به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، حضرت ابومحمد، حسن بن علی العسکری (ع)، سیزدهمین معصوم و یازدهمین امام شیعیان، بنا به گفته اکثر منابع شیعی، در ماه ربیعالاول سال ۲۳۰ هجری قمری چشم به جهان گشود. پدر بزرگوار ایشان، امام هادی (ع) و مادرشان بانویی با فضیلت به نام سوسن یا سلیل بودند. دوران امامت ایشان از سال ۲۵۴ هجری قمری آغاز و تا سال ۲۶۰ هجری قمری ادامه داشت. ایشان در روز هشتم ربیعالاول و در سن ۲۹ سالگی به شهادت رسیدند و در سامرا، در کنار مرقد پدر بزرگوارشان به خاک سپرده شدند.
**حکومت و سیاست در سیره امام حسن عسکری (ع)**
بنا بر روایت شفقنا، حضرت امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) به اجبار در شهر سامرا، که در آن زمان پایتخت خلافت عباسی بود، اقامت گزیدند. محل سکونت ایشان در منطقهای به نام «العسکر» بود که یک پادگان نظامی به شمار میرفت.
امام عسکری (ع) در طول دوران اقامت خود در سامرا، یا در زندان بودند و یا اگر آزاد بودند، تحت مراقبت شدید قرار داشتند و اجازه ملاقات با کسی را نداشتند. روایات متعددی وجود دارد که خبر از زندانی شدن ایشان میدهد؛ از جمله اینکه المعتزبالله، خلیفه عباسی، به سعید حاجب دستور داد تا امام را به زندان ببرد. ابوالهیثم نگرانی خود را از این وضعیت به امام ابراز کرد و حضرت در پاسخ فرمودند: «پس از سه روز گشایش حاصل میشود» و همانطور که پیشبینی شده بود، پس از سه روز المعتز به قتل رسید.
انتقال و نگهداری اجباری امام هادی (ع) و امام عسکری (ع) در سامرا، از جهاتی مشابه سیاست مأمون در آوردن امام رضا (ع) به نزد خود بود. هدف از این اقدام، کنترل روابط نزدیک امام با شیعیانشان بود؛ زیرا شیعیان در سراسر جهان اسلام با امام هادی (ع) و امام عسکری (ع) ارتباطات عمیقی داشتند. این ارتباطات در دوره امام عسکری (ع) به اوج خود رسید، به طوری که تعداد شیعیان به میلیونها نفر رسیده بود و همگی بر این باور بودند که حق امامانشان توسط حاکمان ظالم غصب شده است. به همین دلیل، آنان خمس، هدایا و سایر وجوهات شرعی خود را برای امام ارسال میکردند و هیأتهایی از نمایندگان مردم به سامرا میآمدند تا ضمن فراگیری احکام شرعی، اموال و وجوهات خود را به امام تسلیم نمایند.
بدین ترتیب، پیشرفت و گسترش شبکهای منظم و متشکل از شیعیان که از قبل شکل گرفته بود، برای حاکمیت عباسی یک تهدید جدی به شمار میرفت. به همین دلیل، امام عسکری (ع) به شدت تحت مراقبت دستگاه خلافت قرار داشت و از ایشان خواسته شده بود تا همواره ارتباط خود را با دستگاه خلافت حفظ کند و در روزهای دوشنبه و پنجشنبه در دربار حضور یابد. وضعیت به گونهای بود که مردم نمیتوانستند به طور مستقیم با امام ملاقات کنند.
مقام اخلاقی و اجتماعی امام در بین مردم و حتی در میان افراد حکومت، کاملاً مشهود بود و کسی در وقار، عفت، زیرکی و بزرگمنشی، مانند ایشان نبود. در «یوم النویه»، یعنی روزی که امام عسکری (ع) به دارالخلافه میرفتند، شور و شعفی در میان مردم به وجود میآمد و خیابانها مملو از جمعیتی میشد که سوار بر مرکبهای خود بودند. وقتی امام (ع) میآمدند، همه هیاهوها خاموش میشد و حضرت از میان آنان عبور میکردند و به دارالخلافه وارد میشدند. بیشتر افراد این جمعیت، شیعیانی بودند که از مناطق مختلف برای دیدار امام به سامرا آمده بودند.
