به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از روزنامه اعتماد، عظیم محمودآبادی در مقالهای که در صفحه اندیشه این روزنامه منتشر کرده، به بررسی این موضوع میپردازد که قابلیت، توانایی، فن، علم و نوآوری، منبع و ریشه اصلی ثروت پایدار و هرگونه منفعت بشری است و نه برعکس.
محمودآبادی در ابتدای مقاله خود با نقل قولی از دفاعیه سقراط آغاز میکند که در آن سقراط وظیفه خود را آموزش جوانان برای پرداختن به قابلیت یا فضیلت و تربیت روح میداند، زیرا ثروت از قابلیت نشأت میگیرد و نه برعکس. این بدان معناست که به جای تمرکز صرف بر داشتن پول، باید هنر تولید ثروت، یعنی آموختن فن ماهیگیری به جای صرفاً دریافت ماهی، را فرا گرفت که ریشه در علم، خلاقیت و نوآوری دارد.
نویسنده سپس این اصل سقراطی را به سیاستهای استعمار نوین تعمیم میدهد. محمودآبادی استدلال میکند که دولتهای سلطهجو امروزی با ثروتمند شدن ملتهای دیگر از طریق فروش منابع طبیعی مانند نفت مشکلی ندارند، اما توانمند شدن آنها و دستیابی به قابلیتهای پیشرفته مانند غنیسازی اورانیوم توسط ایران یا ایجاد زیرساختهای بومی توسط کشورهای حاشیه خلیج فارس را خط قرمز خود میدانند و آن را تهدیدی برای منافع خود تلقی میکنند.
او تأکید میکند که هدف اصلی استعمارگران، جلوگیری از ایجاد قابلیتهای پایدار است که منجر به قدرت و رفاه بلندمدت و غیرقابل مهار با تحریم میشود. در مقابل، کشورهایی که تنها بر پایه ثروت حاصل از منابع محدود و بدون ایجاد قابلیتهای اساسی شکل گرفتهاند، مانند برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس که به تعبیر نویسنده شبیه “شهرکهای سینمایی” هستند، در بلندمدت آسیبپذیر خواهند بود. نویسنده به فروپاشی امپراتوری عثمانی اشاره میکند که با وجود ثروت فراوان، به دلیل فقدان نوآوری و قابلیت ملی، از هم پاشید. در نهایت، میزان تابآوری جوامع و تدبیر حاکمان در تحقق قابلیتها، تعیینکننده آینده کشورها خواهد بود.
سقراط در دفاعیه خود در دادگاه، که به اتهام «فاسد کردن جوانان» و «بیاعتقادی به خدایان شهر» تشکیل شده بود، با هدف رفع اتهام، تأکید میکند که اصل اساسی، «قابلیت» است و نه «ثروت». او میخواست به جوانان آتن بیاموزد که باید تواناییهای خود را تقویت کنند، که یکی از نتایج طبیعی آن، کسب ثروت است و نه برعکس. به این ترتیب، حکیم آتن در پی نشان دادن منبع اصلی ثروت و هر خیر دیگری به مردم آتن بود، و آن منبع، همان قابلیت و توانایی بود. سقراط پس از بیان این مطالب اضافه میکند که اگر این سخنان باعث فساد جوانان شود، باید زیانآور تلقی شود، اما اگر کسی ادعا کند که سخنی غیر از این از او شنیده است، دروغ میگوید.
سخنان سقراط به دو جنبه فردی و جمعی توجه دارد و بر اهمیت «حیثیت ملی» تأکید میکند. او میگوید که هدفش این بوده است که به جوانان نشان دهد به جای فکر کردن به پول، به تواناییهایی فکر کنند که میتوانند ثروت تولید کنند. به عبارت دیگر، به جای یافتن ماهی، باید به دنبال یادگیری هنر ماهیگیری باشند. ثروت پایدار و ماندگار از علم، خلاقیت، هنر، ابتکار و فنآوری به دست میآید، در حالی که ثروتی که بر این مبانی استوار نباشد، تضمینی برای بقا و دوام ندارد. اما این آموزههای سقراط به مذاق هیئت حاکمه دولتشهر او خوش نیامد و دموکراسی آتنی، تاب و تحمل پندهای او به جوانان شهر را نداشت.
