به گزارش اخبار جهان به نقل از دکتر سید احمدرضا قائم مقامی، زبانشناس، انتقال پایتخت ساسانیان از استخر در فارس به تیسفون در اوایل قرن سوم میلادی، تحولی شگرف در زبان رسمی این امپراتوری ایجاد کرد. با این جابهجایی، زبان رایج در استخر، که ریشه در گویشهای فارسی منطقه داشت، به تدریج جایگاه زبان رسمی دیوان و دربار ساسانی را به خود اختصاص داد. با وجود تفاوتهای جزئی گویشی میان فارسی مدائن (تیسفون) و گویشهای رایج در مناطق مرکزی فارس مانند شیراز، این تفاوتها به حدی نبود که بتوان از دو زبان مجزا سخن گفت. در حقیقت، گویشهای مختلف فارسی در منطقه فارس، با وجود تنوع، همبستگی نزدیکی با یکدیگر داشتند. اشعاری که از دوران گذشته در شیراز به جای ماندهاند، اگرچه تفاوتهایی با فارسی استاندارد نشان میدهند، اما این تفاوتها در دورههای پیش از آن، به احتمال زیاد، کمتر بوده است. این امر نشاندهندهی تکامل تدریجی زبان فارسی و حفظ وحدت نسبی آن در منطقه است.
تحلیل متون فارسی و پهلوی، تصویر روشنتری از این مسئله ارائه میدهد. بررسیهای زبانی نشان میدهد که فارسی و پهلوی، در اصل، یک زبان واحد بودند که تفاوتهای جزئی آوایی و دستوری میان آنها وجود داشت. دوره ۴۰۰ ساله ساسانیان و ۴۰۰ سال پس از اسلام، بهطور طبیعی، تحولات زبانی محدودی را در پی داشتهاند. به عبارت دیگر، اگر از خطّ متفاوت این دو صرفنظر کنیم، تفاوتهای عمدهی فارسی و پهلوی را میتوان به سبک نگارش و کاربردهای خاص آنها نسبت داد. متون پهلوی، بهویژه متون مذهبی زرتشتی، به دلیل سبک موجز و استفاده از اصطلاحات تخصصی دینی، گاه برای خوانندگان غیرمتخصص نامفهوم به نظر میرسند. این مشابه تفاوت میان زبان گفتاری و نوشتاری در زبانهای امروزی همچون فارسی و عربی است. بنابراین، میتوان پهلوی را به عنوان گونهی نوشتاری و فارسی دری را به عنوان گونهی گفتاری یک زبان واحد در نظر گرفت.
از قرن چهارم میلادی، فارسی به طور رسمی در سراسر قلمرو ساسانیان به عنوان زبان دیوانی پذیرفته شد. اسناد دیوانی، از قبیل قراردادها، بنچاقها و اسناد نظامی و اقتصادی، به زبان فارسی نگاشته میشدند. این اسناد در شهرهای مهمی مانند سیستان، اصفهان، قم، آذربایجان، خوزستان، کرمان و فارس مورد استفاده قرار میگرفتند و زبان رسمی دربار تیسفون بودند. طبقهی دبیران، که از میان دانشمندان و فرهیختگان انتخاب میشدند، نقش اساسی در گسترش و استانداردسازی این زبان ایفا کردند. آنها نه تنها در امور دیوانی، بلکه در علوم مختلف، از جمله پزشکی، به فارسی تألیف میکردند. اگرچه در مناطقی مانند سوق و خوارزم، که برای مدتی خارج از کنترل مستقیم ساسانیان بودند، زبانهای محلی رواج داشتند، اما فارسی به عنوان زبان غالب در سراسر امپراتوری ساسانی حکمفرما بود.
با ظهور اسلام و جایگزینی عربی به عنوان زبان رسمی دیوان، زبان فارسی برای مدتی به حاشیه رانده شد. با این حال، شواهد تاریخی نشان میدهد که فارسی همچنان به عنوان زبان ادبی و گفتاری در مناطق مختلف ایران پابرجا بود. شعر محمد بن وصیف در سیستان و درخواست یعقوب لیث صفاری از وی برای سرودن شعر به فارسی، گواهی بر جایگاه مستحکم فارسی در سیستان است. این موضوع نشان میدهد که فارسی، پیش از اسلام و در دوران ساسانیان، به عنوان زبان دیوانی، علمی و ادبی در این مناطق رواج داشته و جایگاه آن ناگهانی نبوده است. گزارشهایی از دورهی امویان، از جمله ترجمه اسناد دیوانی از فارسی به عربی در زمان حجاج بن یوسف (اواخر قرن اول هجری) در عراق و در خراسان در سالهای ۱۲۳-۱۲۴ هجری، تأیید میکند که اسناد دیوانی در این مناطق به فارسی دری نگاشته میشدند. این فارسی دری، همان زبان رسمی ساسانیان بود که در مناطق مرکزی ایران، از جمله عراق عجم، رواج داشت.
یکی از چالشهای اصلی در فهم متون پهلوی، خطّ دشوار آن است. ابن مقفع و استخری به تفاوت میان زبان گفتاری مردم و زبان متون زرتشتی اشاره کردهاند، اما این تفاوت بیشتر به خط و سبک نگارش مربوط میشود تا تفاوتهای زبانی اساسی. مقایسه متون پهلوی با متون فارسی قرن چهارم هجری نشان میدهد که تفاوتها به حدی نیست که نیاز به ترجمهی حرفهای داشته باشد. این موضوع تأیید میکند که فارسی و پهلوی در اصل یک زبان واحد با تفاوتهای گویشی بودند.
برخی دیدگاهها، به ویژه در میان پانترکیستها، ادعا میکنند که فارسی و پهلوی دو زبان کاملاً متفاوت هستند که تنها در خانوادهی هندواروپایی اشتراک دارند. این ادعا از دیدگاه زبانشناسی تاریخی، نادرست است. فارسی و پهلوی نه تنها در یک خانوادهی زبانی قرار دارند، بلکه یک زبان واحد با تفاوتهای گویشی هستند. این تفاوتها، که عمدتاً به خط، سبک نگارش و کاربردهای خاص (مانند استفاده از پهلوی در متون دینی زرتشتی) مربوط میشود، مشابه اختلافات گویشی در مناطق مختلف ایران امروزی است.
در نهایت، میتوان گفت که فارسی مدائن، با ریشه در فارسی استخر، در دورهی ساسانیان به عنوان زبان رسمی دیوانی و تا حدی زبان علمی در سراسر ایران رواج یافت. این زبان با پهلوی تفاوتهای اندکی داشت که بیشتر به خط و سبک نگارش مربوط میشد. پس از اسلام، با وجود حاشیهای شدن فارسی به دلیل رواج زبان عربی، این زبان به عنوان زبان ادبی و گفتاری در مناطق مختلف ایران حفظ شد. شواهد تاریخی نشان میدهد که فارسی دری، ادامهی زبان رسمی ساسانیان بود و تفاوت آن با پهلوی در حد تفاوتهای گویشی یک زبان واحد است. این دیدگاه بر یکپارچگی زبانی فارسی و پهلوی تأکید دارد و نیاز به تحقیقات بیشتر برای مستندسازی دقیقتر این موضوع را برجسته میکند.
منبع: دکتر سید احمدرضا قائم مقامی/ زبانشناس


