افزایش جمعیت شیعه، رفت و آمد هیأتهای نمایندگی مردم و اموال و دارایی فراوانی که به امامان میرسید، موجب میشد که خلفا نسبت به امامان سختگیری بیشتری اعمال کنند. به همین دلیل، ائمه معصومین (ع) به پنهانکاری، کتمان و تقیه روی میآوردند. سختگیریها و فشارها در زمان امام عسکری (ع) شدت بیشتری یافت و ایشان با مشاهده این وضعیت، تقیه را سرلوحه کار خود قرار دادند. شدت تقیه و کتمان امور به اندازهای بود که امام به شیعیان خود دستور دادند که وقتی به طرف کاخ خلیفه میروند، به آن حضرت اشاره نکنند و سلام نکنند؛ زیرا در غیر این صورت، تحت تعقیب قرار میگرفتند و این امر موجب حبس و حتی کشته شدنشان میشد.
علی بن جعفر از حلبی نقل میکند که: «ما در روز رفتن امام به مرکز حکومت، در عسکر اجتماع کرده و منتظرشان بودیم که نوشتهای از امام به ما رسید، بدین مضمون که: «کسی بر من سلام نکند، و بر من اشاره نیز نکند؛ زیرا شما بر خود ایمن نیستید: الا لا یسلمن احد و لا یشیر الیّ بیده و لایؤمی فانّکم لاتؤمنون علی انفسکم!»
این سخن امام به خوبی نشان میدهد که حکام برای کنترل روابط امام با شیعیان تلاش فراوانی میکردند. البته هم امام و هم شیعیان در فرصتهای بسیاری همدیگر را ملاقات میکردند و حتی این ارتباطات تحت پوشش بقال و روغنفروش و… صورت میگرفت.
مراقبت نسبت به امام عسکری (ع) چنان شدید بود که شب هنگام به خانه ایشان هجوم میبردند و آنجا را مورد تفتیش قرار میدادند؛ چنانکه بطحایی علوی پیش موکل سعایت کرده بود که اسلحه و اموال در خانه امام گردآوری شده است. سعید حاجب میگوید: «شب به سوی خانه او شدم و نردبانی پشت خانه گذاشتم و از بام خانة آن حضرت بالا رفتم، سپس نردبان را در میان حیاط گذاشتم و فکر میکردم چگونه در این تاریکی وارد خانه او شوم که صدایی شنیدم: «سعید، همانجا باش تا شمعی برایت بیاورم.» کمی درنگ کردم تا شمعی برایم آوردند و با روشنایی آن وارد خانه شدم و جبهای از پشم و کلاه و سجاده روی حصیر دیدم و یقین کردم امام در آن زمان نماز میخوانده است، پس به من گفت: «اینک خانه و اتاقها را ببین» و هر چه تفتیش کردم، در آن چیزی نیافتم.»
خلفا به دستگیری و زندانی کردن امامان اکتفا نمیکردند، بلکه یاران آن حضرات را نیز دستگیر و زندانی میکردند. در سامرا گروهی از اصحاب امام عسکری (ع) را دستگیر کرده بودند که از جمله آنان بودند: ابوهاشم جعفری، داوود بن قاسم، حسن بن محمد عقیقی، محمد بن ابراهیم عمری و غیر ایشان که زیر نظر صالح بن وصیف قرار داشتند.
با ملاحظه این وضعیت، چارهای نبود جز اینکه امامان امور خود را کتمان نمایند و تقیه پیشه سازند و شیوه پنهانکاری را برگزینند. ابوهاشم جعفری از داوود بن اسود روایت میکند که گفت: «مولایم حسن عسکری (ع) مرا به سوی خود خواند و تختهچوبی را که مانند پایة در دراز و مدور بود، به من داد و گفت: «این چوب را به عثمان بن سعید عمری [که وکیل آن حضرت بود] برسان.» به راه افتادم و در اثنای راه به شخصی که استری داشت، برخوردم و استر او مزاحم راه رفتن من شد، و با چوبی که به همراه داشتم، استر را زدم، و چوب شق شد و کاغذنوشتهها را در میان شکستگی چوب نگریستم، و بهسرعت آن را در میان چوب گذاشتم و آن را در آستین خود پنهان کردم.
در برگشت وقتی به نزدیک خانه امام رسیدم، عیسی خادم به استقبال من آمد و گفت: «مولا میگوید چرا استر را زدی و چوب را شکستی؟» گفتم: «نمیدانستم که در داخل آن چیست!» گفت: «چرا کاری میکنی که بعدا به توجیه و عذرخواهی محتاج شوی؟ مبادا دیگر مثل این کار تکرار شود. هرگاه شنیدی کسی مرا دشنام میدهد، راهی را که به رفتن آن مأموریت یافتهای، درپیش بگیر و مبادا واکنش نشان بدهی یا خود را معرفی نمایی که کیستی، احوالت به من میرسد.»
