خبرگزاری اخبار جهان گزارش میدهد: اظهارات اخیر بنیامین نتانیاهو درباره طرحی با نام «اسرائیل بزرگ» واکنشهای گستردهای را در منطقه و فراتر از آن برانگیخته و بازتابهای تاریخی و فکری این پروژه را دوباره به محافل سیاسی برگردانده است. آن چه در این گفتوگوها و تحلیلهای accompanying این بحث نمایان است، نه تنها برنامهای برای آیندهای نزدیک، بلکه بازتابی از یک استراتژی دیرپا است که از نخستین روزهای جنبش صهیونیستی تا به امروز در برابر دیدگان جهان شکل گرفته است.
ریشههای تاریخی طرح اسرائیل بزرگ
تئودور هرتسل، بنیانگذار جنبش صهیونیستی و نویسنده کتاب «دولت یهود»، در سالهای پایانی قرن نوزدهم با ترسیم چارچوبی برای تشکیل یک دولت یهودی، افقهای گستردهای را برای مهاجرت و ایجاد مرکز سیاسی در فلسطین ترسیم کرد. در همان آثار اولیه، دو مسیر پیشنهادی وجود داشت: ایجاد سکونتی در آمریکای جنوبی مانند آرژانتین یا استقرار در سرزمین فلسطین. با این که در عمل، فلسطین در اولویت قرار گرفت، رویکرد او به «سرزمین وعده دادهشده» و نحوه مدیریت جامعه جدید، نقشهای بود که به تدریج به ابزار سیاسی برای گسترش نفوذ و مشروعیتبخشی تبدیل شد.
امروزه اما مفهوم اسرائیل بزرگ تنها یک شعار تاریخی نیست، بلکه مظرح است در قالبی سیاسی-عملی که از سوی رهبران راستگرای مذهبی و ملیگرا دنبال شده است. این ایده، اگرچه در دهههای پایانی قرن بیستم از گفتمان رسمی کنار گذاشته شد، اما در لایههای عمیق گفتمان صهیونیستی زنده ماند و اکنون با تغییراتی در سطح دولت و سیاستهای اجرایی بازاندیشی و بازتولید میشود.
دستیابی به مرزهای بزرگ از منظر تاریخی و سیاسی
پس از جنگ هفتساله و اشغال بخشهای عمده از اراضی اطراف، از جمله کرانه باختری، نوار غزه، قدس شرقی و جولان، چهرهای نیمهواقعی از طرح اسرائیل بزرگ به وجود آمد. هرچند جامعه بینالملل با این گسترش به شدتی مخالفت کرد و برخی اقدامها تنها به جنبه نمادین رسید، اما در بطن جنبشهای راستگرا این طرح به عنوان چارچوبی برای سیاستهای عملی باقی ماند.
در دهههای اخیر، با راهبردهای صلحی مانند اسلو، مفهوم اسرائیل بزرگ به حاشیه گفتمان رسمی رانده شد اما در بطن جریانهای سیاسی ملیگرا و دینی—خصوصاً در ردههای رهبری و اندیشههای ایدئولوژیک—به صورت پروژهای زنده در آمده است. اکنون، برخی سخنان و مواضع برخی از سیاستمداران اسرائیل این ایده را به عنوان چارچوبی برای سیاستهای روزمره دولت مطرح میکند و زمانبندی آن را در میانه تیرگیهای جنگی و فشارهای داخلی و بینالمللی میبیند.
طرح اجرایی و نقشه راه برای گسترش دامنه نفوذ
تحلیلگران معتقدند که پروژه اسرائیل بزرگ، نهفقط یک بحث ایدئولوژیک، بلکه نقشهای پیچیده با ابعاد سیاسی، امنیتی، اجتماعی و فرهنگی است که از راههای مختلف دنبال میشود: تزلزل ساختارهای عربی داخل کشورها از طریق بحرانهای داخلی؛ گسترش فرایندهای عادیسازی روابط با کشورهای منطقه؛ تسلط بر منابع انرژی و آب در اراضی اشغالی و اطراف آن؛ توسعه شهرکسازی و اخراج تدریجی ساکنان بومی؛ و حذف تدریجی مرزهای شناختهشده از سال 1967. در این چارچوب، برخی از نظریهپردازان به اصطلاح «طرح نیوَن» را به عنوان یکی از ابزارهای بیثباتسازی و تضعیف ساختارهای عربی و اسلامی مطرح میکنند که همزمان با افزایش نفوذ اسرائیل مطرح میشود.
غزه به عنوان نخستین ایستگاه
به شکل ملموسی، غزه در چارچوب این طرح به عنوان نخستین ایستگاه در مسیر طولانی اشغالگری دیده میشود. اقدامات نظامی و فشارهای انسانی در این منطقه، برخی تحلیلگران را به این نتیجه رسانده که هدف نهایی، تغییر جغرافیای انسانی و سیاسی این ناحیه است. اما این تنها یک ایستگاه نیست؛ در صورت تثبیت این نسخه از گفتمان، میتوان انتظار داشت که پهنههای دیگر مانند کرانه باختری، لبنان یا حتی اردن نیز در معرض تغییرات جدیتر قرار گیرند. با این حال، واکنشهای بینالمللی تا کنون نسبتاً محدود و محافظهکارانه بوده است و این موضوع پرسشهای جدی درباره دوگانگی استانداردهای بینالمللی را مطرح میکند.
