به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از خبرآنلاین، در قرآن کریم، آیات ۸۳ تا ۹۸ سوره کهف به شخصیتی با لقب «ذوالقرنین» اشاره دارد که خداوند او را با صفات برجستهای توصیف میکند. عدم ذکر نام ذوالقرنین سبب شده است که مفسران در مورد هویت او دچار تردید شوند و افراد متعددی را با این عنوان در تفاسیر خود مطرح کنند که برجستهترین آنها کوروش، شاهنشاه ایران هخامنشی، و اسکندر مقدونی هستند.
در راستای روشن شدن این موضوع، آیات ۸۳ تا ۹۸ سوره کهف به شرح زیر مورد بررسی قرار میگیرد:
«و از تو درباره ذوالقرنین میپرسند؛ بگو: به زودی بخشی از سرگذشت او را [بهوسیله آیاتی از قرآن] برای شما میخوانم. (۸۳) ما به او در زمین، قدرت و تمکن دادیم و از هر چیزی [که برای رسیدن به هدفهایش نیازمند به آن بود] وسیلهای به او عطا کردیم. (۸۴) پس [با توسل به وسیله]، راهی را [برای سفر به غرب] دنبال کرد. (۸۵) تا زمانی که به محل غروب خورشید رسید [منظره غروب] خورشید را چنین یافت که در چشمهای گرم و لجنآلود غروب میکند، و نزد آن قومی را یافت [که فساد و ستم میکردند]. گفتیم: ای ذوالقرنین! یا [این قوم را به کیفر فساد و ستمشان] عذاب میکنی و یا در میانشان شیوهای نیک در پیش میگیری. (۸۶) ذوالقرنین گفت: اما هرکه [با کفر، فساد و گناه] ستم کرده، عذابش میکنیم، آنگاه به سوی پروردگارش بازگردانده میشود، پس او را عذابی سخت خواهد کرد. (۸۷) و اما هرکه ایمان آورده و کار شایسته انجام داده است، پس بهترین پاداش برای اوست، و ما هم از سوی خود تکلیفی آسان به او خواهیم داد. (۸۸) پس [باز هم با توسل به وسیله] راهی را [برای سفر به شرق] دنبال کرد. (۸۹) تا زمانی که به محل طلوع خورشید رسید، آن را یافت که بر قومی طلوع میکند که در برابر آن پوششی [از مسکن و لباس] برای آنان قرار ندادهایم. (۹۰) [سرگذشت ذوالقرنین و ملتها] اینگونه [بود]، و یقینا ما به آنچه [از وسایل و امکانات مادی و معنوی] نزد او بود، احاطه [علمی] داشتیم. (۹۱) سپس [با توسل به وسیله]، راهی را [برای سفر دیگر] دنبال کرد. (۹۲) تا زمانی که میان دو کوه رسید، نزد آن دو کوه، قومی را یافت که هیچ سخنی را به آسانی نمیفهمیدند. (۹۳) [آنان با رمز، اشاره و با هر وسیلهای که ممکن بود] گفتند: ای ذوالقرنین! یأجوجومأجوج [با کشتن و غارت و تخریب] در این سرزمین فساد میکنند؛ آیا میپذیری که ما مزدی برایت قرار دهیم تا میان ما و آنان سدی بسازی؟ (۹۴) گفت: آنچه پروردگارم مرا در آن تمکن و قدرت داده [از مزد شما] بهتر است؛ پس شما مرا با نیرویی یاری دهید [تا] میان شما و آنان سدی سخت و استوار قرار دهم. (۹۵) برای من قطعههای [بزرگ] آهن بیاورید [و در شکاف این دو کوه بریزید، پس آوردند و ریختند] تا زمانی که میان آن دو کوه را همسطح و برابر کرد، گفت: [در کورهها] بدمید تا وقتی که آن [قطعههای آهن] را چون آتش سرخ کرد. گفت: برایم مس گداختهشده بیاورید تا روی آن بریزم. (۹۶) [ذوالقرنین پس از پایان یافتن کار سد] گفت: این رحمتی است از پروردگار من، ولی زمانی که وعده پروردگارم فرارسد، آن را درهم کوبد [و به صورت خاکی مساوی با زمین قرار دهد]، و وعده پروردگارم حق است. (۹۸)»
برای درک بهتر آیات، بررسی شرایط زمانی و مکانی نزول آیات یا به عبارتی شأن نزول آنها ضروری است.
پیامبر اسلام، محمد (ص)، به شیوههای مختلف در مکه به تبلیغ دین خود میپرداخت؛ اما مشرکان مکه منافع خود را در خطر میدیدند و به هر طریقی با پیامبر دشمنی میکردند. یکی از روشهای آنان، طرح سؤالات پیچیده از پیامبر بود، به این امید که در صورت عدم پاسخگویی، او را مورد تمسخر قرار دهند.