وجود یک دستگاه منظم که هم پل ارتباطی باشد بین امام و مردم، و هم وجوهات از نقاط دوردست جمعآوری شود و به دست امام برسد، ضروری و لازم بود. و این دستگاه با تعیین وکلا از ناحیه ائمه (ع) ایجاد گردید و با ارتباطی که بین امام و وکلا به وجود آمد، سعی شد تا راهنماییهای لازم دینی و سیاسی ارائه شود و این حرکتی سابقهدار بود که امام عسکری (ع) نیز در گسترش این دستگاه و استفاده از آن میکوشید و افرادی با پیشینه علمی و ارتباط محکم با امامان پیشین یا با خود آن حضرت برای وکالت گمارده می شدند، و در نامه خود به وکلا توصیه میکرد که نامهها و مراسلات را از شیطانها پوشیده نگه دارند و به دوستانش ارائه دهند.
**محدودیتهای سیاسی و اجتماعی امام (ع) و پیروانشان**
زمانه حضرت امام حسن عسکری (علیهالسّلام) را باید از سختترین دورهها در طول زندگانی ائمه (علیهمالسّلام) دانست که هم آن حضرت و هم پیروانشان به طور بیسابقه با محدودیت سیاسی و اجتماعی مواجه شدند؛ تا آنجا که در هنگام حضور حضرت در زندان هم، جاسوسانی از ایشان مراقبت میکردند یا آزادی آن حضرت مشروط به آن بود که دوبار در هفته حضور خود را به دارالخلافه اعلام کنند. جالب است که اصحاب حضرت حتی اجازه صدا زدن ایشان را در مکانهای عمومی نداشتند و گاه پیش میآمد که آنان نیز همراه امام (علیهالسّلام) زندانی می شدند. در مورد چرایی فضای امنیتی در عصر حضرت عسکری (علیهالسّلام) باید گفت حکومت با جمع میان «آگاهیای که از تفکرات بنیادین رهبران امامیه داشت که خود را محقّ در حکومت بر مسلمانان میدانستند»، «فعالیت چشمگیر دیگر گروههای سیاسی که برای مخالفت با عباسیان دست به شمشیر شده بودند» و «سعایتهایی که بر ضد امام عسکری (علیهالسّلام) مبنی بر دریافت اموال یا وجوهات از مردم و یا دریافت و ارسال نامههای فراوان و به صورت مخفیانه میشد،» اینگونه تحلیل میکرد که امام عنصری خطرناک است که میتواند تهدیدکننده منافع حکومت باشد. از این رو حدود ۶ سال امامت حضرت عسکری (علیهالسّلام)، همراه با اضطراب فراوان برای اصحاب و پیروان ایشان بود. اصحاب هم نسبت به احتمال ترور حضرت نگران بودند و هم نسبت به آینده و ادامه حیات اجتماعی خود و خانوادهشان.
**اقدامات مدبرانه حضرت برای حل مشکلات فکری، معنوی و مادی شیعیان**
با این حال مشاهده میشود که امام (علیهالسّلام) حرکت پرشتاب دیگر ائمه (علیهمالسّلام) را در هدایت جامعه ادامه داده است. چنانچه با افزایش شمار شیعیان در برخی مناطق و یا مهاجرت برخی از آنان به مناطق دوردست که به خاطر تأمین معاش یا ظلم حکومت صورت میگرفت، وکلایی از سوی امام (علیهالسّلام) برای رتق و فتق امور شیعیان در آن شهرها معرفی میشد. برای نمونه امام (علیهالسّلام) فقط در محدوده ایران، با شیعیان حاضر در خراسان و جبال و گرگان گرفته تا قم و اهواز از طریق وکلا ارتباطی وثیق داشتند.
ایشان با وجود شرایط یاد شده در حل نیاز شیعیان به وسیله ارسال نامه، لحظهای درنگ نکردند. از طرح و رد بدعتهای حکومت ابایی نداشتند؛ و برای نمونه زینت کردن مساجد همچون قصرها را رد نمودند. با صراحت از ولایت امیرمؤمنان یاد میکردند؛ و برای نمونه مقصود پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) از عبارت «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلیٌّ مَولاه» را روشن نمودن دسته حزب الله از میان فرقهها و گروههای دیگر خواندند. در همان شرایط اختناق، حضرت در عبارتی خود را از «شیران مبارز در برابر ظلم و ضربهزنندگان به صورت دشمن» خوانده است، و به نظر تنها با همین روحیه و ویژگی است که موفق شدند در شرایطی که باید مهمترین و آخرین زمینههای عصر غیبت را برای شیعیان فراهم کند، هم به حل مسائل فکری و معنوی شیعیان بپردازند و هم ارسال اموال برای حل مشکلات مالی آنان را پیگیری نمایند. در همین حین، تشکیلات وُکلا را انسجام بیشتری بخشد و با اتکا بر عنایت خداوند پیوسته در نامهها، پیروان را به ناچیز پنداشتن ظلمِ حاکمان در برابر امید و توکل بر خداوند سفارش نماید.
