تاریخ : چهارشنبه, ۲۸ آبان , ۱۴۰۴ Wednesday, 19 November , 2025

جشن‌های ۲۵۰۰ ساله پهلوی؛ نمایش شکوه یا پنهان‌سازی بحران؟

  • کد خبر : 149033
  • ۲۰ مهر ۱۴۰۴ - ۷:۱۵
جشن‌های ۲۵۰۰ ساله پهلوی؛ نمایش شکوه یا پنهان‌سازی بحران؟

به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از خبرگزاری صدا و سیما، در مهرماه ۱۳۵۰، محمدرضا شاه پهلوی با برگزاری جشن‌های پرهزینه ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در تخت جمشید، تلاش کرد تا تداوم تاریخی سلطنت در ایران را از دوره کوروش هخامنشی تا زمان خود نشان دهد. این رویداد با حضور رهبران جهانی و برگزاری مراسم […]

به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از خبرگزاری صدا و سیما، در مهرماه ۱۳۵۰، محمدرضا شاه پهلوی با برگزاری جشن‌های پرهزینه ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در تخت جمشید، تلاش کرد تا تداوم تاریخی سلطنت در ایران را از دوره کوروش هخامنشی تا زمان خود نشان دهد. این رویداد با حضور رهبران جهانی و برگزاری مراسم باشکوه، در ظاهر نماد قدرت حکومت سلطنتی بود، اما تحلیل‌های تاریخی نشان می‌دهد که این جشن‌ها بیشتر نمایشی برای پنهان کردن مشکلات عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور بود.

ایده برگزاری این جشن‌ها از اواخر دهه ۱۳۳۰ مطرح شده بود، اما به دلیل عدم آمادگی و مشکلات اقتصادی، با تأخیر در ۲۰ مهرماه ۱۳۵۰ اجرا شد. با وجود صرف هزینه‌های میلیون دلاری، مردم ایران از این مراسم بهره‌ای نبردند. تمام امکانات، از جمله اردوگاه مجلل اقامت سران کشورها که توسط موسسه ژانسن ساخته شد و پذیرایی که رستوران مشهور فرانسوی ماکسیم بر عهده داشت، از پاریس تأمین می‌شد. با اینکه این نمایش با سلیقه اروپایی مهمانان را شگفت‌زده کرد، اما این تنها یک روی سکه بود.

شرایط داخلی ایران در زمان برگزاری جشن‌ها

در آن دوره، ایران با چالش‌های جدی روبرو بود. حدود نیمی از جمعیت کشور در فقر مطلق زندگی می‌کردند و دسترسی به امکانات اولیه مانند آب سالم، برق، جاده و مراکز بهداشتی و آموزشی بسیار محدود بود. شکاف طبقاتی نیز به سرعت در حال افزایش بود. پروفسور جیمز بیل که یک سال پیش از جشن‌ها به ایران سفر کرده بود، در کتاب «شیر و عقاب» درباره فقر روستاهای استان فارس نوشت: «در سال ۱۹۷۰ از ایران بازدید کردم و شاهد فقر مرگبار در روستاهای استان فارس بودم. دوبار با چشم خود دیدم که کودکان گرسنه، علف و ریشه بوته‌های مزارع نزدیک روستای خود را می‌خوردند».

اقتصاد کشور نیز به شدت به نفت وابسته بود و نفت خام بیش از ۹۰ درصد صادرات را تشکیل می‌داد. قدرت نظامی رژیم پهلوی هم متکی به فناوری داخلی نبود و کاملاً به بلوک غرب، به ویژه آمریکا، وابستگی داشت. این تضاد میان نمایش ثروت و واقعیت‌های تلخ اجتماعی، خشم عمومی را در داخل و انتقادهای گسترده‌ای را در خارج از کشور به دنبال داشت.