به منظور روشن شدن بیشتر موضوع، به روایتی از عبدالله بن عباس در کتاب تاریخ بلعمی از محمد بن جریر طبری اشاره میشود: «چون مردمان مکه از محمد بماندند، رسول بفرستادند به جهودانِ خیبر و بدان جهودان که در زمین عرب بودند و به زمین حجاز و یثرب و ایشان را گفتند: میان ما مردی بیرون آمده است و همی دعوی پیامبری کند و همی خواهیم بدانیم که راستگوست یا دروغزن و با ما نیست کتابی آسمانی که از آنجا خبری به نسبت او را بپرسیم تا راست و دروغ او پدید آید و با شما تورات است، اخبار ماضیان و جواب آن ما را بگویید تا ما او را بپرسیم.»
یهودیان سه سؤال از تورات استخراج و برای آزمایش پیامبر به مکه فرستادند:
1. ذوالقرنین
2. اصحابکهف
3. روح
این سه سؤال از جمله پرسشهای فلسفی و تاریخی در تورات بودند و در تفاسیر معتبر قرآن، بر این نکته که سؤالات فوق توسط یهودیان از تورات استخراج شده و به نمایندگان اعراب داده شده است، توافق وجود دارد.
با توجه به قرآن و شأن نزول آیات، به سراغ کتاب آسمانی دیگر، یعنی تورات، میرویم تا ذوالقرنین را در آن جستجو کنیم.
یکی از بخشهای کتاب مقدس یهودیان «کتاب دانیال» است. دانیال، پیامبری بزرگ برای یهودیان و از نوادگان داوود بود. او در جوانی (606 پیش از میلاد) به اسارت به شهر بابل برده شد، اما به دلیل ویژگیها و علم پیشگویی، در بابل مقامی والا یافت. کتاب دانیال، حاوی پیشگوییهای او درباره قوم یهود، مدت اسارت در بابل و زمان آزادی است. در باب هشتم کتاب دانیال، در خواب دانیال پیامبر، قوچی ذوالقرنین (دوشاخ) ظاهر میشود که یک شاخش از دیگری بزرگتر است و غرب و شرق را تسخیر میکند و کسی توان مبارزه با او را ندارد، تا اینکه بزی تکشاخ از غرب میرسد و قوچ دوشاخ را شکست میدهد! دانیال، پریشان و وحشتزده از خواب بیدار میشود و فرشته جبرئیل بر او نازل میشود و خواب دانیال نبی را اینگونه تعبیر میکند: آن قوچ دوشاخ (ذوالقرنین) پادشاه پارسیان و مادیان است و آن بز تکشاخ شهریار یونان.
در این میان، باید دید که شاخ در تورات چه معنایی دارد:
1. معنی حقیقی: همان شاخی که پهلوانان بر کلاهخود نصب میکردند.
2. معنی مجازی: اراده، قدرت، قوت، مجد، شکوه، پادشاهی و مملکتداری.
قوچ ذوالقرنین در خواب دانیال نبی را میتوان اینگونه تفسیر کرد: قوچ، شاهنشاه ایران است و در مقابل، بز تکشاخ، شاه یونان است؛ شاخ کوتاه، منطقه تحت حاکمیت کوروش در «انشان پارس» است و شاخ بزرگ، سرزمین ماد، و کوروش این دو سرزمین را با هم متحد میکند تا آن روز که بز تکشاخ (اسکندر) بر قوچ دوشاخ (ذوالقرنین) پیروز گردد. نکته قابل توجه این است که تورات تمام پادشاهان هخامنشی را قوچ دوشاخ میداند؛ اما رویای دانیال از اتحاد دو قوم پارس و ماد خبر میداد و کسی که این اتحاد را به وجود آورد، «کوروش بزرگ» بود. در بخشهای دیگر کتاب مقدس یهودیان، مانند اشعیای نبی باب 45، از کوروش به نام مستقیم یاد شده و او را «مسیح خداوند»، «نجاتبخش یهود» و کسی که دست یهوه با اوست، معرفی میکند.
با بازگشت به مطالب پیشین، سؤالی که یهودیان عربستان به مشرکین مکه دادند، به احتمال زیاد از آن بخش کتاب مقدسشان استخراج شده که کوروش را با لقب ذوالقرنین خطاب قرار داده تا سؤال دارای پیچیدگی لازم باشد.
با بررسی کتاب مقدس یهودیان، به قرآن باز میگردیم و فرضیه ذوالقرنین بودن کوروش، پادشاه ایران هخامنشی، را بررسی میکنیم و اقدامات او را با اقدامات ذوالقرنین در قرآن مقایسه میکنیم.