**اعتراف مخالفان فکری و دشمنان سیاسی بر جایگاه والای حضرت**
نکته بسیار مهم، کلیدی و بیسابقه و کمتر مطرح شده درباره حضرت آن است که ایشان در حالی با دارا بودن حدود ۲۰ سال، به مقام امامت نائل شدند که اکثریت قریب به اتفاق پیروان حضرت هادی (علیهالسّلام)، تبعیت محض از آن حضرت را پذیرفته و اندکی هم که منحرف شده بودند، پس از مدتی کوتاه به اشتباه خود اعتراف نمودند. اهمیت این موضوع با این نکته روشنتر میشود که حضرت هادی (علیهالسّلام) به تصریح منابع تنها در ماههای آخر و به صورت محدود، فرصت معرفی فرزندشان به عنوان امام را پیدا کرده و حتی تا مدتی در دوران امام هادی (علیهالسّلام) برخی اصحاب به امامت دیگر فرزند ایشان اطمینان داشتند.
بنابراین نقش ویژگیهای بارز شخصیتی امام حسن عسکری (علیهالسّلام) در مقبولیتشان نزد شیعیان امری قطعی است. در مورد اعتراف صاحبان اندیشه به مقام حضرت نقل این روایت کافی است که وقتی خبر نگارش کتابی توسط یکی از علمای غیر شیعه درباره تناقض در قرآن به حضرت رسید، ایشان عباراتی را به شخصی آموزش دادند و نزد او فرستادند. وقتی این عالم برجسته سخنان را شنید، اظهار داشت «این سخنان برای تو و یا کسی در شأن تو نیست» و زمانی که متوجه شد استدلال مطرح شده از آنِ امام حسن عسکری (علیهالسّلام) است، پس از اعتراف به مقام اهلبیت (علیهمالسّلام) با عبارت «ماکان لیخرج مثل هذا الّا من هذا البیت»، دستور داد هرآنچه از کتاب مورد نظر را که نگاشته است، در آتش بسوزانند.
در مورد طرح شایستگی و مقام حضرت در بیان مخالفان سیاسی نیز میتوان برای نمونه از زندانبان ارشد حکومت که مخالف سرسخت علویان بود یاد کرد که وقتی پس از مدتی از او درباره سختگیری بر امام حسن عسکری (علیهالسّلام) پرسیدند و در مورد آن حضرت گزارش خواستند، وی تنها لب به ستایش از حضرت گشود و تأکید کرد حضرت دائماً با تواضع و خلوص در محل عبادت مشغول است. این موضوع سبب تحیّر حکومت از تحت تأثیر قرار گرفتن چنین فردی از حضرت شد. همچنین باید از احمدبنعبیداللهبنخاقان از گماشتگان حکومت عباسی یاد کرد که درباره حضرت این چنین اعتراف نمود که «مردی از اولاد علی را از لحاظ رفتار، وقار، پاکدامنی، نجابت و بزرگواری در خانواده خودش و بنیهاشم مانند حسنبنعلیبنمحمد ، ابنالرضا ندیدم و نشناختم که خاندان خودش و بنیهاشم و سرلشکران و وزیران و همه مردم او را بر سالخوردگان و اشراف مقدم بدارند… از هر یک از بنیهاشم و سران و نویسندگان و قضات و فقها و مردم دیگر که میپرسیدم، او را در نهایت احترام و بزرگواری و مقام بلند و سخن نیک و تقدم بر تمام فامیل و بزرگترانش معرفی میکردند. این چنین بود که مقام و ارزش او در نظرم بزرگ شد؛ زیرا هیچ دشمن و دوست او را ندیدم، جز آنکه از او به نیکی یاد میکرد و مدحش می نمود».
**آخرین سفارشها در عصر حضور بر ضرورت الگوگیری از ائمه (ع)**
پیش از اشاره به برخی محورهای شخصیت حضرت که میتواند اسوه جوانان امروز تلقی شود، شایسته است به تأکید و تصریح خود آن امام بر اهمیت و اولویت داشتن الگوگیری از ائمه هدی یاد کرد. برای نمونه امام حسن عسکری (علیهالسّلام) در این راستا از سیره حضرت علی (علیهالسّلام) یاد میکرد که با آن مقام والا خود بر دست مهمانش آب میریخت تا دستشان را پس از غذا بشویند و هنگامی که فرد خجالت میکشید، امیرمؤمنان او را به خدا قسم میداد که راحت باش و بگذار این تکلیف را بجا آورم. همراه با طرح این موضوع، امام یازدهم تأکید مینمود که بدانید که هر که به حقوق برادرانش آشنا باشد و در ادای آن کوشاتر، نزد خداوند جایگاه والاتر دارد.