واکنشهای بینالمللی و منطقهای
در واکنش به این اظهارات، اردن، مصر، عربستان و قطر به صورت تلویحی و با تاکید بر حفظ تمامیت ارضی کشورهایشان واکنش نشان داده و عدم پذیرش هرگونه تغییر مرزی را منتقدانه مطرح کردند. امارات، بحرین و مراکش مواضعی نسبتاً ملایمتر از خود نشان دادهاند و صرفاً ابراز نگرانی کردهاند. سازمان همکاری اسلامی نیز این سخنان را تحریکآمیز و خطرناک ارزیابی کرده است. اما از جانب ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا، واکنشها تا حدود زیادی محدود و کمرنگ بود و معمولاً به صورت آرام و غیرعلنی مطرح شد. این سکوت بینالمللی، بار دیگری از دوگانهبودن استانداردها در مواجهه با مسئله فلسطین را برجسته میکند و زمینه را برای تقویت پروژههای استعماری فراهم میسازد.
رویکرد دولت یهود و بازخوانی تاریخ
برای درک صحیح از این پروژه، میبایست به ریشههای فکری آن بازگردیم: کتاب «دولت یهود» اثر تئودور هرتسل پایههای نظریهای و عملی جنبش صهیونیستی را مشخص میکند. در این اثر، هرتسل پیشنهاد میدهد که دولت یهود باید با مهاجرت دو مرحلهای و با حمایت قدرتهای جهانی شکل بگیرد و در عین حال دو منطقه آرژانتین و فلسطین را به عنوان گزینههای تأسیس کشور مطرح میکند؛ فلسطین اما به دلیل اهمیت نمادین برای باورهای یهودی، اولویت مییابد. با وجود نقدهای تاریخی نسبت به این رویکرد که سرزمین فلسطین را همچنان بیساکن میبیند، نتانیاهو و برخی از سخنرانیهای او در سالهای اخیر، این طرح را به شکل صریح یا ضمنی به عنوان بنیان سیاست خود معرفی میکنند و آن را با رویکردی تاریخی و سرشار از انگیزههای تاریخی پیوند میدهند.
نقشهراه اجرایی پروژه اسرائیل بزرگ
تحلیلگران اشاره میکنند که این پروژه، فراتر از جنبههای نظامی، ابعادی گستردهتر دارد که از نظر سیاسی-اجتماعی-امنیتی و فرهنگی پیگیری میشود. در کنار شکستها و فروپاشیهای داخلی برخی کشورهای عربی از درون، گسترش فرایندهای عادیسازی روابط با کشورهای منطقه و تسلط بر منابع حیاتی مانند انرژی و آب در اراضی اشغالی و اطراف آن، به عنوان بخشهایی از این نقشه مطرح است. همچنین، گسترش شهرکسازی و اخراج ساکنان بومی فلسطین، حذف تدریجی مرزهای 1967 و تکیه بر گفتمانی که هرچند به صورت رسمی در گذشته کنار گذاشته شد، اما اکنون در قالبی عملیتر بازتعریف میشود، از شاخصههای کلیدی این طرح به شمار میروند. تحلیلگران به وجود طرحی بنام «نیَوئن» نیز اشاره میکنند که به عنوان یکی از ابزارهای بیثباتسازی و تجزیه ساختارهای عربی و اسلامی همراه با گسترش نفوذ اسرائیل مطرح شده است.
پیامدهای انسانی و جغرافیایی برای منطقه
در چارچوب این پروژه، چشمانداز برای مردم فلسطین و ساکنان منطقه به طور جدی تغییر میکند. گسترش بحران در غزه، تشدید محاصرهها و فشارهای انسانی و تغییر احتمالی الوضع در کرانه باختری میتواند نمونهای از مسیرهای اجرایی این استراتژی باشد. از منظر دیگر، امکان هدفگذاری بر دیگر مناطق منطقهای در لبنان و اردن نیز میتواند در آینده مد نظر باشد. با وجود این که ابزارهای بینالمللی برای جلوگیری از چنین تغییراتی وجود دارد، پاسخهای محدود و در برخی موارد بیتفاوتی بینالمللی به این طرح میتواند به تقویت توان اجرایی این پروژه کمک کند.
جمعبندی و چشمانداز
در نهایت، بازنمایی گفتوگوها و تحلیلهای انجامشده نشان میدهد که اسرائیل بزرگ، فراتر از یک سخن ساده یا شعارِ انتخاباتی، پیوسته در بطن سیاستهای عملی برخی طرفها به کار گرفته میشود تا یک واقعیت استعماری-سیاسی را بر منطقه تحمیل کند. دیگر بحثی از صلح یا راهحل دو دولتی در این چارچوب مطرح نیست؛ سوال اصلی این است که چگونه میتوان با بازنگری راهبردی و تقویت همبستگی میان کشورهای مسلمان و برخورداری از ابزارهای رسانهای و دیپلماسی، از گسترش این پروژه جلوگیری کرد و به حفظ حقوق مردم محاصرهشده و ساکنان اراضی اشغالی کمک کرد.
این گزارش را خبرگزاری اخبار جهان منتشر میکند.


























