به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از خبرگزاری مهر، کتاب «ستاره میبارید»، اولین تجربه نشر ۲۷ بعثت در حوزه داستان بزرگسال، منتشر شده است. این انتشارات که پیش از این در زمینه مستندنگاری و خاطرهنویسی ادبیات پایداری فعالیت داشت، با انتشار این اثر، ورود جدی خود به عرصه ادبیات داستانی را اعلام کرده است.
یک رمان بر پایه پیرنگ یا همان سلسله رویدادهای علی و معلولی بنا میشود. هرچند دنیای رمان تخیلی است، اما پیرنگ آن باید سیری منطقی داشته باشد. ارسطو، مبدع این مفهوم، ساختار داستان را به سه بخش شروع، اوج و پایان تقسیم کرد؛ الگویی که به مرور به قالبی جهانی در رماننویسی تبدیل شد. پیرنگ انواع گوناگونی دارد و بسته به ژانر اثر میتواند ساده یا پیچیده باشد.
شخصیتپردازی و تحول شخصیت اصلی از دیگر مؤلفههای کلیدی رمان است. قهرمان داستان باید در طول قصه مسیری را طی کند و در پایان، شخصیتی متفاوت از ابتدای داستان داشته باشد. این تغییر معمولاً در روند داستان یا بر اثر یک اتفاق دراماتیک رخ میدهد. نثر رمان نیز از سه عنصر تصویر، دیالوگ و روایت تشکیل شده که نویسنده باید در استفاده از آنها تعادل را رعایت کند. همچنین، زمان و مکان داستان باید برای مخاطب روشن باشد.
برای ساخت یک پیرنگ قوی، رویدادها باید منسجم و واضح باشند و اطلاعات به تدریج به خواننده منتقل شود. شخصیتهای قوی و باورپذیر، جذابیت داستان را افزایش میدهند و باید نقشی مؤثر در پیشبرد پیرنگ داشته باشند. از این رو، افزودن شخصیتهای متعدد و غیرضروری میتواند به تمرکز داستان بر قهرمان اصلی آسیب بزند.
داستان «ستاره میبارید» با روایتی از آینده قصه و با زاویه دید اول شخص آغاز میشود. راوی، محبوبه (شخصیت اصلی)، به همراه محمد (برادرشوهر و پسرعمویش) برای پیگیری درمان در بیمارستان است. از طریق واگویههای او مشخص میشود که داستان در دوران جنگ ایران و عراق رخ میدهد و همسر و یکی از فرزندانش در جبهه حضور دارند. این نوع شروع، این انتظار را در خواننده ایجاد میکند که ممکن است سرنوشت محبوبه و محمد در ادامه به هم گره بخورد.
راوی با سرعتی بالا به گزارش وقایع میپردازد و با استفاده از فلشبکهای پیدرپی، ماجرای ازدواجش با علی و فعالیت خانوادگی آنها به عنوان یکی از پایگاههای پشتیبانی جبهه را شرح میدهد. این در حالی است که از نظر فنی، استفاده از فلشبک در فلشبک توصیه نمیشود و نویسنده باید مرز میان زمان حال و گذشته را مشخص کند. علاوه بر این، سبک روایی اثر بیش از حد گزارشی است.
متأسفانه تا پایان کتاب، روایتهای محبوبه در سطح توصیف اتفاقات باقی میماند و از عمق برخوردار نمیشود. حتی پس از مطالعه حدود دو سوم کتاب، خبری از گره اصلی داستان، تحول درونی یا بیرونی شخصیتها و فراز و فرودهای داستانی نیست.
نویسنده، خانم سلیمانی، در ترسیم فضای دهه شصت و صفا و صمیمیت خانوادههای ایرانی آن دوران موفق عمل کرده و دیالوگها لحنی شیرین دارند. با این حال، مخاطب انتظار دارد از این فضا معنایی استخراج کند و ببیند این سبک زندگی و جنگ چه تأثیری بر شخصیت محبوبه گذاشته است. خواننده میخواهد با قهرمان داستان همراه شود، چالشهای او را لمس کند و با او همذاتپنداری نماید.
در نهایت، میتوان گفت «ستاره میبارید» بیش از آنکه رمان یا داستان باشد، یک روایت گزارشی است که از عناصر خیال و واقعیت شکل گرفته است.
منبع: خبرگزاری مهر

