دنیای امروز نیز بیشباهت به وضعیت آتن در چهار قرن پیش از میلاد نیست، با این تفاوت که برخلاف حاکمان آتن در عصر سقراط، دولتهای استعمارگر امروزی، ادعای فرمانروایی بر جهان دارند و تمام قابلیتها و تواناییهای خود را برای از بین بردن قابلیتها و تواناییهای ملتهای دیگر به کار میگیرند، بهویژه ملتهایی که از نظر گفتمانی در برابر آنها قرار دارند.
دانش، مهمترین مؤلفه قدرت و ثروت است. دانش، همان “جام جم” است که اگر جامعهای از آن برخوردار باشد، میتواند قابلیت تولید ثروت، قدرت، امنیت و رفاه را برای خود ایجاد کند، در غیر این صورت مجبور است این نعمتها را از بیگانه طلب کند. واقعیت این است که استعمار با ثروتمند شدن ملتها مشکلی ندارد، مادامی که ثروت و قابلیتهای انحصاری آنها را تهدید نکند، اما با قابلیت یافتن ملتها، مسئلهای جدی دارد. دولتهای استعماری در گذشته سهمی از ثروت و قدرت برای ملتهای مختلف قائل نبودند، اما در عصر جدید وانمود میکنند که برخورداری آنها از ثروت را میتوانند تحمل کنند، اما قابلیت و تواناییشان را هرگز!
این مسئله به وضوح در اظهارات مقامات کاخ سفید قابل مشاهده است. آنها بارها تکرار کردهاند که با ثروتمند شدن ایران یا حتی انتقال اورانیوم غنیشده به این کشور مشکلی ندارند، اما غنیسازی اورانیوم، حتی با درصدی ناچیز، در خاک ایران خط قرمز آنهاست. تفاوت بین خرید اورانیوم غنیشده و اقدام به غنیسازی آن در داخل کشور، همان تفاوت بین ثروت و قابلیت است!
امروزه، همان خوی سلطهجو که روزگاری سقراط را در آتن به «فاسد کردن جوانان» متهم میکرد، ایران را به رفتار غیرعادی و تهدید برای امنیت جهانی متهم میکند. اما واقعیت این است که قابلیت غنیسازی اورانیوم تنها برای دولتهای زیادهخواهی تهدید است که میخواهند این توانایی مهم، حیاتی و بینظیر را در انحصار خود نگه دارند. آنها بهخوبی میدانند که این قابلیت برای کشوری مانند ایران، با وسعت قابلتوجه، نیروی انسانی توانمند، موقعیت جغرافیایی منحصربهفرد، منابع طبیعی ارزشمند و نفوذ فرهنگی در منطقه و قدرت گفتمانی در عرصه جهانی، میتواند قابلیتهای متعددی را ایجاد کند که تضمینکننده ثروت، امنیت، رفاه و قدرتی پایدار باشد؛ قدرتی که با تهدید و تحریم نیز نتوان آن را مهار کرد.
ایران، با وجود تحمل انواع توطئههای سیاسی، بینالمللی، نظامی، امنیتی، اقتصادی و رسانهای در طول نزدیک به نیم قرن گذشته، همچنان برای قدرتهای جهانی تهدیدی جدی محسوب میشود. زیرا ایران، علیرغم همه فشارها و توطئهها و از دست دادن بسیاری از فرصتهای ثروتساز، همچنان توانسته است قابلیتهای اصلی خود در عرصههای مختلف، بهویژه در زمینه انرژی هستهای، را حفظ کند. دستیابی ایران به این قابلیت در کنار سایر قابلیتهایش میتواند منافع استعماری غرب را با چالشی اساسی مواجه کند. به همین دلیل، دولتهای مختلف با انواع تهدید و تطمیع سعی کردهاند ایرانیان را از دستیابی به این «قابلیت» بازدارند، هرچند همواره تلاش میکنند تا نشان دهند که راه کسب ثروت باز است، اما ثروت بدون «قابلیت»!
