تاریخ : دوشنبه, ۲۶ آبان , ۱۴۰۴ Monday, 17 November , 2025

توماس کوهن؛ واکاوی دیدگاه‌های فیلسوفی که پرده از اسرار علم برداشت/ چرا تغییر پارادایم مهم است؟

  • کد خبر : 120905
  • ۱۰ مهر ۱۴۰۴ - ۱۳:۵۰
توماس کوهن؛ واکاوی دیدگاه‌های فیلسوفی که پرده از اسرار علم برداشت/ چرا تغییر پارادایم مهم است؟

به گزارش وبسایت اخبار جهان، توماس کوهن (۱۹۲۲–۱۹۹۶)، فیلسوف و تاریخ‌نگار برجسته علم، که بیشتر به خاطر اثر ماندگار خود، «ساختار انقلاب‌های علمی» شناخته می‌شود، نقش بسزایی در درک چگونگی رشد و تحول دانش علمی ایفا کرد. اندیشه‌های او، بستری استوار برای فلسفه علم و مطالعات علوم انسانی و اجتماعی فراهم آورد. کوهن به عنوان […]

به گزارش وبسایت اخبار جهان، توماس کوهن (۱۹۲۲–۱۹۹۶)، فیلسوف و تاریخ‌نگار برجسته علم، که بیشتر به خاطر اثر ماندگار خود، «ساختار انقلاب‌های علمی» شناخته می‌شود، نقش بسزایی در درک چگونگی رشد و تحول دانش علمی ایفا کرد. اندیشه‌های او، بستری استوار برای فلسفه علم و مطالعات علوم انسانی و اجتماعی فراهم آورد.

کوهن به عنوان یک فیلسوف و مورخ علم، این ایده را مطرح کرد که علم به صورت خطی و پیوسته پیشرفت نمی‌کند، بلکه تحت تأثیر پارادایم‌ها عمل می‌کند. پارادایم به چارچوب فکری و عملی مشترکی اطلاق می‌شود که دانشمندان در یک دوره زمانی معین از آن پیروی می‌کنند. این چارچوب شامل مفاهیم، روش‌ها، ارزش‌ها و نمونه‌های پذیرفته‌شده علمی است که مسیر پژوهش‌ها و نحوه حل مسائل را تعیین می‌کند. تغییر پارادایم‌ها معمولاً با مقاومت‌هایی مواجه می‌شود، زیرا دانشمندان به چارچوب‌های فکری و روش‌های تثبیت‌شده عادت کرده‌اند. کوهن با تأکید بر نقش پارادایم، نشان داد که علم تنها کشف حقایق نیست، بلکه محصول توافق و عمل جمعی جامعه علمی است.

مطابق دیدگاه کوهن، دانشمندان در دوران “علم عادی” در چارچوب پارادایم موجود فعالیت می‌کنند و تلاش می‌کنند مسائل و پدیده‌ها را بر اساس قواعد پذیرفته شده توضیح دهند. آن‌ها به دنبال حل معماها و پر کردن شکاف‌های موجود در دانش فعلی هستند. اما زمانی که ناهماهنگی‌ها یا مشاهدات غیرقابل تفسیر ظهور می‌کنند، بحران علمی شکل می‌گیرد. این بحران‌ها باعث می‌شوند دانشمندان به محدودیت‌های پارادایم فعلی پی ببرند و زمینه‌ای برای جستجوی رویکردهای نوین ایجاد شود. به عبارت دیگر، علم عادی مسیر معمول پیشرفت و تثبیت نظریه‌ها است، اما بحران‌ها موتور تغییر و تحول بنیادی هستند.