شاید برجستهترین نشانه ذوالقرنین در قرآن، سد آهنین باشد که او آن را ساخته است. یافتن این سد و تعیین زمان آن میتواند در رسیدن به حقیقت بسیار مؤثر باشد. سلسله کوههای قفقاز به شکل دیواری مسیرهای بین شمال و جنوب را مسدود کرده است، به جز یک مسیر، یعنی تنگهای بین این رشتهکوهها که شمال و جنوب را به هم وصل میکند. امروزه این مسیر را تنگه داریال مینامند و در موقعیت جغرافیایی قفقاز – تفلیس قرار دارد. در آنجا، دیواری باستانی وجود دارد که با اوصاف قرآن مطابقت دارد و همانطور که در قرآن آمده، الواح آهنین در ساختمان آن به کار رفته و از فلز گداخته برای بستن روزنههای آن استفاده شده و در میان دو دیوار کوهستانی بنا شده است و تمام این ویژگیها، حقانیت سخن قرآن را در تنگه داریال تأیید میکنند. در آثار نوشتاری ارمنی، این دیوار «بهاک کورائی» نامیده شده که به معنی «تنگه کوروش» یا «معبر کوروش» است که نشاندهنده سازنده سد، یعنی کوروش است و مردمان ترکزبان آن منطقه آن را «دامیر کپور» مینامند، به معنی «در آهنین». یوسف یهودی، مورخ قرن اول میلادی، و پروکوپیوس در قرن ششم میلادی نیز از آن نام بردهاند.
بر اساس آیات قرآن، روی کار آمدن ذوالقرنین و رسیدن او به پادشاهی و کشورگشایی به خواست خداوند بود و خداوندگار سببساز او بود (و ما بر روی زمین به وی امکانات دادیم و از هر چیزی وسیلهای به او بخشیدیم). تولد و به سلطنت رسیدن کوروش و جنگها و پیروزیهایش چنان یگانه بود که چیزی جز خواست خداوند نمیتوان به آن نسبت داد.
ذوالقرنین به سمت مغرب سپاه راند و بر ساکنان آنجا تسلط یافت و دامنه فتوحاتش تا کنار دریا رسید و غروب خورشید را در پهنه دریا دید (چون فرورفتن در آب گلآلود). کوروش نیز به سمت مغرب لشکر کشید و کراسوس را شکست داد و لیدی را فتح نمود و متصرفاتش از دریای سیاه تا دریای شام بود.
ذوالقرنین به شرق لشکر کشید و به صحرای خشک و بیآبوعلفی رسید و مردم دور از تمدنی را دید. کوروش نیز به شرق لشکر کشید و با اقوام نیمهوحشی آنجا جنگید و آنان را مطیع نمود. تا زمان حمله اسکندر، حدود دویست سال بعد از کوروش، هنوز شرقیترین شهر شاهنشاهی هخامنشی در کنار سیحون قرار داشت.
ذوالقرنین به سمت شمال رفت و در یک ناحیه کوهستانی و تنگه مانند به خواهش قومی بر سر راه قوم وحشی یأجوجومأجوج سدی ساخت. کوروش به شمال رفت و با سکاها جنگید و آنها را به عقب راند و در تنگه داریال سدی از آهن بنا کرد که آثار آن هنوز هم پابرجاست.
ذوالقرنین مردی خداپرست و باورمند به روز فرجام و بنده صالح و حتی در مقام وحی قرار داشت. کوروش یکتاپرست بود و در کتاب تورات، مسیح و شبان خداوند است و حتی دشمنانش وی را مهربان، عادل، بخشاینده و بزرگوار میدانستند.
به روایت مفسران قرآن کریم، یهودیان مسئله ذوالقرنین را از کتاب مقدسشان استخراج کردهاند و نباید فراموش کرد که تنها یک بار ذوالقرنین در تورات آمده است و آن هم در کتاب دانیال نبی که خواب کوروش را به شکل قوچ دوشاخ دیده (ذوالقرنین) و وحدت دو کشور ماد و پارس را پیشگویی کرده و حکایت دو شاخدار (ذوالقرنین) تنها همین یک بار در کتاب مقدس یهودیان آمده است.
آیا اسکندر مقدونی ذوالقرنین است؟
اسکندری که تمام زندگیاش نوشته شده است، اسکندری که تنها فتوحاتش به شرق بوده و در شرق تا جایی پیش رفت که دویست سال پیشتر از او کوروش رفته بود، اسکندری که به هیچ عنوان معتقد به خدای یگانه نبود و در فرهنگ چندخدایی یونان باستان رشد کرد، اسکندری که با ملتهای مغلوب مهربان نبود و گزارشهای تاریخی به صراحت میگوید او ساکنان برخی از شهرها را برای رضای اجرام آسمانی قربانی کرد، اسکندری که مشرک، طبیعتپرست، تبهکار، فاسق، همجنسگرا و شرابخواری که در قصر بابل بر اثر شرب خمر زیاد جان به مالک جهان سپرد، چگونه میتواند ذوالقرنین موحد و یکتاپرست و بشارتدهنده و هشداردهنده به روز جزا باشد؟
آخرین دلیل برای ذوالقرنین بودن کوروش، سنگنگاره کوروش است که تصویر وی را با دو شاخ بر روی سر (ذوالقرنین به معنی دوشاخ) با دو بال گشوده در شیراز – مشهدمرغاب – پاسارگاد – کاخ کوروش نمایان میسازد که بر فراز آن خود را چنین معرفی مینماید: «منم کوروش، شاه هخامنشی».
منبع : خبرآنلاین


























