به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از خبرآنلاین، سیمون تیسدال، تحلیلگر مسائل بینالملل، در مقالهای که در روزنامه گاردین منتشر شده، به بررسی وضعیت کنونی اروپا و چالشهای پیش روی آن پرداخته است. او با اشاره به گزارش شورای روابط خارجی اروپا که نگاهی خوشبینانه به همگرایی اروپا در پی حمله روسیه و سیاستهای آمریکا دارد، تاکید میکند که قاره سبز با فقدان رهبری قاطع و متحد مواجه است. همچنین این احساس در حال تقویت شدن است که ایالات متحده دیگر متحدی قابل اتکا نیست و به سمت تقابل کامل پیش میرود، در حالی که روسیه نیز با رویکردی انتقامجویانه به صحنه بازگشته است.
تیسدال با استناد به شواهد موجود و تهدیدات فزاینده معتقد است که دونالد ترامپ و ولادیمیر پوتین، چه به صورت برنامهریزی شده و چه ناخواسته، در راستای تضعیف دموکراسی، امنیت، رفاه و ارزشهای مترقی اروپا گام برمیدارند. او این وضعیت را به یک حرکت انبری هماهنگ تشبیه کرده و معتقد است که جهان بار دیگر در شرایطی مشابه سال 1939 قرار گرفته است.
به گفته نویسنده، ترامپ و پوتین با یک حمله انبری مشترک، دموکراسیهای اروپایی را هدف قرار دادهاند و هر دو، دموکراسی لیبرال اروپایی را ریشه مشکلات میدانند. این رویکرد یادآور توافق پنهانی هیتلر و استالین در سال 1939 است که طی آن، لهستان بین آنها تقسیم شد و کشورهای مستقل حوزه بالتیک و فنلاند به اجبار در محدوده نفوذ آنها قرار گرفتند. نویسنده هشدار میدهد که تاریخ ممکن است در حال تکرار شدن باشد و این بار، ایالات متحده تحت رهبری ترامپ و روسیه تحت رهبری پوتین در حال ایفای نقش در یک بازی بزرگ ژئوپلیتیک هستند که در آن تمام اروپا به عنوان طعمه بالقوه مطرح است.
نویسنده بر این باور است که هدف ترامپ، تصرف فیزیکی قاره اروپا مانند ونزوئلا، کانادا یا گرینلند نیست، بلکه تلاش برای سلطه بر این قاره از طریق دخالت سیاسی، براندازی ایدئولوژیک، باجگیری اقتصادی، غارت غیرقانونی فناوریهای بزرگ و ترویج باورهای فرهنگی محافظهکارانه و ملیگرایی مسیحی است. در مقابل، روشهای پوتین آشکارتر و تهاجمیتر است، اما در نهایت، اهداف او نیز در راستای اهداف ترامپ قرار دارد. اوکراین همچنان در کانون توجه پوتین قرار دارد و تهدید نظامی روسیه از کشورهای حوزه بالتیک تا دریای سیاه، از جمله مولداوی، رومانی و گرجستان، در حال افزایش است. جنگ ترکیبی روسیه، شامل خرابکاری، حملات سایبری، انتشار اخبار جعلی و ایجاد اختلال در فضای مجازی، به یک واقعیت روزمره برای مردم اروپای غربی تبدیل شده است.
اگرچه ترامپ و پوتین رسماً متحد نیستند و پیمان عدم تخاصمی مشابه پیمان مولوتوف-ریبنتروپ امضا نکردهاند، اما نقاط اشتراک فراوانی بین آنها وجود دارد. هر دو رهبر، دموکراسی لیبرال اروپایی، حقوق برابر و چندفرهنگی را تحقیر میکنند. هر دو به شدت با اتحادیه اروپا مخالف هستند و به دنبال احیای شکوه امپراتوریهای گذشته خود هستند. آنها همچنین، جهانگرایی سازمان ملل و قوانین بینالمللی را رد میکنند و با ترویج ایدههای برتری قومی و نژادی، ارزشهایی را که اروپا سالهاست پشت سر گذاشته است، احیا میکنند.
