به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از خبرگزاری خبرآنلاین، محمدحسین عباسی، پژوهشگر تاریخ جنگ، اخیراً به نقد یک دانشجوی بوسنیایی بر کتاب «روزهای بیآینه» اشاره کرده و آن را تحسین برانگیز خوانده است. این نقد که به دست عباسی رسیده، نشاندهنده مطالعه دقیق و عمیق کتاب توسط این دانشجو و برقراری ارتباط عاطفی قوی با شخصیتهای داستان است. به گفته عباسی، این کتاب تأثیر قابل توجهی بر دیدگاه و نگرش این دانشجو نسبت به ایرانیان داشته است.
این پژوهشگر تاریخ جنگ، ضمن اشاره به ترجمه عالی کتاب، نقل قولی از این دانشجو را بازگو میکند: «ترجمه کتاب را بسیار عالی میدانم؛ واژهها دقیق و درست انتخاب شدهاند و بهخوبی جدیت و دشواری موقعیت را منتقل میکنند.» به گفته عباسی، نرمین هوجیچ، مترجم کتاب، یکی از برجستهترین مترجمان زبان فارسی در بوسنی و هرزگوین است که نه تنها تسلط کاملی به زبان فارسی دارد، بلکه با فرهنگ و آداب و رسوم مردم ایران نیز آشنایی عمیقی دارد. این آشنایی به او کمک کرده تا در ترجمه خود، مفاهیم و اصطلاحات را به خوبی بومیسازی کرده و متنی روان و قابل فهم ارائه دهد.
عباسی ضمن قدردانی از ترجمه نرمین هوجیچ، به قلم توانمند گلستان جعفریان، نویسنده کتاب «روزهای بیآینه» نیز اشاره میکند و معتقد است که او کتاب را با قلمی فرامرزی نوشته است. قلمی که قابلیت بالایی برای ترجمه به زبانهای مختلف دارد و به دور از کلیشهها و مفاهیم پیچیده و کاملاً ایرانی، هر خوانندهای در هر کجای دنیا میتواند با آن ارتباط برقرار کند.
عباسی با تبریک روز جهانی ترجمه و مترجم، این نقد را به تمامی مترجمان عزیز و پرتلاش و مخاطبان خوب خبرآنلاین تقدیم میکند.
در ادامه، متن کامل نقد نیرا کایماک، دانشجوی دانشکده فلسفه در سارایوو، بر کتاب «روزهای بیآینه» ارائه میشود:
من «نیرا کایماک» دانشجوی دانشکده فلسفه در سارایوو هستم و در بخش ادبیات اقوام بوسنی و هرزگوین تحصیل میکنم. از آنجا که به صورت حرفهای و همچنین به عنوان علاقهمند به ادبیات فعالیت میکنم، بیصبرانه منتظر فرصتی بودم تا این اثر را بخوانم. راستش را بخواهید، آن را در یک نوبت، کامل خواندم و بلافاصله تصمیم گرفتم نقدی بر آن بنویسم، زمانی که هنوز تحت تأثیر عمیق کتاب بودم.
کایماک در ابتدای نقد خود، شیوه زندگی یک خانواده مسلمان را در فصل نخست کتاب بسیار تأثیرگذار و شگفتانگیز توصیف میکند. او معتقد است که نویسنده با روایت خود، نه تنها فضای صمیمی خانه را به تصویر میکشد، بلکه جهانبینیای را که روابط درون خانواده را شکل میدهد نیز به خوبی منتقل میکند. او به ویژه به نگاه احترامآمیز به زن، نقش و جایگاه او در جامعه در چارچوب سنتها اشاره کرده و این موضوع را بهانهای برای اندیشیدن درباره برخورد سنتها و آداب مختلف و تنوع سبکهای زندگی در یک جامعه میداند.
این دانشجو، عنصر عشق را که در همان آغاز داستان مطرح میشود، بسیار جذاب و تأثیرگذار توصیف میکند. به گفته او، این عنصر با گرمایی ویژه و به گونهای نامحسوس اما قدرتمند ارائه شده است، به طوری که خواننده درمییابد عشق نه فقط پیوندی میان دو نفر، بلکه نیرویی است که آنان را در دشوارترین لحظات زندگی حفظ میکند. او معتقد است که همین ترکیب عشق، سنت و زندگی روزمره، صفحات آغازین اثر را بسیار تأثیرگذار و بهیادماندنی ساخته است.
