به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از خراسان، جوانی 34 ساله که در دام اعتیاد گرفتار شده، در گفتگو با کارشناس اجتماعی کلانتری گلشهر مشهد، نقش دوستان ناباب را در گرایش به اعتیاد پررنگتر از محیط آلوده دانست. او با شرح ماجرای زندگی خود، از دوران نوجوانی و رها کردن مسیر موفقیت تحصیلی تا رسیدن به نقطه بحرانی اعتیاد، به بیان تجربیات خود پرداخت.
**آغاز انحراف: رها کردن مسیر موفقیت**
این جوان که نخواست نامش فاش شود، در ابتدای صحبتهایش به دوران تحصیل در مقطع راهنمایی اشاره کرد و گفت: در آن زمان، دانشآموز بسیار موفقی بودم و همواره نمرات خوبی کسب میکردم. به عبارتی، میتوان گفت که شاگرد زرنگ مدرسه بودم. تا اینکه در آزمون ورودی مدرسه شبانهروزی نمونه دولتی پذیرفته شدم و این فرصت برایم پیش آمد که از روستای خود به شهر دیگری بروم. اما متأسفانه، هیچکدام از دوستان و هممحلیهایم در این آزمون پذیرفته نشدند. این موضوع باعث شد که من تحت تأثیر احساسات قرار بگیرم و از رفتن به مدرسه نمونه دولتی منصرف شوم.
او در ادامه افزود: پس از این تصمیم، مسیر زندگیام به طور کلی تغییر کرد.
**دوستان ناباب و شروع اعتیاد**
این جوان 34 ساله در ادامه روایت خود تصریح کرد: پس از نرفتن به دبیرستان نمونه دولتی، در همان روستای درگز با دوستانم وقت میگذراندم و به تفریح و خوشگذرانی مشغول شدم. در این میان، دوستانم مصرف مواد مخدر را به صورت تفریحی به من پیشنهاد دادند. در آن زمان، لذتی که از مصرف مواد مخدر میبردم، به حدی بود که همواره به دنبال بهانهای برای مصرف بودم.
او با اشاره به بهانههای مختلف برای مصرف مواد، ادامه داد: گاهی اوقات، جشن عروسی بهانهای میشد برای برپایی بساط مواد مخدر و گاهی نیز، مرگ یکی از اهالی روستا یا اطرافیان، بهانهای برای “غمزدایی” و مصرف مواد بود.
**ازدواج و تداوم اعتیاد**
این جوان در ادامه به ماجرای ازدواج خود اشاره کرد و گفت: در همین روزها، به پیشنهاد یکی از همسایگان به شهر تربت حیدریه رفتیم و با دختری حدوداً 15 ساله به نام سمانه ازدواج کردم. اما در دوران نامزدی، فردی ناشناس تلاش میکرد تا این طور القا کند که همسرم قبلاً با یکی از بستگانش نامزد بوده است.
او افزود: پس از تحقیق، متوجه شدم که این فرد دروغ میگوید، اما این موضوع تأثیر منفی در ذهنم گذاشت. با این وجود، همسرم را بسیار دوست داشتم و پس از ازدواج، به همراه او به مشهد نقل مکان کردیم و زندگی مشترکمان را آغاز کردیم.
متاسفانه، با وجود ازدواج، مصرف مواد مخدر را ادامه دادم و حتی در منزل خودم نیز به راحتی بساط استعمال را پهن میکردم. همسرم اگرچه سکوت میکرد، اما میدانستم که از این وضعیت راضی نیست. با این حال، من همچنان خودم را توجیه میکردم که مصرفم فقط جنبه تفریحی دارد.
**رسیدن به انتهای خط و درس عبرت**
این جوان با تأسف از وضعیت کنونی خود گفت: زمانی به خود آمدم که دیگر خیلی دیر شده بود. حالا نه تنها مصرف مواد مخدر هیچ لذتی برایم نداشت، بلکه آرزو میکردم که بتوانم یک روز بدون مصرف مواد، مانند انسانهای عادی زندگی کنم. با افزایش قیمت مواد مخدر، وضعیتم بدتر شد، زیرا مجبور بودم تمام درآمد خود را صرف خرید مواد کنم.
او در ادامه افزود: آن قدر عذاب میکشیدم که احساس میکردم به انتهای خط رسیدهام. با خودم فکر میکردم اگر روزی بفهمم پسرم به مواد مخدر آلوده شده، چه واکنشی نشان خواهم داد؟ در حالی که خودم در گرداب اعتیاد دست و پا میزدم و آرزو میکردم که دیگران شرایط مصرف را برایم فراهم کنند. با این وجود، به این نتیجه رسیدهام که دوستان ناباب نقش بسیار مهمتری در گرایش به اعتیاد دارند تا محیطهای آلوده.
او با اشاره به تجربهی دستگیری توسط نیروی انتظامی، تصریح کرد: دستگیریهای پلیس به تنهایی کافی نیست و باید یک عزم عمومی برای فرهنگسازی در جامعه وجود داشته باشد. نوجوانان باید از همان دوران راهنمایی با سرگذشت افرادی مانند من آشنا شوند تا بدانند که عاقبت چند هفته خوشگذرانی، بدبختی تا پایان عمر است. اخبار جهان نیز باید در این راستا فعالیت بیشتری داشته باشد.
بنا بر این گزارش، با دستور سرهنگ ابراهیم عربخانی (رئیس کلانتری گلشهر مشهد) و با تلاش مشاور کلانتری، این جوان به یکی از مراکز ترک اعتیاد معرفی شد تا زندگیاش در مسیر درست قرار بگیرد.
منبع : خراسان


























