پس از آنکه دشمنان آمریکا و اسرائیل در دستیابی به اهداف خود در تجاوز به کشورمان ناکام ماندند و ایران در جنگ دوازده روزه پیروز شد، دشمنان به این نتیجه رسیدند که ایران را از بیرون نمیتوان شکست داد. همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند، “طراحی دشمن پس از شکست در جنگ دوازده روزه، ایجاد چند صدایی و شکستن اتحاد است.” ملت بصیر ایران نیز با اتحاد مقدس در “دفاع از کشور، دفاع از نظام و دفاع از ایران عزیز” گرد هم آمدهاند. اما ناگهان پس از آتشبس، اقلیتی از افراد شکستخورده سیاسی دست به اقدامات تفرقهانگیز زدند. این پروژه مشکوک با انتشار بیانیه ۱۸۰ اقتصاددان و سپس بیانیه موسوی آغاز شد و با اظهارات روحانی و کروبی و مقاله ظریف ادامه یافت. در این میان، تشکلی تندرو به نام جبهه اصلاحات بیانیهای منتشر کرد که به جای ایجاد آشتی، باعث شعلهور شدن اختلافات داخلی شد؛ امری که دقیقاً در راستای منافع اسرائیل و آمریکا قرار دارد، آن هم در شرایط حساس کنونی که ایران بیش از هر زمان دیگری به وحدت و انسجام ملی نیاز دارد.
این اقدامات در وهله اول به منزله کیفرخواست علیه نظام و تلاش برای براندازی نرم تلقی میشود. پس از شکست پروژه “تغییر نظام” در جنگ دوازده روزه، اکنون این جریان تمامیتخواه و اقتدارگرا به دنبال پروژه “تغییر رفتار” نظام است. این اصلاحطلبان که مدتهاست خود را از ملت جدا کردهاند، با انتشار چنین بیانیهها و اظهاراتی در تلاشند تا با فشار به نظام و با توهم اکثریتانگاری، خود را به عنوان نماینده و سخنگوی مردم معرفی کنند. آنها به نام مردم، زیادهخواهیهای جناحی خود را به عنوان مطالبات ملی مطرح کرده و به اصطلاح از آب گلآلود ماهی میگیرند.
بیانیه جبهه اصلاحات با ضعفهای فراوان خود، انتقادات گستردهای را از سوی طیف وسیعی از فعالان و جریانات سیاسی کشور برانگیخته است؛ این بیانیه آنقدر پرحاشیه بود که حتی صدای برخی از اصلاحطلبان نیز درآمده است! این بیانیه جنجالی نه تنها با گفتمان وفاق دولت مستقر در تضاد است و تلاشهای ادعایی رئیسجمهور را برای همگرایی نیروهای سیاسی خنثی میکند، بلکه نشاندهنده بازگشت اصلاحطلبان به مواضع رادیکال پیشین، مانند نامه معروف به جام زهر در مجلس ششم است. این بیانیه با ارسال سیگنال ضعف به خارج و سیاهنمایی در داخل، و ارائه نسخهای از تسلیم برای ملت مقاوم ایران، احتمال وقوع آشوب داخلی و حمله نظامی مجدد دشمن را افزایش میدهد و در نتیجه امنیت ملی را به مخاطره میاندازد.
در بیانیههای اخیر اصلاحطلبان، با طرح کلیدواژههایی چون “تغییر پارادایم” و “اصلاحات عمیق ساختار حکمرانی”، به دنبال حذف جایگاه و اصل ولایت فقیه از قانون اساسی یا حداقل محدود کردن اختیارات رهبری هستند. در بیانیه جبهه اصلاحات، دشمنی آشکاری نسبت به نهادهای انقلابی و نهادهای زیرمجموعه رهبری وجود دارد و صراحتاً از انحلال آنها سخن گفته شده است. این بیانیه همچنین با هدف تضعیف نیروهای مسلح، سعی در محروم کردن کشور از سپر دفاعی خود دارد.
بیانیهنویسان اصلاحطلب از لزوم حاکمیت مردم، بازگشت به مردم و انتخابات آزاد سخن گفتهاند. در حالی که بازگشت واقعی به مردم در بهمن ۵۷ رخ داد و حاکمیت مردم از انقلاب اسلامی آغاز و در نظام جمهوری اسلامی محقق شد. نظامی که خود با مردمیترین انقلاب جهان شکل گرفت و با رای قاطع مردم انتخاب شد، و در ۴۶ سال گذشته نزدیک به ۴۰ انتخابات آزاد و سالم برگزار کرده است.