حضرت عسکری (علیهالسّلام) با نقل مستمر سیرهی ائمهی پیشین، آخرین تلاشها را در عصر حضور ائمه انجام داد تا شیعیان را متوجه ضرورت مشی و رفتار مطابق سیره و سبک زندگی ائمه در دوران غیبت نماید.
در موردی دیگر حضرت برای پیروان خود از ماجرای اجازه خواستن شیعیان برای ورود به حضرت رضا (علیهالسّلام) یاد نمود که چون آنان خود را شیعه خوانده بودند، ایشان اجازه ورود آنان به محل سکونت خود را نداده و تأکید کرده بودند که چگونه خود را شیعه میخوانید درحالی که در بیشتر کارهایتان مخالف حضرت علی (علیهالسّلام) عمل میکنید؟ میتوان گفت حضرت عسکری (علیهالسّلام) با نقل مستمر سیرهی ائمهی پیشین، آخرین تلاشها را در عصر حضور ائمه انجام داد تا شیعیان را متوجه ضرورت مشی و رفتار مطابق سیره و سبک زندگی ائمه در دوران غیبت نماید.
**امام حسن عسکری (ع) اسوه جوانان امروز**
اکنون با یادآوری شخصیت شجاع، مدبّر، مخلص و پرتلاش امام (علیهالسّلام) که در بخشهای پیش بدان اشاره رفت، در ادامه به مواردی از سیره و گفتار آن حضرت که میتواند اشتیاق و طعم خوش زندگی مطابق سیره حضرت عسکری (علیهالسّلام) را برای جوانان به تصویر کشد، اشاره میشود. یکی از گزارشها که میتواند برای جوانان مذهبی در عصر حاضر درسآموز باشد، روایتی است که مطابق با آن، امام (علیهالسّلام) ملاقات با یکی از اصحابشان را به تعویق انداختند و بعدها به او فرمودند چیزی درباره تو شنیدم که شایسته نیست و آن اینکه فردی را از خود رانده بودی. وقتی آن صحابی گریست و دلیل آورد که فرد مورد نظر گناهی بزرگ مرتکب شده بوده است، حضرت فرمودند «راست میگویی اما باید چنین افرادی را در هر حال اکرام و احترام کرد و نباید تحقیرشان کرد یا به آنان توهین نمود. زیرا آنها به ما منتسب هستند و اگر چنین کنی از زیانکاران خواهی بود». وقتی آن فرد مورد اشاره بعدها این سخنان امام (علیهالسّلام) را شنید، از گناه دست برداشت و از پرهیزگاران زمانه شد و در نهایت در کنار مزار حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) دفن گردید.
بخش مهمی از سبک و سیرهی مورد نظر امام حسن عسکری (علیهالسّلام) از محتوای نامههای حضرت به شیعیان، قابل برداشت است. حضرت در یکی از نامهها اینگونه مرقوم فرمودند که «شما را به رعایت تقوا، کوشش در راه خدا، ادای امانت، طول سجود، به جا آوردن حق همسایه سفارش میکنم…هرکه اینگونه باشد شیعه است و مرا خوشحال میکند». در ادامهی این نامه، حضرت با تأکید بر اینکه زینت ما باشید نه مایهی شرمندگی ما، فرمودند «هر محبتی را به سوی ما کشیده و هر زشتی را از ما دور سازید… زیاد یاد خدا کنید، زیاد یاد مرگ کنید، زیاد قرآن بخوانید، زیاد صلوات بفرستید. آنچه را به شما سفارش کردم حفظ کنید که شما را به خدا میسپارم و بر شما سلام میفرستم».
حضرت همواره در عین تلاش مستمر و خستگیناپذیر و در عین تحمل سختیها، امیدبخش فکرها و جانهای خسته بودند. مطابق روایتی، آن امام در حالی که زندانی بودند، خطاب به یکی از پیروان در بند اسارت، او را با این کلام از نگرانی درباره غربت شیعیان یاری رساندند که «به خدا قسم خواهد آمد فرزندم؛ او که جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود درحالی که ظلم و ستم آن را فرا گرفته است».