هنگامی که یک پارادایم قدیمی دیگر قادر به توضیح داده‌ها و پدیده‌های جدید نیست، یک “انقلاب علمی” رخ می‌دهد. در این حالت، یک پارادایم جدید جایگزین پارادایم قبلی می‌شود و دیدگاه کاملاً متفاوتی نسبت به مسائل علمی ارائه می‌دهد. این تغییرات اساسی در دیدگاه و روش‌های علمی می‌توانند تأثیرات عمیقی بر تمام حوزه‌های علمی داشته باشند. مثال‌های برجسته در این زمینه شامل انقلاب‌های کوپرنیکی در نجوم، فیزیک نیوتنی و نظریه نسبیت اینشتین هستند.

کوهن تأکید داشت که انقلاب‌های علمی فقط تغییر در اطلاعات نیست، بلکه تغییر در دیدگاه و زبان علمی است. به عبارت دیگر، دانشمندان جهان را با عینک متفاوتی می‌بینند و مفاهیم و اصطلاحات جدیدی برای توصیف واقعیت به کار می‌برند. این تغییرات در زبان و دیدگاه علمی نشان‌دهنده یک دگرگونی عمیق در نحوه تفکر و درک دانشمندان از جهان است.

کوهن نشان داد که تغییرات علمی تنها ناشی از کشف‌های تجربی نیست، بلکه شامل تحول فرهنگی و اجتماعی دانشمندان نیز می‌شود. این دیدگاه باعث شد تا علم به عنوان یک پدیدۀ انسانی و اجتماعی تحلیل شود، نه صرفاً مجموعه‌ای از حقایق مطلق. پژوهشگران علوم انسانی از نظریۀ او استفاده کردند تا نشان دهند ارزش‌ها، باورها و زمینه‌های اجتماعی همواره بر تولید و پذیرش دانش علمی تأثیر دارند. به این معنا باید گفت پروژۀ فکری کوهن “جامعه‌شناسی علم” را نیز در بر می‌گیرد، چرا که زمینه‌های اجتماعی پذیرش یا رد ایده‌های علمی را نیز تبیین می‌کند.

نظریه کوهن مفهوم “پیشرفت علمی” را بازتعریف کرد. پیشرفت دیگر لزوماً خطی نیست، بلکه شامل جهش‌های ناگهانی و تغییر پارادایم‌ها است. این دیدگاه، نگاهی نو به تاریخ علم ارائه می‌دهد و نشان می‌دهد که علم چگونه در طول زمان دستخوش تغییرات اساسی می‌شود. منتقدان، برخی از جنبه‌های نسبی‌گرایی او را مورد نقد قرار داده‌اند و می‌گویند او ممکن است اهمیت داده‌ها و شواهد را دست کم گرفته باشد. با این حال، اهمیت کوهن در نشان دادن نقش ساختارهای فکری، فرهنگی و اجتماعی در علم انکارناپذیر است و آثار او همچنان الهام‌بخش دانشمندان و پژوهشگران فلسفه و تاریخ علم است.