اصلاحطلبان در این بیانیه، به گونهای نسبت به مشکلات اقتصادی موضع انتقادی و طلبکارانه اتخاذ کردهاند که گویی ۳۳ سال مدیریت عالی اجرایی کشور در دست آنها نبوده و نقش اساسی خود را در شرطیسازی و تضعیف اقتصاد ایران نادیده گرفتهاند. نویسندگان این بیانیه با لحنی هشدارآمیز به تبعات فعال شدن مکانیسم ماشه اشاره میکنند، اما فراموش کردهاند که این مکانیسم ماشه، چرا و چگونه در برجام آنها به وجود آمد.
جبهه اصلاحات در این بیانیه، با فراموش کردن تجربه ۲۲ ساله پرونده هستهای ایران، به ویژه در دولتهای خاتمی و روحانی، و همچنین تجربه مذاکرات اخیر در دولت فعلی که منجر به جنگ شد، و با نادیده گرفتن نقش مخرب غرب در منازعات اخیر، ایران را کشوری تنشزا معرفی میکند. به طرز عجیبی، مانند دولت ترامپ، حق مسلم غنیسازی کشورمان را انکار کرده و پیشنهاد پذیرش نظارت آژانس انرژی اتمی را میدهد و خواهان آغاز مذاکرات جامع و مستقیم با آمریکا و عادیسازی روابط است. در یک خوشخیالی مفرط و غیرواقعبینانه، انتظار رفع کامل تحریمها توسط دشمن عهدشکن را دارد. این در حالی است که این پیشنهادات کاملاً برخلاف اصول سیاست خارجی ایران یعنی “عزت، حکمت و مصلحت” است و فرموده اخیر رهبر انقلاب در خصوص “عاقلانه نبودن، هوشمندانه نبودن و شرافتمندانه نبودن مذاکره با آمریکا” را در نظر نمیگیرد.
جبهه اصلاحات در این بیانیه، با ایجاد یک دوگانگی کاذب، دین را در مقابل اقتصاد، رفاه و توسعه قرار میدهد. آنها همصدا با دشمن آمریکایی–صهیونیستی و ضدانقلاب، با قوانین و احکام اسلامی درباره زنان مخالفت کرده و برخلاف موضع رسمی جمهوری اسلامی، با ارائه راهکار دو دولتی برای مسئله فلسطین، به دنبال به رسمیت شناختن اسرائیل و عادیسازی روابط با این رژیم در چارچوب پیمان ابراهیم است.
جبهه اصلاحات در پایان این بیانیه با لحنی گستاخانه و هشدارآمیز به نظام تهدید میکند که بیتوجهی به خواستههای غیرقانونیاش، “کشور را به مسیر فروپاشی تدریجی سوق میدهد” و اینکه “فردا ممکن است دیر باشد”! این تهدیدات اصلاحطلبان، نشاندهنده اصرار آنها بر ادامه خط آشوب است که در فتنههای سالهای اخیر مانند ۷۸، ۸۸ و ۱۴۰۱ پی گرفته میشد. این مسیر خطرناک ممکن است روزی آنها را به سرنوشت جبهه ملی، نهضت آزادی و سازمان منافقین دچار کند.
در پایان این یادداشت، بخشی از وصیتنامه سردار شهید حاجیزاده را مرور میکنیم که نکات مرتبطی با شرایط امروز ما دارد: “در سایه عمل انقلابی، چهار دهه با دشمنان در عرصههای نظامی، امنیتی و منطقهای، با وجود تحریم تسلیحاتی، ملت بزرگ ایران ایستادگی کرد و به لطف الهی پیروز شد. این نسخه شفابخش در همه عرصهها قابل استفاده خواهد بود. در مقابل، چهار دهه تجربه نشان داده است که غربگرایان، لیبرالها و عناصر شیفته مکتب غرب، همواره در جهت عقربههای قطبنمای ساخته غرب که آمریکا و انگلیس را نشان میدهد حرکت میکنند و هدفی جز تسلیم ملت ایران ندارند. وعدههای پوچ و فریبنده آنها نباید مسیر نظام و انقلاب را تغییر دهد. نسخه نجاتبخش و معیار تشخیص شما باید موازین اسلام و فرامین رهبری معظم انقلاب باشد.”



























