به گزارش اخبار جهان به نقل از میگنا، بازدارندههای تحلیل رفتار متقابل، پیامهای ناخودآگاه منتقلشده در دوران کودکی هستند که فرد را از انجام برخی رفتارها، تجربه احساسات خاص یا رسیدن به اهدافش باز میدارند. این پیامها، اغلب به صورت غیرکلامی یا با عباراتی مانند «نباش» و «نکن» منتقل میشوند و به دلیل ماهیت غیرمستقیمشان، به جای شنیده شدن، به صورت احساسی تجربه میشوند. نقش این بازدارندهها در شکلگیری شخصیت و رفتارهای فرد در طول زندگی بسیار تأثیرگذار است و میتواند منجر به احساس ناتوانی، محدودیت و اضطراب شود.
این پیامهای ناخودآگاه، عمدتاً پیش از یادگیری زبان و در تعامل با والدین یا مراقبان اولیه شکل میگیرند. رفتارها و حالات والدین، بهویژه در این دوران حساس، نقش تعیینکنندهای در شکلگیری این بازدارندهها دارد. مخالفت با این پیامهای درونی میتواند به دلیل ریشههای ناخودآگاه آنها، سبب ایجاد تنش و ناراحتی در فرد شود. درک و شناسایی این بازدارندهها، یکی از ارکان اصلی تحلیل رفتار متقابل (Transactional Analysis) است، زیرا بسیاری از تعارضات و محدودیتهای روانی را میتوان به آنها ربط داد.
بازدارندهها به کودک القا میکنند که چه چیزهایی “درست” یا “غلط” است، چه رفتارهایی قابل قبول هستند و کدام احساسات باید سرکوب شوند. این پیامها میتوانند به صورت جملات کوتاه، تذکرهای ضمنی و یا حتی حالات غیرکلامی باشند. به عنوان مثال، جملهای مانند «پسرها گریه نمیکنند»، میتواند یک بازدارنده قدرتمند باشد که کودک را از ابراز طبیعی احساساتش باز میدارد. این پیامهای محدودکننده، در ذهن کودک به عنوان باورهایی نهادینه میشوند و در بزرگسالی بر تصمیمگیریها، روابط بین فردی و اعتماد به نفس او تأثیر عمیقی میگذارند. کودکی که مکرراً میشنود “تو نمیتوانی موفق شوی”، ممکن است در بزرگسالی، با وجود تواناییهای واقعی، دچار تردید و اضطراب در برابر فرصتهای جدید شود.
بازدارندهها به سه دسته رفتاری، شناختی و احساسی تقسیم میشوند. بازدارندههای رفتاری، فرد را از اقدام و تلاش باز میدارند. بازدارندههای شناختی، باورهای محدودکنندهای ایجاد میکنند و مانع از پیشرفت میشوند. بازدارندههای احساسی نیز، تجربه و ابراز احساسات خاص را سرکوب میکنند. مثلاً، بازدارنده رفتاری میتواند فرد را از شروع یک کار هنری باز دارد، بازدارنده شناختی، باور او را به تواناییهایش محدود میکند و بازدارنده احساسی، مانع از ابراز عشق یا خشم طبیعی میشود.
تحلیل رفتار متقابل بر این اساس استوار است که بسیاری از مشکلات روانی ریشه در همین بازدارندههای دوران کودکی دارند. با شناسایی و بررسی این پیامها، فرد میتواند متوجه شود که بسیاری از محدودیتها و ترسهایش نه به دلیل واقعیتهای بیرونی یا تواناییهای ذاتیاش، بلکه نتیجه پیامهای دریافتی در کودکی است. این آگاهی، اولین گام در فرآیند تغییر و رشد شخصی محسوب میشود. برای مقابله با این بازدارندهها، روانشناسان و مشاوران از روشهایی مانند خودآگاهی، بازسازی باورهای محدودکننده و تجربه رفتارها و احساسات سرکوبشده استفاده میکنند. این فرآیند به فرد کمک میکند تا پیامهای ناخودآگاه را شناسایی و با باورها و رفتارهای مثبت جایگزین کند.
بازدارندهها نه تنها رشد فردی را محدود میکنند، بلکه بر روابط بین فردی نیز تأثیر منفی میگذارند. فردی که تجربه ابراز احساسات طبیعی را در کودکی سرکوب کرده است، ممکن است در روابط بزرگسالی خود دچار مشکلات ارتباطی شود. شناسایی و مقابله با بازدارندهها، بخشی از فرآیند درمان و توسعه مهارتهای ارتباطی سالم است و تحلیل رفتار متقابل در این مسیر ابزاری قدرتمند برای رهایی از اسارت پیامهای ناخودآگاه دوران کودکی و رسیدن به زندگی آگاهانهتر و پربارتر است. این پیامها، اگرچه ممکن است با نیت خیر منتقل شده باشند، اما میتوانند در بزرگسالی به موانعی برای رشد و شکوفایی تبدیل شوند.
منبع: میگنا



