واکنش‌های بین‌المللی

رسانه‌های خارجی به این مراسم واکنش‌های تندی نشان دادند. روزنامه دیلی رکورد نوشت: «دربار ایران یکی از پرتجمل‌ترین و پرخرج‌ترین دربارهای جهان است. شگفت‌انگیز است در کشوری که فقر در همه جای آن دیده می‌شود، زمامداران آن چنین بی‌پروا میلیاردها ریال خرج برپا کردن خیمه و خرگاه کنند. چرا میلیون‌ها دلار به رستوران ماکسیم پول دادند که حتی سالاد گوجه فرنگی را از فرانسه وارد کند؟ آیا در ایران گوجه فرنگی نمی‌روید؟»

روزنامه لوموند نیز این جشن‌ها را برای مردم ایران غم‌انگیز توصیف کرد و نوشت: «صدها و به گفته برخی هزاران نفر برای مدت جشن‌ها بازداشت یا زندانی شدند. دانشگاه‌ها و مدارس تعطیل شدند تا اعتصابی صورت نگیرد. بسیاری از شخصیت‌ها و بناهای دولتی تحت حفاظت نیروهای انتظامی قرار گرفتند و خانواده‌های مخالفان به عنوان گروگان بازداشت شدند».

نشریه اومانیته، وابسته به حزب کمونیست فرانسه، نیز بیان کرد: «بین ایران امروز که نفت آن شرکت‌های خارجی را ثروتمندتر می‌کند و فقر مردمش هولناک است، با ایران دوران کوروش هیچ وجه اشتراکی جز نام وجود ندارد». این انتقادها تنها به رسانه‌ها محدود نشد و برخی شخصیت‌های سیاسی نیز واکنش نشان دادند. برای نمونه، جورج بال، معاون وزارت خارجه آمریکا، این جشن‌ها را «منظره‌ای پوچ و زننده» خواند.

دفاع رژیم و واقعیت ماجرا

رژیم پهلوی این انتقادها را ناشی از حسادت و دشمنی می‌دانست و ادعا می‌کرد که جشن‌ها به معرفی ایران به جهان و رشد گردشگری کمک کرده است. با این حال، آمارها این ادعا را تأیید نمی‌کردند. در این مراسم، بیشتر از آنکه ایران معرفی شود، رژیم سلطنتی تبلیغ شد. بخش مهمی از جشن به رژه سربازان از دوران باستان تا دوره محمدرضا پهلوی اختصاص داشت و تاریخ ایران به صورت گزینشی نمایش داده شد. به گفته ویلیام شوکراس، «شاه در تخت جمشید، تاریخ ایران را به میل خود تغییر شکل داد». حتی غذاهای ایرانی نیز جای خود را به دستپخت سرآشپز فرانسوی داده بودند و سهم مهمانان از فرهنگ ایرانی، تنها تماشای رقص‌های محلی و دریافت بسته‌های خاویار بود.

مورخان معتقدند این جشن‌ها نمایشی برای قدرت شاه بود. ویلیام شوکراس در کتاب «آخرین سفر شاه» می‌نویسد که این مراسم، رویاها و بلندپروازی‌های شاه را آشکار کرد و به او اعتماد به نفس کاذبی داد که به غروری غیرواقعی تبدیل شد. او این جشن‌ها را «نشانه آغازِ پایان کار دودمان پهلوی» می‌دانست.

محمدرضا پهلوی با تمرکز بر باستان‌گرایی، بخش بزرگی از تاریخ ایران و فرهنگ اسلامی مردم را نادیده گرفت؛ رویکردی که بعدها در تغییر تقویم از هجری به شاهنشاهی نیز تکرار شد. در حالی که مردم با تاریخ کهن خود از دریچه اسلام ارتباط برقرار کرده بودند، رویگردانی از سنت‌های اسلامی برایشان پذیرفتنی نبود. دولت نیز با نادیده گرفتن خشم مردم، دچار خطای محاسباتی شده بود. درباریانی مانند اسدالله علم می‌گفتند: «اگر پول هم نداشتیم، مردم ایران باید لحاف و تشک‌هایشان را می‌فروختند و این جشن را برگزار می‌کردیم».

در نهایت، رژیم پهلوی به جای حل مشکلات اساسی، به نمایشی مصنوعی از قدرت روی آورد. این جشن‌ها نه تنها باعث آشتی مردم با حکومت نشد، بلکه به نمادی از فساد مالی و بی‌اعتنایی به خواسته‌های عمومی تبدیل گشت. سقوط رژیم تنها هفت سال پس از این رویداد، نشان می‌دهد که شکوه ساختگی نمی‌تواند جایگزین حمایت مردمی شود و حکومتی که به جای تکیه بر مقبولیت عمومی، به ظواهر تکیه کند، محکوم به زوال است.

نویسنده و پژوهشگر: عباس کریمیان

منبع: خبرگزاری صدا و سیما

لینک کوتاه : https://akhbarjahan.news/?p=149033
 

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.