کایماک همچنین به نوشتهای که «حسین» به زبان انگلیسی برای «منیژه» نگاشته بود، اشاره کرده و آن را نشاندهنده وسعت تحصیلات، حس کنجکاوی و گشودگی او نسبت به زبانها و فرهنگهای دیگر میداند. به گفته او، این ویژگی، شخصیت حسین را چندبعدیتر میسازد و او را نه تنها به عنوان یک سرباز و همسر، بلکه به عنوان یک روشنفکر که میتواند اندیشههای خود را به زبانی غیر از زبان مادری بیان کند، معرفی میکند.
او تصویر ازدواج حسین و منیژه و شیوه زندگیشان در چارچوب زناشویی را نیز بسیار تأثیرگذار توصیف میکند و معتقد است که در رابطه میان آن دو، گرمای عاطفی، احترام متقابل و اعتماد به روشنی احساس میشود؛ در عین حال که ریشهای عمیق در سنت دارد. او این ترکیب عشق و مسئولیت، سنت و چالشهای دنیای معاصر را به گونهای ترسیم شده میداند که او را به تأمل درباره ارزشهای جهانی زندگی مشترک واداشته است؛ ارزشهایی که ورای تفاوتهای فرهنگی یا دینی، مشترکاند.
کایماک، پایداری و وفاداری منیژه را در انتظار همسرش به مدت هجده سال، تحسینبرانگیز توصیف میکند و معتقد است که پرورش تنها و موفق فرزندش در تمام آن سالها نشان میدهد که عشق مادرانه، فداکاری و استقامت میتواند سرنوشت یک انسان را دگرگون کند.
او این روایت را بیاختیار به یاد جنگ بوسنی میاندازد؛ به جداییهای طولانی، ناامنی همیشگی، و مواجهه هرروزه با مرگ و فقدان. او داستان شخصیتها، ترس، رنج و مبارزه برای بقا را چنان آشکار میداند که کتاب برایش بهشدت نزدیک و عاطفی شده است، زیرا بازتاب واقعیتهای سختی است که مردم بوسنی نیز تجربه کردهاند.
کایماک معتقد است که نویسنده از خلال بازنمایی جنگ، به وضوح نشان میدهد که چگونه یک درگیری مسلحانه زندگی روزمره را ویران میکند، روابط انسانی را از هم میگسلد و ردپایی ماندگار در ابعاد روانی و اجتماعی برجای میگذارد. او جنگ را در این روایت، نه صرفا پسزمینهای برای داستان، بلکه عاملی فعال در شکلگیری سرنوشت شخصیتها میداند.
او بخش مربوط به مرگ حسین را، هرچند انتظارش میرفت، بهشدت تأثیرگذار توصیف میکند و معتقد است که حتی وقتی از پیش میدانیم فاجعهای در راه است، رویارویی با فقدان شخصیتی محوری، عمیقا انسان را متأثر میسازد. او مرگ حسین را آشکارکننده شکنندگی زندگی و خشونت جنگ میداند، اما در عین حال، وفاداری و عشقش را همچنان در زندگی بازماندگان جاری میبیند.
کایماک در پایان، نقش منیژه را همچون مُهری بر داستان میداند؛ زنی که بار سنگین سالهای جنگ، انتظار و تنهایی را به دوش کشید و ستون خانواده ماند. او معتقد است که منیژه نشان داد که شجاعت واقعی، اغلب در سکوت و در کارهای روزمره نهفته است.
او در نهایت میگوید: «روزهای بیآینه» بسیار به من آموخت؛ درباره مردم ایران، فرهنگ و آدابشان، و شیوه زیستنشان در دل جنگ.
کایماک با اشاره به آخرین جمله کتاب که میگوید: «مردم ایران، زن و مرد، انسانهایی شگفتانگیز هستند.»، صمیمانه این سخن را تأیید میکند و میگوید: از خلال روایت صبر، شجاعت، وفاداری و عشق شخصیتها، دریافتم که مردم ایران انسانهایی نیرومند، شایسته احترام و الهامبخش هستند.
او در پایان تأکید میکند که این کتاب اثری عمیق بر او گذاشته و نشان داده است که نیکی و قدرت روح انسانی حتی در سختترین شرایط نیز زنده میماند و میدرخشد.
منبع : خبرگزاری خبرآنلاین


