ترامپ تمایل خود را برای عادیسازی روابط با روسیه پنهان نمیکند و مدعی است که این امر به سود دو طرف خواهد بود. او حتی از این که پوتین او را “ناامید” کرده است، شکایت کرده و دلیل این ناامیدی را عدم تمایل رئیس جمهور روسیه به امضای توافقنامههای تجاری سودآور عنوان کرده است. تغییر موضع ترامپ در قبال اوکراین، نمونهای از سیاستهای غیرقابل پیشبینی اوست که به طور مداوم از یک ایده به ایده دیگر در حال تغییر است. هشدار او مبنی بر اینکه روسیه با “مشکلات بزرگ اقتصادی” مواجه است، تلاشی برای ترغیب پوتین به سمت معاملات تجاری بوده، در حالی که اوکراین و متحدان اروپایی ناتو را در برابر تهدیدات بلندمدت روسیه تنها گذاشته است.
رئیس جمهور آمریکا از دیگران میخواهد که خرید نفت از روسیه را متوقف کنند، اما خود ایالات متحده در این زمینه اقدام جدی انجام نمیدهد. وعده تحریمهای سختتر علیه روسیه نیز بیشتر به یک شعار تبلیغاتی شباهت دارد. او از ازسرگیری کمک نظامی مستقیم به اوکراین و یا مجازات روسیه به دلیل تجاوز به خاک ناتو امتناع میورزد. در این شرایط، پیشبینی او مبنی بر اینکه اوکراین به نحوی تمام مناطق از دست رفته خود را دوباره به دست خواهد آورد، بیشتر به یک تمسخر بیرحمانه شباهت دارد.
اقدامات ترامپ و پوتین به طور متقابل یکدیگر را تقویت میکنند و هر دو از احزاب و سیاستمداران راست افراطی و پوپولیست-ملیگرا در اروپا حمایت میکنند. به عنوان مثال، جی. دی. ونس، معاون ترامپ، در انتخابات آلمان از حزب راست افراطی «آلترناتیو برای آلمان» حمایت کرد. حمایت ترامپ از کارول ناروکی، نامزد ریاست جمهوری لهستان، نیز به پیروزی او کمک کرد. کمپینهای مشابه روسیه، همراه با تاکتیکهای غیراخلاقی و ادعای خرید رای، انتخابات رومانی و مولداوی را نیز تحت تاثیر قرار داده است.
نویسنده این سوال را مطرح میکند که آیا ترامپ و پوتین برای اطمینان از پیروزی یک پوپولیست راست افراطی به جای امانوئل مکرون در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در سال 2027 توطئه خواهند کرد؟ این یک نگرانی جدی است. هر دو رهبر از جوامع باز اروپا سوءاستفاده میکنند و با دامن زدن به اختلافات سیاسی، از افراد مورد علاقه خود حمایت میکنند. در مورد ترامپ، یکی از این افراد جورجیا ملونی، نخست وزیر راستگرای ایتالیا است. دیگری نایجل فاراژ، پوپولیست ضد مهاجرت انگلیسی است. در مورد پوتین، رهبران طرفدار مسکو افرادی مانند ویکتور اوربان از مجارستان و رابرت فیکو از اسلواکی هستند.
در بعد اقتصادی، تعرفههای یکجانبه ترامپ بر کالاهای اروپایی، نمونهای از فشارهای خصمانه آمریکا بر اروپا است. سرمایهگذاری 31 میلیارد پوندی شرکتهای بزرگ فناوری آمریکایی در انگلیس نیز نشانهای از استعمار نوین است. نویسنده این سوال را مطرح میکند که آیا میلیاردرهای آمریکایی حاضرند کل انگلیس را بخرند؟
در نهایت، باید این واقعیت را پذیرفت که جنگ آمریکا و روسیه بر سر اروپا یک واقعیت است و باید دید چه کسی در این نبرد پیروز خواهد شد.
منبع: خبرآنلاین



























