به گزارش اخبار جهان به نقل از عصر ایران، در دنیای پرشتاب امروز، رسانههای تصویری و شبکههای اجتماعی با طیف وسیعی از برنامههای سرگرمکننده، مخاطبان را با خندهها و هیجانهای متنوع مواجه میکنند. اما آیا همه این تولیدات فرهنگی از ارزش یکسانی برخوردارند؟ این پرسش، محوری است برای بررسی پیوند میان شادی، سرگرمی و فرهنگ، با نگاهی جامعهشناختی و تحلیلی به برنامههای مختلف. این مقاله تلاش میکند با تحلیل برنامههایی همچون خندوانه، دورهمی، نیمهشب، عشق ابدی و زن روز، نقش سرگرمی در تقویت سرمایه اجتماعی و فرهنگی را بررسی کند و تفاوت برنامههای باکیفیت را با تولیدات زرد و سطحی روشن سازد. این بررسی با تمرکز بر نظریات بزرگان علوم اجتماعی از جمله استوارت هال، آدورنو، هورکهایمر و بوردیو، به ابعاد مختلف موضوع میپردازد.
شادی و سرگرمی، نیازهای اساسی جامعه مدرن هستند. در دنیایی پر از فشار، تنش و انزوای اجتماعی، انسانها به ابزاری برای تخلیه هیجانات منفی، بازسازی انرژی روانی و ایجاد انگیزه نیاز دارند. سرگرمی میتواند این نیاز را برآورده کند، اما کیفیت تولیدات سرگرمکننده بسیار متفاوت است. برخی برنامهها بر پایه هیجانهای سطحی، محتوای کاذب و هیاهوی رسانهای استوارند، در حالی که برخی دیگر با تکیه بر شعور، خلاقیت و تحلیل اجتماعی، شادی پایدار و سرمایه فرهنگی ایجاد میکنند.
برنامههایی مانند خندوانه، با وجود انتقاداتی که به آن وارد شده، نمونهای از تلفیق تفریح و تحلیل اجتماعی است که مخاطب را به تأمل درباره مسائل روزمره فرا میخواند. کارناوال نیز با استفاده خلاقانه از تلهتئاترهای کوتاه و استندآپهای طنزآمیز، نشان میدهد که سرگرمی میتواند جذاب، آموزنده و حامل پیامهای اجتماعی باشد. نیمهشب امیرحسین قیاسی نیز با تلفیق طنز، نقد اجتماعی و گفتگو، به انتقال سرمایه فرهنگی و تفکر انتقادی به مخاطب میپردازد. موفقیت قیاسی پس از حضور در خندوانه و سپس تولید نیمهشب، نشان از پایداری و تاثیرگذاری سرگرمی باکیفیت دارد. دورهمی مهران مدیری، با گفتگوهای طنزآمیز و تحلیل شخصیتهای مهم، نمونه دیگری از برنامههای موفق است که توانسته همزمان مخاطب را سرگرم کند و پیام اجتماعی ارائه دهد. البته برخی قسمتهای این برنامه نیز به دلیل محتوای سیاستزده مورد انتقاد قرار گرفتهاند.
برنامه مافیا نیز به عنوان یک رئالیتیشو موفق، نشان داد که تلفیق بازی، نمایش، نقد و سرگرمی میتواند مخاطبان زیادی را جذب کند. با این حال، گرایش بیش از حد به سمت شوآف و حاشیهسازی، در برخی از فصلها از کیفیت اولیهی برنامه کاسته و آن را به سمت تولیدات زرد سوق داد. سریال پایتخت نیز با محوریت زندگی یک خانوادهی معمولی و پرداختن به موضوعات اجتماعی، نمونهای از سرگرمی عامهپسند با لایههای اجتماعی عمیق است. این سریال نشان میدهد که میتوان همزمان مخاطب را سرگرم کرد و پیامهای اجتماعی و فرهنگی منتقل کرد. با استناد به نظریات هال و بوردیو، پایتخت به جای اینکه مخاطب را به مصرفکننده منفعل تبدیل کند، او را به تحلیل روابط اجتماعی و ارزشهای فرهنگی میکشاند.
در مقابل، برنامههایی مانند بفرمایید شام و شام ایرانی، هر چند با ایدههای جذاب شروع به کار کردند، اما به دلیل تمرکز بیش از حد بر حاشیهسازی و رقابت نمایشی، بیشتر در دسته سرگرمیهای زرد قرار میگیرند. عشق ابدی نیز نمونه بارزی از «صنعت فرهنگی» است که آدورنو دربارهاش هشدار میدهد. این برنامه با تکیه بر کلیشههای عاطفی، روابط سطحی و روایتهای پرزرقوبرق، هیچ عمق فرهنگی یا ارزش اجتماعی معناداری ندارد. زن روز نیز با نامی برگرفته از نشریهای قدیمی، نتوانست از فرصت طرح مسائل زنان در فضای عمومی استفاده کند و به بازنمایی سطحی و تکراری از استایل روزمره بسنده کرد.
برنامههای زرد، عمدتاً به هیجان لحظهای و جنجال رسانهای تمرکز دارند و فاقد پیام اجتماعی و فرهنگی پایدارند. این برنامهها معمولاً با هدف جذب مخاطب سریع و کسب درآمد تبلیغاتی ساخته میشوند و به هر ابزاری برای جلب توجه متوسل میشوند. در مقابل، برنامههای موفق، با تلفیق طنز و تحلیل اجتماعی، قصهپردازی جذاب، و مجریان قابل اعتماد، امکان همذاتپنداری مخاطب و انتقال پیام فرهنگی را فراهم میکنند.
نقش رسانه ملی در تولید محتوای سرگرمکننده باکیفیت، قابل تأمل است. رسانه ملی میتواند با تولید برنامههای خلاقانه و فرهنگساز، همبستگی اجتماعی را تقویت کند. اما تمرکز بیش از حد بر معیارهای تبلیغاتی، فرآیندهای طولانی تأیید و تولید، و فشارهای سیاسی، باعث شدهاند بسیاری از برنامهها به سمت الگوهای کلیشهای و زرد سوق یابند. این امر، باعث میشود مخاطب به سمت شبکههای خارجی یا فضای مجازی کوچ کند، جایی که غالباً با تولیدات زرد و هیجانی مواجه میشود.
در نهایت، میتوان نتیجه گرفت که تولید برنامههای سرگرمکننده، نیازمند تلفیق خلاقیت، نوآوری، تحلیل اجتماعی و پیام فرهنگی است. رسانهها با ارتقای سواد رسانهای مخاطب و حمایت از تولیدکنندگان خلاق، میتوانند به تولید برنامههایی باکیفیت و تاثیرگذار در جهت تقویت سرمایه فرهنگی و اجتماعی جامعه کمک کنند. غلبه محتوای زرد بر فرهنگ تبعاتی چون عادت به مصرف برنامههای سطحی، کاهش سرمایه فرهنگی و اجتماعی، رواج سطحینگری و گرایش نسل جوان به شبکههای خارجی را به همراه دارد.
منبع: عصر ایران



























