهی عوامل فیلمبرداری و خود او، عفونت کرد. او در ابتدا تصور میکرد سرماخورده است، اما وقتی صبح روز بعد حالش بدتر شد، به بیمارستان منتقل شد. متاسفانه در بیمارستان نیز بیماری او (کزاز) به درستی تشخیص داده نشد و او سه روز بعد، در ساعت یازده صبح پنجم اسفند سال ۱۳۵۸، به دلیل کزاز درگذشت. مرگی تلخ و زودهنگام برای هنرمندی که میتوانست سالها درخشش خود را ادامه دهد.
مرگ فنیزاده نه تنها غم از دست رفتن یک هنرمند بزرگ را برای سینمای ایران به همراه داشت، بلکه زنگ خطری برای آسیبهای اعتیاد در میان هنرمندان و تاثیر مخرب آن بر زندگی و حرفه آنها بود. این واقعه تلخ، یادآور اهمیت توجه به سلامت روان و جسم هنرمندان و نیاز به حمایتهای لازم برای مقابله با چالشهایی مانند اعتیاد است. در نهایت، داستان زندگی پرویز فنیزاده، داستان تلخ یک استعداد نابغهی محروم و از دست رفته، داستان فردی است که توسط اعتیاد از بین رفت.


























