به گزارش اخبار جهان، ابراهیم اصغرزاده، در اظهارات اخیر خود، به تشریح چالشهای پیش روی سیاست خارجی ایران و راهکارهای برونرفت از بنبست کنونی پرداخته است. وی با اشاره به مخالفت برخی گروهها با هرگونه توافق بینالمللی، این مخالفت را فراتر از یک جریان سیاسی صرف دانسته و ریشه آن را در آنچه “دولت پنهان” مینامد، جستجو میکند. اصغرزاده، این دولت پنهان را ساختاری متشکل از اَبَرساختارهای امنیتی، اطلاعاتی و اقتصادی توصیف میکند که از تنش و بنبست در عرصه سیاست خارجی تغذیه میکند و ماموریت خود را در حفظ جهانبینی رادیکالیستی و آخرالزمانی تعریف کرده است. به باور وی، این گروهها با آگاهی از اینکه هرگونه موفقیت دولت در سیاست خارجی، توازن قوا را به زیان آنها تغییر خواهد داد، از ابزار تخریب و فشار برای افزایش هزینههای توافق و جلوگیری از آن استفاده میکنند.
این تحلیل، ابعاد پیچیدهای از مسائل سیاسی داخلی ایران را آشکار میکند. وجود یک “دولت پنهان” قدرتمند که بر تصمیمگیریها تاثیر گذار است، میتواند بسیاری از رفتارهای غیرقابل پیشبینی و سیاستهای متناقض ایران در سطح بین الملل را توضیح دهد. این ساختار، با منافع خود در گرو ادامه وضعیت موجود، به طور موثر مانع از هرگونه تغییر اساسی در رویکرد سیاست خارجی میشود. در واقع، این ساختار، از طریق کنترل جریان اطلاعات و اعمال نفوذ اقتصادی و امنیتی، محدودیتها و انسدادها در فضای سیاسی داخلی را تحکیم میکند. این تحلیل، به طور ضمنی، نقش مهم نهادهای قدرتمند در شکلدهی سیاست خارجی ایران را برجسته میکند و نیاز به درک عمیق تر از روابط پیچیده قدرت در درون ساختار سیاسی ایران را نشان میدهد.
اصغرزاده در ادامه، راهکار مقابله با این وضعیت را نه در مچگیریهای جناحی، بلکه در تقویت یک پروژه وفاق ملی میداند؛ پروژهای که بر پایه آشتی ملی و پذیرش کثرت صداها در جامعه استوار باشد. وی بر لزوم بازتعریف میدان سیاست و گشودن فضای سیاسی تاکید میکند و هشدار میدهد که ادامه سیاست تهدید و حذف به جای گفتوگو و پافشاری بر انسداد و محدودیت به جای گشودگی، منجر به انفعال و سکوت کنشگران سیاسی خواهد شد و این سکوت را خیانتی آشکار به تاریخ و آینده ایران میداند. این نکته به اهمیت حیاتی تعامل سازنده و گفتگو در فرایند تصمیمگیریهای سیاسی و اهمیت توجه به نظرات مختلف در جامعه اشاره دارد. در غیاب چنین فضایی، خطر استبداد و کاهش مشارکت سیاسی به طور قابل توجهی افزایش مییابد.
در بخش دیگری از اظهارات خود، اصغرزاده به دو راه پیش روی ایران اشاره میکند: راه اول، اصرار بر توهم بازدارندگی پرهزینه و سیاست خارجی تکمحور که نتیجه آن جز انزوا و فرسایش داخلی نخواهد بود و راه دوم، پذیرش واقعیت قدرت رقبا، اصلاح نگاه به روابط بینالملل و حرکت به سوی سیاست متوازن خارجی که میتواند آیندهای متفاوت رقم بزند. این دوراهی، چالش اساسی ایران در عرصه سیاست خارجی را به وضوح نشان میدهد. راه اول، راهی پر از خطر و هزینه است که به طور محتمل منجر به انزوای بیشتر و تشدید مشکلات داخلی خواهد شد. در مقابل، راه دوم، نیازمند تغییر در رویکرد و پذیرش واقعیتهای موجود در عرصه بینالملل است. این تغییر رویکرد، ممکن است با مقاومتهایی از سوی گروههای ذینفع در وضعیت موجود روبرو شود، اما پتانسیل بالاتری برای ایجاد روابط سازندهتر و دستیابی به اهداف ملی ایران دارد.
اصغرزاده در پایان، بر لزوم تغییر زبان و رفتار ایران در عرصه بینالملل تاکید میکند و میگوید جهان امروز منتظر تغییر در رویکرد ایران است، نه تکرار و توجیه گذشته. این فراخوان، ارجاع مستقیمی به ضرورت به روز رسانی دیپلماسی ایران و تغییر در شیوه ارتباط با جامعه بینالمللی است. تغییر در زبان و رفتار ایران، به معنای پذیرش گفتگوی سازنده، احترام به قواعد بینالمللی و کاهش تنشها در روابط خارجی است. این تغییر نیازمند یک همگرایی ملی است و موفقیت آن به اندازه بسیاری از مسائل داخلی به هماهنگی و همکاری گروههای مختلف داخلی نیازمند است.
در کل، اظهارات اصغرزاده تصویر روشنی از چالشهای پیش روی ایران در عرصه سیاست خارجی و لزوم تغییر در رویکرد ارائه میدهد. وی با اشاره به نقش “دولت پنهان” و نیاز به وفاق ملی، بر ضرورت گفتگو و پذیرش واقعیت های بین المللی تاکید کرده و راه حل های مختلف را ارائه میکند. پیامدهای عدم تغییر رویکرد به طور قابل توجهی منفی خواهد بود و موفقیت هر تغییری به هماهنگی و همکاری در سطح ملی بستگی دارد. این تحلیل، اهمیت مباحثات حول سیاست خارجی ایران را به طور قابل توجهی برجسته میکند و نیاز به نگاهی عمیق تر به این مسائل را به همه ذینفعان یادآوری میکند.



