تجربه برخی کشورهای منطقه، بهویژه در حاشیه خلیج فارس، میتواند شاهدی بر رویکرد دولتهای سلطهجو باشد. به آنها اجازه داده شده است که منابع نفت و گاز خود را در بازارهای جهانی بفروشند و غربیها مشتریان مشتاقی برای خرید از آنها هستند. این کشورها همچنان از حق مصرف منابع مالی حاصل از فروش این ذخایر برخوردارند و میتوانند به آباد کردن شهرهای خود با ساختن برجهای بلند و مراکز خرید و تفریحی پر زرق و برق بپردازند، اما کوچکترین حقی به آنها داده نشده است تا به ایجاد «قابلیت»های بومی، اساسی و ساختاری بپردازند تا بتوانند پس از ته کشیدن منابع موجود، امکان تولید ثروت خود را تضمین کنند.
به همین دلیل است که ظاهر برخی از این کشورها حتی از پیشرفتهترین کشورهای غربی نیز جذابتر و پیشرفتهتر است. دلیل این امر باز هم به تفاوت بین قابلیت و ثروت بازمیگردد. کشورهای پیشرفته غربی میدانند که نباید همه داشتههای خود را صرف آسایش و رفاه امروز کرد، بلکه بخش بسیار مهمی از آن باید صرف زیرساختهایی شود که به حفظ و توسعه قابلیتها اختصاص دارد.
بنابراین، اگر در برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس برجهای سر به فلک کشیده و شهرهای مجللی میبینیم که شاید در پیشرفتهترین کشورهای غربی نیز نظیر نداشته باشد، به این دلیل است که این کشورها مانند شهرکهای سینمایی از تزئیناتی برخوردارند که پشت آنها واقعیتی نهفته نیست. همان طور که در شهرکهای سینمایی ماکتهایی از بناهای تاریخی و برجهایی میبینیم که در ظاهر بسیار جذاب و حتی خیرهکنندهاند، اما پشت آنها واقعیتی وجود ندارد و جز تقلیدی مقوایی از شهرهای امپراتوریهای گذشته نیستند!
دولتهای استعمارگر در دوران ما هرچند در ظاهر به مصادره منابع کشورهای استعمارشده نمیپردازند، اما به آنها فقط اجازه میدهند که درآمد حاصل از حراج منابع خود را صرف ساختن شهرهایی کنند که بیشتر شبیه همان شهرکهای سینمایی هستند. همچنین آنها میتوانند آن را برای رفاه جامعه خود هزینه کنند، مادامی که در فکر ایجاد قابلیتهای مؤثری نباشند که میتواند به تولید قدرت واقعی و بادوام برای کشورها منجر شود. ایجاد «قابلیت» هزینه بالایی دارد؛ هم به واسطه اینکه ایجاد آن کاری دشوارتر و حساستر است و هم به دلیل اراده دولتهای زیادهخواهی که ایجاد هر نوع قابلیتی در سایر کشورها را برای خود نوعی تهدید محسوب میکنند و حاضرند با هزینههای گزاف به هر قیمتی از به وجود آمدن آن جلوگیری کنند.
شواهد تاریخی نیز این مسئله را تأیید میکنند. فروپاشی امپراتوری عثمانی، ناشی از فقر نبود. امپراتوری عثمانی با وجود ثروت عظیم و گستردگی جغرافیایی، به دلیل فساد حکومتی، عدم نوآوری و وابستگی به ساختارهای سنتی، نتوانست قابلیت ملی خود را حفظ کند. شکستهای نظامی مکرر عثمانیها در برابر قدرتهای اروپایی و ناتوانیشان در صنعتیسازی، منجر به فروپاشی تدریجی این امپراتوری شد. بنابراین فروپاشی دولت عثمانی نه به خاطر کاهش ارزش پول ملی رخ داد و نه اینکه پاسپورت عثمانی در سایر کشورها اعتبار نداشت! آن چیزی که منجر به اضمحلال امپراتوری بزرگ عثمانی شد، فقدان خلاقیت و انسجام حاکمیتی از یک سو و مفتخواری و وادادگی در برابر قدرتهای اروپایی از سوی دیگر بود.