**جایگاه امامت امام حسن عسکری (ع)**
امام حسن عسکری (ع)، پدر گرامی حضرت مهدی موعود (عج)، شخصیتی چند بعدی داشتند. با وجود محدودیتهایی که از سوی خلفای غاصب عباسی بر ایشان تحمیل شد و ایشان در بازداشت و حبس خانگی در پادگان نظامی به سر میبردند، آن حضرت (ع) همانند پدر بزرگوارشان، امام علی النقی الهادی العسکری (ع)، از طرق گوناگون تلاش میکردند تا خط امامت را حفظ کرده و شیعیان را در مسیر مستقیم الهی استوار نگه دارند.
البته شرایط سخت، به ویژه در زمان عسکریین علیهما السلام، خود زمینهساز و بستری بود تا نظام پیچیده وکیلان بتواند شکل منطقی و امنیتی پیدا کند و امکان از میان بردن آن از سوی حاکمان فراهم نشود. در حقیقت، شرایط عسکریین آمادهسازی امت برای دوران فقدان حضور مستقیم امام در میان پیروان است. امت توانست در زمان دو امام همام عسکریین (ع) خود را با شرایط وقف دهد تا تحت رهبری غیر مستقیم امام (ع) مسیر درست الهی را بشناسد و حرکت کند. وکیلان به پختگی برسند و اجازه ندهند مزدوران در ارکان نظام فکری و اعتقادی شیعیان نفوذ کنند و خط و مسیر اصلی را به سمت کژی و انحراف سوق دهند.
هر چند بر اساس باورها و اعتقادات شیعی، محدوده خلافت الهی امامان معصوم (ع) به دایره کوچک و بسته خلافت ظاهری بر انسان محدود نمیشود، بلکه آنان به عنوان انسانهای کامل و تمام، در مقام خلافت کامل الهی و مظهریت در ربوبیتی قرار دارند که حتی فرشتگان به نزد آنان میآیند تا فرمان گیرند چگونه عمل و رفتار کنند (سوره قدر و روایات تفسیری ذیل آن). از این رو، محدود شدن در ظاهر و بازداشت خانگی به معنای آن نیست که ارتباط ایشان با قلمروی فرمانروایی آنان در هستی از طریق فرشتگان و دیگر جنود الهی قطع و کم و محدود شده باشد؛ بلکه آنان همان طوری که بر همه هستی در قرارگاه زمینی خودشان فرمان میرانند و حکم میکنند، و به عنوان مجاری فیض الهی و مظهریت در ربوبیت در پرورش هر کس و هر چیز و رساندن آنها به کمال شایسته و بایسته فعالانه دخالت میکنند، هم چنین در اوضاع و احوال مردمان و بشریت نظارت مستقیم داشته و آنان را به کمال بایسته و شایسته ایشان میرسانند.
اصولا از نظر آموزههای قرآنی، امام به عنوان خلیفه الهی، شاهد بر اعمال همگان به ویژه بشریت است. اوست که تحمل شهادت کرده و در قیامت گزارش میکند. این بدان معنا خواهد بود که بر اعمال هر کسی نه تنها آگاه است، بلکه به نیت های آنان عالم و آگاه بود و از سر و اخفی آنان و حتی ضمیر ناخودآگاه آنان نیز آگاه است؛ زیرا تحمل شهادت و سپس ارایه آن در پیشگاه خداوند در قیامت جز به این نمیتواند باشد. خداوند خود به صراحت در این باره فرموده است: وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَی عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ و بگو: «[هر کاری میخواهید] بکنید، که به تحقیق خدا و پیامبر او و مؤمنان در کردار شما می نگرد، و تحقیق به سوی دانای نهان و آشکار بازگردانیده میشوید پس شما را به آنچه انجام میدادید آگاه خواهد کرد.».(توبه، آیه ۱۰۵)
این «مومنون» در آیه همان امامان معصوم (ع) هستند که همانند خداوند از ظاهر و باطن اعمال و کارهای همگان آگاه هستند.
شیخ طبرسی مینویسد: و در روایات رسیده از امامان نور، منظور این است که عملکرد شایسته یا نادرست این امّت، هر دو شنبه و پنجشنبه به نظر مبارک پیامبر و امامان راستین (علیهم السلام) – از علیعلیه السلام تا امام مهدی (عج) میرسد و آنان همه کارهای انجام شده را مینگرند. با این بیان منظور از ایمان آوردگان راستین امامان معصوم هستند.(مجمع البیان، ذیل آیه)
در حقیقت این کسانی که هم اکنون باطن اعمال زشت منافقان را مثلا می بینند، نمیتوانند مومنان عادی و معمولی باشند، بلکه همان امامان معصوم (ع) هستند که همانند خدا و پیامبر (ص) از علم غیب برخوردارند و خداوند به این رضایت داده که آنان آگاه باشند (جن، آیات ۲۶ و ۲۷).
