به گزارش اخبار جهان، جلال ملکی، سخنگوی سازمان آتشنشانی تهران، نه تنها یک مقام رسمی اطلاعرسانی، بلکه روایتگری است که داستانهای واقعی از دل آتش و خطر را بازگو میکند. او در میانهی زبانه های آتش و آوار ساختمانها، با قلبی مملو از استواری و زبانی سرشار از صمیمیت، واقعیت حوادث را به گوش مردم میرساند.
جلال ملکی، با چهرهای آرام و نگاهی نافذ، بیشتر از آنکه در جایگاه سخنرانی دیده شود، در بطن ماجراها حضور دارد. او از جمله افرادی نیست که از دور به حوادث نگاه کند یا پشت میزهای اداری، به تنظیم کلمات بپردازد. هنگامی که حادثهای رخ میدهد، وقتی شعلهها زبانه میکشند یا ساختمانهای شهر فرو میریزند، او در صحنه حاضر است؛ نه فقط به منظور گزارشدهی، بلکه برای همراهی و همدلی با همکاران آتشنشان خود که جانشان را در طبق اخلاص گذاشتهاند. پس از خروج از دل دود و خاکستر، با همان لباس آغشته به خاک و چهرهای که بوی آتش میدهد، آماده است تا با هر خبرنگاری که سوالی دارد، با صبر و حوصله و به دور از تکلف، گفتوگو کند. پاسخهای او به گونهای است که گویا وظیفهاش تنها اطلاعرسانی نیست، بلکه آرام کردن دلهای نگران نیز هست.
جلال ملکی، پیش از آنکه به عنوان سخنگو فعالیت کند، عاشق حضور در میدان عملیات بود. قلبش برای دویدن در دل آتش و نجات جان انسانها میتپید. او میگوید: «علاقهای وصفناشدنی به عملیات داشتم، به آن لحظاتی که نفس در سینه حبس میشود و سرنوشت یک انسان در دستان تو قرار دارد.» اما سرنوشت او را به مسیری دیگر هدایت کرد. بر اساس دستور سازمانی، از خط مقدم آتشنشانی به جایگاه روابط عمومی منتقل شد. اگرچه دلش در میدان نبرد با آتش باقی مانده بود، اما با همان اشتیاق و تعهد، کلام خود را به سلاحی تبدیل کرد تا صدای همکارانش باشد؛ صدایی که نه تنها اطلاعرسانی میکند، بلکه قلبها را به یکدیگر پیوند میدهد. نکته جالب توجه این است که او در بسیاری از عملیاتهای مهم آتشنشانی حضور فعال دارد و پس از مهار آتش، به روایت حادثه برای رسانهها میپردازد.
زندگی شخصی جلال ملکی نیز داستانی دیگر است. او سالهاست که در کنار همسری صبور، زندگی مشترکی گرم و صمیمی را بنا نهاده است. حاصل این ازدواج فرزندی دختری به نام ترانه است که به زندگی او شیرینی بیشتری بخشیده است. او میگوید زمانی که بحث ازدواج مطرح شد، با صداقت کامل در مورد شغل خود و سختیهای آن صحبت کرد؛ از شبهایی که در خانه نیست و از اضطرابی که با هر صدای آژیر همراه او میشود. همسرش، با وجود دلتنگیهایی که گاه و بیگاه از دوری او دارد، همواره همراه و پشتیبان او بوده است. او میداند که ترانه، دختر کوچکش، انتظار دارد پدرش زمان بیشتری را در کنار او سپری کند، اما شغل او و همکارانش، فراتر از یک حرفه، تعهدی است برای نجات جان انسانها.
نام جلال ملکی با یک فاجعه بزرگ در حافظه جمعی ایرانیان ماندگار شد: حادثه پلاسکو در سیام دیماه سال ۱۳۹۵. در آن روز غمانگیز، شعلههای آتش، ساختمانی عظیم را در کام خود فرو بردند و جان پانزده آتشنشان فداکار و پنج شهروند بیگناه را گرفتند. در آن روزهای سخت، جلال ملکی نه تنها سخنگو، بلکه روایتگر دردی بزرگ بود. بارها و بارها در مقابل دوربینهای رسانهها قرار گرفت، با صدایی که گاه از شدت اندوه میلرزید، اما استوار و مقاوم باقی ماند. او لحظهبهلحظه از جزئیات حادثه گزارش میداد، از امیدهایی که در زیر آوار زنده بودند و از اشکهایی که در سکوت جاری میشدند. همین حضور بیریا و صمیمی او، باعث شد تا به چهرهای آشنا برای میلیونها ایرانی تبدیل شود؛ مردی که نه تنها خبر میدهد، بلکه با مردم همدردی میکند.
شهرت جلال ملکی اما به حادثه پلاسکو محدود نشد. در اردیبهشت سال ۱۳۹۶، با جسارتی که از اعتماد مردم به او نشأت میگرفت، وارد عرصه انتخابات شورای شهر تهران شد. او با کسب ۴۵۵,۲۸۶ رأی، در جایگاه بیستوششم قرار گرفت و اگرچه نتوانست به جمع ۲۱ نفره شورای شهر راه پیدا کند، اما نشان داد که از جایگاه ویژهای در بین مردم برخوردار است.
شیوه کار، روحیات و نحوه تعامل او با رسانهها و فعالان خبری به گونهای است که میتوان گفت او بیش از سایر سخنگویان، شایسته لقب “آقای سخنگو” است.
امروز که روز آتشنشان است، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره تمامی آتشنشانان فداکار کشورمان، از ابتدا تاکنون، جلال ملکی را بهانهای ارزشمند برای یادآوری و تبریک این روز فرخنده میدانیم.
منبع : تابناک



























