به گزارش اخبار جهان به نقل از میگنا، فرزندپروری، سفری پیچیده و طولانیمدت است که والدین را با چالشهای متعددی مواجه میسازد. هیچ والدینی با دانش کامل و آمادهی پاسخگویی به تمام سوالات فرزندانشان وارد این مسیر نمیشود و هیچ کودکی نیز با مهارتهای لازم برای زندگی مستقل متولد نمیگردد. اینجاست که “مهارتهای والدینی” نقش کلیدی خود را ایفا میکنند؛ چراغی راهنما در مسیر رشد کودک که او را از وابستگی مطلق به سمت استقلال و مسئولیتپذیری هدایت میکند. پرورش فرزندی مسئول و مستقل، آرزوی دیرینهی بسیاری از والدین است. کودکی که مسئولیتپذیر است، وظایف خود را به خوبی انجام میدهد، به تعهداتش پایبند است و به دیگران احترام میگذارد. از طرفی، کودکی مستقل قادر به تصمیمگیریهای منطقی، حل مشکلات و پیمودن مسیر زندگیاش بدون نیاز به حمایت مداوم والدین خواهد بود. اما دستیابی به این هدف، مستلزم تسلط والدین بر مجموعهای از مهارتهاست که هم رشد عاطفی و روانی کودک را تضمین میکند و هم او را با واقعیتهای زندگی آشنا میسازد. مریم قوامی، عضو سازمان روانشناسی و مدرس مهارتهای والدینی، در توضیحاتی ساده و روان، به تشریح چگونگی نقش این مهارتها در شکلگیری ویژگیهای مهم در کودکان پرداخته است.
برای درک بهتر اهمیت مهارتهای والدینی، ابتدا باید تعاریف دقیقتری از مسئولیتپذیری و استقلال ارائه دهیم. مسئولیتپذیری به معنای درک کودک از وظایف خود و آگاهی از تأثیر مستقیم انجام یا عدم انجام آنها بر خود و دیگران است. این وظایف میتوانند از کارهای سادهای مانند مرتب کردن اتاق یا انجام تکالیف مدرسه آغاز شوند، اما همین وظایف کوچک، پایههای شخصیت مسئولیتپذیر را بنا میکنند. استقلال نیز به معنای توانایی کودک در تصمیمگیری و عمل بدون وابستگی افراطی به دیگران است. این بدان معنی نیست که کودک به طور کامل بینیاز از والدین خواهد بود، بلکه به معنای توانمندی در مدیریت فردی و اجتماعی است؛ توانایی در تصمیمگیریهای مستقل، برنامهریزی برای آینده و حل مسائل شخصی. این دو ویژگی به صورت خودکار و طبیعی رشد نمیکنند و والدین باید با استفاده از مهارتهای ارتباطی، آموزشی و تربیتی مناسب، زمینه رشد و شکوفایی آنها را فراهم نمایند.
ارتباط مؤثر، اولین و مهمترین مهارت والدینی است. کودکی که بتواند آزادانه با والدینش صحبت کند، احساس امنیت بیشتری خواهد داشت. آگاهی از اینکه والدین به حرفهایش گوش میدهند، باعث میشود راحتتر نگرانیها و اشتباهاتش را با آنها در میان بگذارد. این امر در آینده به او کمک میکند تا تصمیماتش را آگاهانهتر و مسئولانهتر بگیرد. والدینی که با فرزندان خود به طور شفاف صحبت میکنند و انتظارات خود را به طور واضح بیان میدارند، زمینه درک وظایف را برای کودک فراهم میسازند. مثلاً توضیح دادن به کودک اینکه انجام تکالیف مدرسه، نه فقط برای جلب رضایت معلم، بلکه برای یادگیری و رشد شخصی او اهمیت دارد، به کودک میآموزد که مسئولیتپذیری ارزش ذاتی دارد. ارتباط سالم، باید دوطرفه باشد. به همان میزان که والدین توضیح میدهند، باید گوش فرا دهند. شنیدن فعال به کودک این پیام را میدهد که احساسات و افکار او مهم هستند. این موضوع اعتماد به نفس کودک را افزایش میدهد و به او کمک میکند تا هنگام تصمیمگیریهای مستقل، احساس ارزشمندی و اطمینان به نفس داشته باشد.
عشق و انضباط، دو رکن اساسی در پرورش کودک هستند. هیچ کودکی بدون تجربه عشق و محبت والدین، نمیتواند به انسانی مستقل و مسئول تبدیل شود. عشق والدین، همان نیرویی است که به کودک احساس امنیت و آرامش میدهد. کودکانی که مطمئن هستند بدون قید و شرط دوست داشته میشوند، شجاعت بیشتری برای تجربه کردن، شکست خوردن و تلاش مجدد خواهند داشت. اما عشق به تنهایی کافی نیست. کودک نیاز دارد بداند که مرزها در کجا قرار دارند و هر رفتاری چه پیامدهایی به دنبال خواهد داشت. اینجاست که انضباط وارد میشود. انضباط صحیح به معنای تنبیه سختگیرانه نیست، بلکه به معنای آموزش پیامدهاست. به عنوان مثال، زمانی که کودک دروغ میگوید، والدین باید به او نشان دهند که این رفتار منجر به از دست رفتن اعتماد میشود. یا زمانی که تکالیف مدرسه خود را انجام نمیدهد، باید بفهمد که این بیتوجهی، به عقبماندگی در یادگیری او منجر خواهد شد. ترکیب متعادل عشق و انضباط، بهترین بستر را برای یادگیری مسئولیتپذیری و استقلال فراهم میکند. کودک در محیطی که هم حمایتگر و هم منظم است، میآموزد که آزادی با تعهد همراه است.