این همان نسخهای است که دولتهای استعماری برای کشورهای امروز نیز میپسندند. وقتی امپراتوری عثمانی با آن وسعت و ثروت سترگ در برابر چند کشور اروپایی خود را باخت، آینده کشورهای وابستهای که در حاشیه خلیج فارس سرگرم مصرفزدگی منحط با تکنولوژی و کالاهای غربی هستند از پیش معلوم است. البته تا زمانی که این کشورها منابعی دارند که میتوانند منافع دولتهای قدرتمند را تأمین کنند، احتمالاً میتوانند به حیات خود ادامه بدهند، اما امان از روزی که این منابع تمام شود و دیگر نتوانند پایگاهی امن برای تأمین انرژی قدرتهای بزرگ محسوب شوند.
این کشورها مصداق ثروت بدون قابلیت هستند که به تنپروری اقتصادی و وابستگیشان به قدرتهای جهانی منجر شده است. جالب اینکه دونالد ترامپ در دور قبلی ریاستجمهوری خود با اظهاراتی سخیف در مورد برخی از این کشورها سخن گفت و جایگاه واقعیشان را به آنها گوشزد کرد، اما کوچکترین صدای اعتراضی از جوامع آنها و دولتهایشان برنیامد! سقراط گفته بود که قابلیت از ثروت به وجود نمیآید، بلکه این ثروت است که زاییده قابلیت است. بنابراین، میزان تابآوری جوامع و درایت حاکمانشان در تحقق قابلیت، میتواند تعیینکننده وضعیت کشورها در آینده جهان باشد.
سقراط در دفاعیه خود برای رفع اتهام «فاسد کردن جوانان» میگوید هدفش آشکار ساختن این مهم بوده که اصل، «قابلیت» است و نه «ثروت». او درصدد آن بوده که به جوانان آتن بیاموزاند که باید تواناییهای خود را تقویت کنند که یکی از نتایج طبیعی آن البته کسب ثروت است و نه بالعکس. در واقع حکیم آتن در پی نشان دادن منبع اصلی ثروت و هر خیر بشری دیگری به آتنیان بوده که آن منبعِ خیر، همانا قابلیت و توانایی بوده است. لذا پس از بیان عبارت فوق بلافاصله اضافه میکند: «اگر این سخنان مایه فساد جوانان شوند، البته باید آنها را زیانآور شمرد. ولی اگر کسی ادعا کند که جز این سخنی از من شنیده است، دروغ میگوید.»
سقراط میگوید درصدد آن بوده که به جوانان نشان دهد به جای آنکه به پول فکر کنید به آن توانایی بیندیشید که میتواند برایتان تولید ثروت کند. در واقع او میگفت به جای یافتن ماهی باید به دنبال آموختن فن ماهیگیری بود. ثروت پایدار که دارای دوام و ماندگاری است از علم، خلاقیت، هنر، ابتکار و فن میزاید. اما ثروتی که مبتنی بر این مبانی نباشد، تضمینی برای بقا و دوام آن وجود ندارد.
واقعیت این است که استعمار با ثروتمند شدن ملتها مشکلی ندارد – مادامی که ثروت و قابلیتهای انحصاری آنها را تهدید نکند – اما با قابلیت یافتن ملتها، البته مسالهای جدی دارد. در واقع دولتهای استعماری که در گذشته سهمی از ثروت و قدرت برای ملتهای مختلف قائل نبودند، در عصر جدید وانمود میکنند که برخورداری آنها از ثروت را میتوانند تحمل کنند، اما قابلیت و تواناییشان را مطلقا!
منبع : روزنامه اعتماد



























