به گزارش وبسایت اخبار جهان، روابط ایالات متحده و پاکستان پس از سالها بیاعتمادی در حال بهبود است. این دو کشور از طریق انرژی، فناوری و مواد معدنی در حال کشف یکدیگر هستند و به نظر میرسد برای ساختن چیزی که قبلا هیچکدام جرات آن را نداشتند یعنی مشارکت برای دوام آوردن فراتر از چرخههای بحران خیز برداشتهاند.
این مرحله جدید از همکاری با دیدارهای مکرر شهباز شریف، نخستوزیر پاکستان و عاصم منیر، فرمانده ارتش، با دونالد ترامپ برجسته شده و نشاندهنده بازگشت پاکستان به رادار استراتژیک واشنگتن پس از نزدیک به یک دهه حاشیهنشینی است. در این میان گذار از مبارزه با تروریسم و جنگها به سرمایهگذاری و وابستگی متقابل نیز قابل توجه است.
تجارت، محرک احیای روابط
برای دههها، روابط پاکستان و ایالات متحده درگیر بیثباتی بود و میان همکاری و رویارویی در نوسان بود. با این حال، این بار شرایط متفاوت است. واشنگتن، اسلامآباد را نه صرفا به عنوان مشتری امنیتی، بلکه به عنوان یک متحد اقتصادی بالقوه در رقابت برای تغییر شکل زنجیرههای تامین جهانی میبیند.
این موفقیت زمانی حاصل شد که شرکت فلزات استراتژیک ایالات متحده (USSM) به خرید ۵۰۰ میلیون دلار مواد معدنی حیاتی پاکستان متعهد شد؛ یکی از بزرگترین تعهدات صنعتی ایالات متحده به اسلامآباد در سالهای اخیر. این تفاهمنامه بر اکتشاف و فرآوری عناصر خاکی کمیاب، مس و لیتیوم – که برای خودروهای برقی و تولیدات دفاعی حیاتی هستند – تمرکز دارد.
چند هفته بعد، پاکستان اولین محموله عناصر خاکی کمیاب خود را به ایالات متحده ارسال کرد و از مسیر مذاکرات به تجارت رسید. گزارشها حاکی از آن است که هر دو کشور در حال مذاکره در مورد چارچوبهای تجاری و سرمایهگذاری، از جمله کاهش تعرفهها و مشوقها برای شرکتهای آمریکایی در بخشهای معدن و فناوری پاکستان هستند.
تبدیل منابع به قدرت ژئوپلیتیکی
از منظر اسلامآباد، توافق درباره مواد معدنی چیزی بیش از یک نقطه عطف در میدان صادرات است؛ این یک پیام ژئوپلیتیکی است. اسلامآباد با قرار دادن خود به عنوان منبع جدید مواد معدنی حیاتی، در یکی از رقابتیترین عرصههای اقتصاد مدرن، ادعایی را مطرح میکند.
این کشور بر ذخایر وسیع و عمدتا دستنخورده مس، طلا و عناصر خاکی کمیاب کنترل دارد – متغیری که میتواند جایگاه جهانیاش را تغییر دهد. در حالی که واشنگتن به دنبال کاهش وابستگی به چین است؛ بازیگری که در حال حاضر 70 درصد از فرآوری عناصر خاکی کمیاب جهان را کنترل میکند، اما پاکستان یک مسیر تامین جایگزین ارائه میدهد که آسیای جنوبی و مرکزی را به بازارهای غربی متصل خواهد کرد.
در چنین شرایطی شاهد معادلهای عملگرایانه هستیم: ایالات متحده به منابع متنوعی دست مییابد؛ در مقابل پاکستان سرمایهگذاری، شناخت و نفوذ به دست میآورد. برای پاکستان، این نمادگرایی عمیقا رضایتبخش است؛ بازگشت دیپلماسی به معادله استراتژیک جنوب آسیا پس از سالها در حاشیه بودن.
صفحه شطرنج منطقهای
اما احیا روابط دو کشور در خلا محقق نشد. چین، شریک استراتژیک دیرینه پاکستان، از نزدیک بازگشت واشنگتن را زیر نظر دارد. پاکستان با بیش از 60 میلیارد دلار سرمایهگذاری، بازیگر کلیدی در ابتکار جهانی کمربند و جاده چین است و اکنون سرمایه و منافع معدنی ایالات متحده در حال ورود به همان حوزه هستند.
با این حال، به نظر میرسد پاکستان با هدف استفاده از زیرساختهای چینی و سرمایه غربی برای غلبه بر چالشهای اقتصادی خود بر تنوعبخشی تمرکز دارد، نه جایگزینی. برای هند، چنین چشماندازی نگرانکننده است. پس از سالها بهرهمندی از رویکرد انحصاری واشنگتن در جنوب آسیا، بهویژه تحت استراتژی هند و اقیانوسیه و چارچوب چهارگانه، دهلی نو ا



