تشویق و ایجاد فرصت انتخاب، از دیگر مهارتهای کلیدی والدین است. کودکان از تشویق انرژی میگیرند. زمانی که والدین تلاشهای کوچک کودک را میبینند و از آنها تقدیر میکنند، کودک احساس میکند که کارهایش ارزشمند است. این تجربه او را به سمت انجام وظایف بیشتر و پذیرش مسئولیتهای جدید سوق میدهد. اما تشویق نباید فقط برای نتیجه باشد، بلکه باید برای تلاش نیز صورت گیرد. کودکی که برای حل یک مسئله ریاضی وقت میگذارد، حتی اگر به جواب درست نرسد، شایسته تشویق است. این نوع بازخورد، انگیزه درونی کودک را تقویت میکند. در کنار تشویق، فرصت انتخاب به کودک احساس استقلال میدهد. وقتی والدین به کودک اجازه میدهند بین دو فعالیت یا دو مسئولیت، یکی را انتخاب کند، او یاد میگیرد که مسئولیت تصمیم خود را نیز بپذیرد. این تمرین ساده، پایهی تصمیمگیریهای مهمتر در آینده خواهد بود.
کودکان بیش از هر چیز از رفتار والدین یاد میگیرند. اگر والدین در انجام وظایف خود دقیق و مسئولیتپذیر باشند، کودک ناخودآگاه همین الگو را تقلید میکند. پدر یا مادری که به قولهایش پایبند است، به طور غیرمستقیم فرزند خود را به فردی مسئولیتپذیر تبدیل میکند. علاوه بر الگوسازی، آموزش مستقیم نیز لازم است. سپردن وظایف ساده به کودکان، به آنها حس توانمندی و اعتماد به نفس میدهد. گاهی بهترین روش آموزش مسئولیت، این است که والدین اجازه دهند کودک پیامد طبیعی کارش را تجربه کند. به عنوان مثال، اگر کودک وسایل ورزشیاش را فراموش کند، باید در زمین بازی بدون آن وسایل حاضر شود. این تجربه هرگز با نصیحت جایگزین نمیشود و به کودک میآموزد که هر رفتاری پیامدهای خاص خود را دارد و او باید مسئول آن باشد.
هدف نهایی والدین، وابستگی دائمی کودک به خودشان نیست، بلکه آماده سازی او برای زندگی مستقل و آیندهی اوست. والدین باید کودک را برای چالشهای واقعی زندگی آماده کنند. یکی از مهمترین این چالشها، مدیریت مالی است. والدین میتوانند با دادن پول توجیبی و آموزش پسانداز، مفهوم ارزش پول را به کودک بیاموزند. مدیریت زمان نیز اهمیت زیادی دارد. والدین باید به کودکان کمک کنند تا بین بازی، تکالیف و استراحت تعادل برقرار کنند. همچنین، کودک باید یاد بگیرد که والدین همیشه نمیتوانند مشکلات او را حل کنند و او باید در موقعیتهای ساده، مانند اختلاف با دوستان یا مشکلات مدرسه، راهحلهای خودش را جستوجو کند. والدین میتوانند راهنمایی کنند، اما بهتر است تصمیمگیری نهایی را به کودک بسپارند. این تمرین استقلال را تقویت میکند. بخشی از آمادهسازی برای زندگی واقعی، آموزش تابآوری در برابر شکست است. هیچکس در همه چیز موفق نمیشود. والدین باید به فرزندان خود بیاموزند که شکست بخشی از مسیر یادگیری است و کودکی که پس از شکست دوباره تلاش میکند، در آینده فردی مستقل، قوی و مسئول خواهد شد.
در نهایت، مهارتهای والدینی، نقشهی راهی برای پرورش فرزندانی مسئولیتپذیر و مستقل هستند. این مهارتها شامل ارتباط مؤثر، تعادل عشق و انضباط، تشویق، فرصت انتخاب، آموزش مستقیم و الگوسازی مثبت میشوند. هر یک از این عوامل نقش مهمی در شکلگیری شخصیت کودک دارد و در کنار هم، محیطی میسازند که در آن کودک هم احساس امنیت و ارزشمندی میکند و هم میآموزد مسئولیت زندگی خود را بپذیرد. والدین باید بدانند هدف اصلی، کنترل کامل کودک نیست، بلکه توانمندسازی او برای زندگی آینده است. کودکی که در محیطی سرشار از عشق، نظم و احترام رشد میکند، در بزرگسالی انسانی متعادل، مستقل و مسئولیتپذیر خواهد بود. چنین فردی نه تنها برای خودش زندگی بهتری میسازد، بلکه برای جامعه نیز منبع ارزش و پیشرفت خواهد بود.
منبع: میگنا



























