دیدار متفاوت در اسارت؛ ابتکار انسانی ایران
این گزارش بازگوکننده تجربهای است از روزهای پیش از آزادی و فرآیندهایی که ایران با هدف بهبود شرایط اسرا و رعایت اصول انسانی در دوران دفاع مقدس پیش گرفت. ماجرا از نگاه یکی از آزادگان روایت میشود که پس از سالها تحمل دشواریهای اسارت از اتفاقاتی میگوید که توانست چشمانداز تازهای به مناسبات انسانی میان اسرا و طرفهای درگیر بدهد. خبر از حدود سه دهه قبل میگذرد و به رغم گذر زمان، تصاویر و صحنههای این روایت همچنان از بیانهای عمیق و تأثیرگذار دفاع مقدس است.
در آغاز روایت، یک روز عراقی پشت پنجره آسایشگاه به زبان ساده و صریح به بچههای اسیر میگوید که خبرهای امیدبخشی در راه است. او توضیح میدهد که بهزودی تبادل اسرا انجام میشود، اما قید میکند که در این میان برخی از اسرا به شکل کامل آزاد نمیشوند و وضعیت آنها به لحاظ ثبت نام در لیست صلیب سرخ بینالمللی روشن نیست. این توضیح، به رغم تلخ بودنش، برای خانوادهها و کسانی که مدتها درهای انتظار را میکشیدند، به معنای نوید آزادی نزدیک بود. این لحظه به مانند شعلهای کوچک در دلهای اسرا روشن میشود و در عین حال بار سنگین مسئولیت انسانی را برای کارکنان اردوگاه برای نخستین بار عیان میکرد: چگونه میتوان با حفظ کرامت انسانی و رعایت اصول بینالمللی، مسیر تبادل را سازماندهی و اجرا کرد؟
چندی پس از این اعلان، روال تحویل و تبادل آغاز میشود. به روایت خاطرات، هر شب تلویزیون عراق خبرهای مربوط به تبادل را پخش میکرد و در این میان، اردوگاهها با شادی کنار هم و همراه با امیدی تازه، آغاز به آمادهسازی خود برای خروج از محدودیتها میکردند. اردوگاهها کفشها و لباسهای نظامی به دست میآوردند و همه با دقت سعی داشتند اندازههای مناسب را از طریق دوخت و سردوزی به دست آورند تا هم ظاهر مناسبی برای ورود به خاک ایران داشته باشند و هم احساس امنیت و عزت نفس را حفظ کنند. در این میان، چراغ امید به وضوح روشنتر میشود، اما از همان لحظهها نیز، احتمال وجود خطرات و ابهامات در مسیر بازگشت وجود داشت.
یکی از نکات کلیدی در این روایت، نقش مسئولان و سازوکارهای انسانی پس از تبادل است. با وجود تفاوتهای سیاسی و نظامی بین طرفهای درگیر، ایران با توجه به اصول انسانی و احترام به کنوانسیونهای مربوط به اسرای جنگی، به فکر ایجاد سازوکاری برای اداره اسرای جنگی افتاد که بتواند از حقوق انسانی آنان پاسداری کند. در این راستا، امام خمینی (ره) دستور داد تا کمیسیون اداره اسرای جنگی تشکیل شود تا با تنظیم رویههای بشردوستانه و نظارت مداوم بر وضعیت اسرا، بهبود شرایط آنان را پیگیری کند. این اقدام، در قالب یک نهاد مدیریتی و حقوقی، به کسانی که سالها از خانوادهها و آرامش دور بودند، امیدی تازه بخشید و از همان روزها روشن شد که تغییر در رفتار با اسرای عراقی نیز میتواند به نوعی تفاهم جدید در جبهه انسانی تبدیل شود.
در ادامه روایت، به وجود گروهی از اسرای عراقی اشاره میشود که توانستند با گرایشهای اسلامی و ارادهای برای بازسازی زندگی، از اردوگاه بیرون بیایند و به زندگی در شهرهای ایران پیوستند. این روند با نامگذاریهایی مانند گروه «احرار» در برخی منابع تفسیر میشود و نمونههایی همچون برخی از افسران عراقی و رانندگان سنگینمدار که به ایران آمدند و در آرامش و امنیت زندگی کردند را در بر میگیرد. این تجربهها نشان میدهد که با فراهم بودن شرایط مناسب و حمایت بشردوستانه، حتی دشمنان سابق نیز میتوانند با پذیرش اصول همزیستی مسالمتآمیز به دوران پس از جنگ رنگ و بوی انسانی ببخشند.
اما فرایند تبادل صرفاً یک رویداد سیاسی یا نظامی نبود. از منظر انسانی، لحظاتی وجود داشت که بیش از هر چیز، عمق احساسات انسانی را نمایان میکرد: هنگامی که افراد با عبور از مرزها، خاک وطن را لمس میکردند و در همان لحظههای اول، ضربان قلبشان از شوق بازگشت به خانه بالا میرفت. مزارع امن، کوچههای آشنا و صدای زیر لبهایی که با شوق فراوان به زبان مادری زمزمه میشد، همگی به عنوان نمادی از آزادی و بازگشت به هویت ملی تلقی میشدند. چنین لحظاتی، تکرار شدن صحنههای صلح و تفاهم در دل تاریخ را ممکن میکرد و از این منظر، تبادل اسرا نه تنها از منظر سیاسی بلکه از منظر انسانی نیز برای نسلهای آینده درسآموز بود.
در این راستا، روایتهای آزادگان به ویژه بر اهمیت اخلاقی مسئولان و نهادهای حامی حقوق بشر تأکید میکند. ارزیابیهای بشردوستانه و وجود کمیسیون اداره اسرای جنگی، به موازات حضور صلیب سرخ بینالمللی در مسیر تبادل، نقش مهمی در حفظ کرامت اسرا ایفا کردند. این نهادها با ثبت و پیگیری دقیق وضعیت اسرا، از احتمال سوءاستفاده و شکنجه جلوگیری کردند و فضایی برای بازسازی اعتماد میان انسانهای درگیر ایجاد کردند. در این بافت تاریخی، حضور انسانهای ساکن اردوگاههایی که با معیارهای انسانی رفتار کردند و از خودگذشتگی نشان دادند نیز مشوقی برای هر دو طرف بود تا از طریق گفتوگو و تعامل، به راهحلهای پایدارتر دست یابند.
در پایان، این روایت به تأکید میرسد که اقدامات انسانی و سازمانی که پس از آغاز تبادل اسرا شکل گرفت، به مرور زمان موجب ترغیب نیروهای مؤمن و صمیمی در جبهههای دیگر شد تا به آیندهای روشنتر امیدوار باشند. این تجربهها نشان میدهد که تفاوتهای سیاسی و نظامی میتواند با رویکردی انسانی و قانونمند تبدیل به فرصتی برای بازسازی روابط بینالمللی و تقویت ارزشهای اخلاقی شود. برای نسلهایی که از جنگ عبور کردهاند، چنین داستانهایی یادآور است که انسانیت در دوران سختیها نیز باید چون نور هدایت باشد و به عنوان گوهری گرانبها در تاریخ دفاع مقدس ایران و جهان باقی بماند.


