از سوی دیگر، این «سین» در «سیری» به معنای تسویف و تاخیر نیست تا به معنای به زودی خواهند نگریست باشد، بلکه به معنای تحقیق است؛ زیرا خداوند همان زمان عمل افراد است که حقیقت را میبیند نه بعدا آن را خواهد دید، بنابراین، حقیقت و باطن اعمال هر کسی همزمان با عمل از سوی خدا و پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) دیده میشود و آنان از آن آگاه هستند و پس از آن که در دنیا تحمل شهادت به عیان کردند در قیامت همان را گواهی میدهند که این شخص مثلا فلان عملش را با نیت خالص یا ریایی انجام داده است. از یک جهت میتوان این آیه را همانند آیه ۱۴۳ سوره بقره دانست که می فرماید: کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّهً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً؛ و این چنین ما شما را (مانند شاهین ترازو) امتی وسط قرار دادیم تا بر مردم شاهد باشید و رسول هم بر شما شاهد باشد.
به دلیل این که این امت وسط همان امامان معصوم (ع) هستند که شاهد و گواه بر امتها و مردمان هستند و پیامبر (ص) شاهد بر این شاهدان الهی است.
میدانیم که در قیامت هر امتی به امام خودش خوانده میشود و در صف آن امام قرار میگیرد. خداوند میفرماید: یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُوْلَـئِکَ یَقْرَؤُونَ کِتَابَهُمْ وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلاً؛ [یاد کن] روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان فرا میخوانیم. پس هر کس کارنامهاش را به دست راستش دهند، آنان کارنامه خود را میخوانند و به قدر نخک هسته خرمایی به آنها ستم نمیشود.(اسراء، آیه ۷۱)
از همین روست که وقتی حضرت ابراهیم (ع) خواست تا خودش به عنوان برپاکننده رستاخیز در مقام احیاء و اقامه کننده آن قرار گیرد، خداوند میفرماید اگر میخواهی بدانی که چگونه قیامت را بر پا می کنم، خودت را به عنوان خلیفه و مظهر احیاء و اقامه کننده قیامت این گونه قرار ده که پرندگانی را بکشی و خود دوباره قیامت آنان را اقامه و برپا دار! آن حضرت(ع) در انجام این اقامه قیامت، سرها را به دست میگیرد که نشانه امام و پیشوای آن اجزاء است. در حقیقت هر امتی اجزای آن امام است و وقتی آن امام خوانده میشود، اجزای آن امام یعنی امت نزد او گرد میآیند (بقره، ایه ۲۶۰ و روایات تفسیری).
به هر حال، امامت از نظر اعتقاد شیعی، فراتر از دایره خلافت ظاهری و ارتباط با انسانها به شکل ظاهری است؛ بلکه آنان مجاری فیض الهی برای هستی هستند و هم چنین آنان به تعلیم و تزکیه بشر به اشکال مختلف می پردازند و محدودیت ظاهری به معنای آن نیست که آنان امکان تصرف در قلوب دیگران را ندارند؛ بلکه آنان همان طوری که توانایی طی الزمان و طی الارض را دارند، توانایی تصرفات گوناگون در کائنات را به عنوان خلیفه الهی دارا هستند.
**شخصیت و ویژگیهای امام حسن عسکری (ع)**
چنان که گفته شد، امام حسن عسکری (ع) در بازداشت خانگی در پادگان نظامی سامرا بود و ماموران دولتی و جاسوسان نیز هماره آن حضرت (ع) را زیر نظر داشتند و هر گونه ارتباطی را مهار و مدیریت می کردند. این بازداشت به عللی گوناگون بود که البته از مهم ترین آن ها وعده ای بود که پیامبر (ص) داده بود. از پیامبر (ص) روایت متواتری از اهل سنت و اهل عترت نقل شده که دوازدهمین امام (ع) فرزند حسن (ع) از نوادگان امام حسین (ع) همان حضرت مهدی (عج) است که جهان را از ظلم نجات داده و پر از عدل و داد می کند.
تاثیر این روایات چنان بود که حتی بنی عباس که خود را از بنی هاشم می دانستند، برای گمراهی مردم و اذهان مردم، نام مهدی را بر خود می گذاشتند. جالب این است که پس از قیام عباسیان علیه امویان، آنان برای این که اذهان را از اهل بیت عصمت و طهارت به سوی خود منحرف کنند، سومین خلیفه عباسی یعنی أبو عبد الله محمد بن عبدالله المنصور بن محمد بن علی، خود را «المهدی بالله» نامید تا از ظرفیت این حدیث برای پیشبرد مقاصد شوم خودش بهره برد.