**موارد مشهور «جابجایی پارادایم»**

* **انقلاب کوپرنیکی در نجوم:** قبل از نیکلاس کوپرنیک، پارادایم در علم نجوم بر “زمین‌مرکزی بودن جهان” استوار بود. کوپرنیک با ارائۀ مدل خورشید مرکزی، نشان داد زمین و دیگر سیارات به دور خورشید می‌چرخند. این تغییر پارادایم، نه تنها علم نجوم را متحول کرد، بلکه دیدگاه فلسفی و دینی انسان نسبت به جهان را نیز تغییر داد.
* **فیزیک نیوتنی:** پارادایم پیش از نیوتن مبتنی بر قوانین حرکت ارسطویی بود. نیوتن با قوانین حرکت و گرانش عمومی خود نشان داد که این قوانین قابل تعمیم به تمامی اجسام هستند. این پارادایم جدید، فیزیک را از وضعیتی پراکنده و غیرمنسجم به علمی دقیق و ریاضیاتی تبدیل کرد.
* **انقلاب داروین در زیست‌شناسی:** قبل از چارلز داروین، تصور غالب بر ایجاد انواع موجودات بر اساس خلقت ثابت و تغییرناپذیر بود. نظریۀ تکامل و انتخاب طبیعی داروین پارادایم جدیدی ایجاد کرد که نشان داد گونه‌ها در طول زمان تغییر می‌کنند و سازگاری با محیط نتیجۀ “انتخاب طبیعی” است. این تحول، زیست‌شناسی و انسان‌شناسی و حتی فلسفه را تحت تأثیر قرار داد.
* **نظریۀ نسبیت اینشتین:** فیزیک کلاسیک نیوتنی تا اوایل قرن بیستم به عنوان پارادایم غالب بود. اما مشاهده‌هایی مانند رفتار نور و نتایج آزمایش مایکلسون-مورلی نشان داد که برخی پدیده‌ها با قوانین نیوتن قابل توضیح نیستند. نظریات نسبیت خاص و عام آلبرت اینشتین، پارادایم جدیدی ارائه کرد که مفهوم فضا و زمان را به طور بنیادین تغییر داد و فیزیک مدرن را شکل داد.
* **انقلاب کوانتومی:** علم فیزیک در آغاز قرن بیستم با پدیده‌های اتمی و زیراتمی مواجه شد که قوانین فیزیک کلاسیک قادر به توضیح آن‌ها نبودند. فیزیک کوانتومی، با مفاهیمی مثل “انرژی کوانتیده” و “اصل عدم قطعیت” هایزنبرگ، پارادایم کاملاً جدیدی در شناخت جهان میکروسکوپی ایجاد کرد و دیدگاه فلسفی انسان دربارۀ واقعیت را نیز متحول کرد.

**مقاومت دانشمندان و چالش تغییر پارادایم‌ها**

یکی از نکات مهم نظریۀ توماس کوهن، تأکید بر مقاومت جامعۀ علمی در برابر پارادایم‌های جدید است. هنگامی که یک نظریۀ جدید مطرح می‌شود، حتی اگر شواهد تجربی قوی داشته باشد، بسیاری از دانشمندان قدیمی و صاحب‌نظران به آن باور ندارند و تلاش می‌کنند پارادایم سابق را حفظ کنند. این مقاومت ریشه در آموزش، تجربه، و موقعیت اجتماعی دانشمندان دارد.

به عنوان مثال، زمانی که مدل خورشیدمرکزی کوپرنیک ارائه شد، بسیاری از ستاره‌شناسان و فلاسفۀ دینی آن را رد کردند. و یا در مورد قوانین حرکت نیوتن، هرچند این قوانین به سرعت پذیرفته شدند، اما برخی نظریه‌پردازان کلاسیک ابتدا مقاومت کردند و هنوز به اصول حرکت ارسطویی باور داشتند. در مورد داروین اما “نظریۀ تکامل” و مفهوم “انتخاب طبیعی” نیز با مخالفت‌های شدید روبرو شد. بسیاری از دانشمندان و مبلغان مذهبی نمی‌توانستند پذیرای تغییر پارادایم “خلقت ثابت” باشند. در مورد نظریات اینشتین و نیز مکانیک کوانتومی هم باید گفت نظریه نسبیت و فیزیک کوانتومی هم در ابتدا با مقاومت روبرو شدند. بسیاری از فیزیک‌دانان کلاسیک که سال‌ها بر اساس قوانین نیوتنی کار کرده بودند، قادر به پذیرش مفاهیم جدید “زمان”، “فضا” و “عدم قطعیت” نبودند.

کوهن تأکید داشت این مقاومت طبیعی است و بخشی از روند انقلاب علمی محسوب می‌شود. بدون مواجهه با چالش و نقد، پارادایم‌های جدید نمی‌توانند قدرت و اعتبار علمی پیدا کنند. این مقاومت نه تنها نشان‌دهندۀ ترس یا لجبازی دانشمندان نیست، بلکه بازتاب تعهد به چارچوب‌های فکری موجود و تلاش برای حفظ انسجام علمی و اجتماعی جامعۀ علمی است.

منبع: عصر ایران

لینک کوتاه : https://akhbarjahan.news/?p=120905
 

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.