به گزارش وبسایت اخبار جهان، سعید خطیبزاده، معاون وزیر خارجه و رئیس مرکز مطالعات بینالمللی، در حاشیه کنفرانس بینالمللی «حقوق بینالملل تحت تهاجم: تجاوز و دفاع» در تهران اعلام کرده که اگر مذاکرهای با ایالات متحده صورت گیرد، «حتماً یک مذاکره مسلح» خواهد بود. او این اصطلاح را تعریف کرده و گفته است: «مذاکره مسلح، مذاکرهای است که در آن نهتنها هیچ اعتمادی به طرف مقابل نداریم، بلکه آمادهایم در برابر فریبهای احتمالی او اقدامات مؤثر انجام دهیم.»
مفهوم این اصطلاح تازه و تعریفی که برای آن ارائه شده، برای نگارنده قابل درک نیست. غالبا، مفروض چنین اصطلاحی وجود نوعی دیگر از مذاکره به نام «مذاکره غیرمسلح» است و با آن تعریف آیا چنین مذاکرهای به معنای وجود نوعی اعتماد به طرف مقابل و نداشتن آمادگی در برابر فریب اوست؟ یا آیا مذاکره ایران و دولت ترامپ از این جنس بوده است؟
ایران در خلق واژگان و ترکیبهای جدید مهارت ویژهای دارد؛ واژگانی که خود بستری برای اختلافنظر است و اغلب سالها وقت صرف تفسیر و جدال درباره آنها میشود. نمونهاش ترکیب «میدان و دیپلماسی» است. در هیچ کشور دیگری چنین ترکیب و تفکیکی وجود ندارد. برای نمونه، ایالات متحده آمریکا که بیشترین حضور نظامی را در خارج از مرزهای خود دارد، چنین اصطلاح، بحث و مناقشهای تحت عنوان میدان و دیپلماسی ندارد.
ماجرای «مذاکره مسلح» نیز مشابه است. چنین اصطلاحی در علم روابط بینالملل اساساً وجود ندارد. البته ترکیب صلح مسلح وجود دارد که در آن دو طرف یا طرفهای مناقشه در حال جنگ نیستند، اما با تقویت توان نظامی خود برای چنین جنگی آماده میشوند.
اگر در «مذاکره مسلح» مقصود، مذاکره از موضع بیاعتمادی نسبت به آمریکا و آمادگی برای مقابله با فریبهای احتمالی باشد، چنین بیاعتمادی مسبوق به سابقهای چهل ساله است و تجربه برجام نیز آن را عمیقتر کرد. در واقع، «اعتماد» نه شرط لازم و نه شرط کافی برای آغاز مذاکره است؛ به ویژه میان دو طرفی که چند دهه در حالت خصومت و نوعی مخاصمه بودهاند.
اگر اعتماد و بیاعتمادی معیار مذاکره و عدم مذاکره قرار گیرد، آن معیار وجود ندارد و چنین اعتمادی قبل از مذاکره چگونه تحصیل میشود؟ در چنین وضعیتی، وقتی طرف مقابل فردی مانند ترامپ است و در سال گذشته نیز چندین درگیری مستقیم میان ایران و اسرائیل ـ متحد راهبردی آمریکا در منطقه ـ رخ داده، طبیعی است که خود گفتوگو میتواند نوعی عملیات فریب باشد.
افزون بر آن، ترامپ در نامه خود به ایران حتی مهلتی دو ماهه تعیین و تهدید کرده بود در صورت عدم توافق، به گزینه نظامی متوسل میشود. در این شرایط، دیگر جایی برای تصور «فریب پنهان» باقی نمیماند؛ تهدید آشکار بود، هم در پیامش و هم در سخنان علنیاش هم در تحرکات نظامی روزهای قبل از جنگ.
حال اگر از مناقشات پرکشمکش چهار دهه اخیر میان تهران و واشنگتن صرفنظر کنیم و تنها به حوادث یک سال گذشته و حملات متقابل ایران و اسرائیل بنگریم، میتوان گفت مذاکرات ایران و آمریکا در میانهی نوعی «جنگ بالفعل» رخ داده است. تاریخ نیز نشان داده که در بسیاری از جنگها، عملیات فریب بخشی از فرآیند مذاکره بوده است.
اما اگر مراد از «مذاکره مسلح» گفتوگو از موضع قدرت و با پشتوانه توان نظامی باشد که هیچ مذاکرهای بدون اتکاء به عناصر قدرت نمیتواند به نتیجه نسبتا مطلوب و یا برد – برد منجر شود. البته «قدرت» الزاماً در معنای نظامی خلاصه نمیشود؛ گاه انسجام داخلی یا اقتصاد قوی میتواند نقشی هم طراز یا احیانا فراتر از قدرت نظامی در تقویت موقعیت مذاکرهکنندگان دارد.
در موارد



