هر چه زمان به سمت طلوع امام زمان (عج) نزدیک تر می شد، سخت گیری های بنی عباس نیز بیش تر می شد، این گونه است که امام علی النقی (ع) نخستین کسی است که در پادگان نظامی حبس می شود تا زیر نظر مستقیم دولت عباسی باشد. پس شرایط برای امام حسن عسکری (ع) سخت تر و بدتر بوده است و حبس تشدید و مراقبت ها شدیدتر شد. این گونه است که حتی زمان بارداری و آبستنی حضرت نرگس خاتون (س) مخفی بود و شرایطی که فرعون زمان برای این خانواده فراهم آورده بود همانند شرایطی است که فرعون پس از آگاهی از به دنیا آمدن کودکی در بنی اسرائیل ایجاد کرده بود. اما همان طوری که حضرت موسی (ع) در خانه فرعون رشد می کند، حضرت امام زمان (عج) در پادگان نظامی سامرای عباسی رشد می کند.
**۱. نور امامت:**
به هر حال، گزارش های اندکی از سیره و سبک زندگی امام حسن عسکری (ع) در اختیار ما است. با این همه همین اندک گزارش ها به ما نشان می دهد که امام حسن عسکری (ع) همانند دیگر امامان معصوم (ع) برخوردار از نور امامت بوده است. به طوری که نـور فـروزان امام حسن عسکری (ع) به چشم خادم و کنیز آن حضرت (ع) نیز می آید. در روایت است: قالَتْ بدل مَولاهُ اَبی مُحَمَّدٍ علیه السلام: کُنْتُ رَأَیْتُ مِنْ عِنْدِ رَأْسِ اَبی مُحَمَّدٍ علیه السلام نُـورا ساطِعا اِلیَ السَّمـاءِ وَ هُوَ نائِـمٌ؛ بدل، کنیز امام عسکری علیه السلام می گوید: زمـانی که امام ابی محمد حسن عسکری علیه السلام در خـواب بود می دیـدم که از پیش سر آن حضرت نوری به طـرف آسـمان کشیده می شـد. (خرائج و جرائح، ج ۱، ص ۴۴۳)
در حقیقت این ویژگی تنها گوشه ای از بعد ملکوتی معصومین از جمله امام حسن عسکری (ع) است که به چشم دیگران آمده تا این گونه حجت و امامت آنان بر نزدیکان و سپس دیگران آشکار شود.
**۲. علم و حکمت:**
البته آن چه بیش تر از این مهم است، همان علم فقاهت و علم لدنی و رفتاری است که از آن امام (ع) به چشم می آمد و دیگران آن را دیده و گزارش می کردند. مثلا قافوری می گوید: وَ مِن صِفاتِهِ [العَسکَری علیه السلام]: کانَ صـامِتا لایَنـْطِـقُ اِلاّ بِالْحِکْمَهِ وَ الْعِلْمِ وَ ذِکْرِاللّهِ؛ از صفات امام حسن عسکری علیه السلام این بود: ساکت بود و صحبتش جز به حکمت و دانش و یاد خدا نبود. (حیاه الامام العسکری ، ص ۲۰)
البته همین صفت ایشان برای ما شیعیان و امت اسلام باید خیلی درست آموزش باشد. در حقیقت ایشان به ما می آموزد که مهار و مدیریت و نظارت بر زبان و گفتار خویش، باید از مهم ترین برنامه های خودسازی ما باشد؛ زیرا این گونه است که می توانیم هم از بسیاری از گناه زبانی که گناهان کبیره هم هستند، جلوگیری کنیم و از آن پرهیز نماییم و هم می توانیم در سیر و سلوک الی الله گام نخست را بردایم؛ زیرا با سکوت و صمت است که زمینه برای تفکر و تعقل فراهم می آید و دل متقی آینه جمال و جلال الهی می شود و زمینه برای پذیرش الهامات الهی فراهم می آید و نور علم الهی در دل ها افکنده می شود. از همین روست که عارفان مهذّب، سکوتی همراه با تفکّر و تأمّل دارند و اگر سخن می گویند، حرف هایشان حکیمانه و از روی دانش و بصیرت الهی است که خداوند از زبان آنان جاری می کند؛ زیرا قلب ایشان مرکز فرود علم الهی است که با تقوا به دست آمده است. اگر سخنی با دیگران نداشته باشند به ذکر خدا و یاد او مشغول هستند و ذکرالله و «یاد خدا» را مونس تنهایی خویش قرار می دهند.
چنان که بارها گفته شده امامان (ع) هیچ حرکت و سخنی و رفتاری را بیهوده انجام نمی دهند؛ زیرا ساحت ایشان از



























