به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از خبرگزاری مهر، ایران در مقطع حساسی از تاریخ معاصر خود قرار دارد. تلاشهای دیپلماتیک با کشورهای غربی نتوانسته مانع از فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهای بینالمللی علیه ایران شود. حتی کوششهای لحظه آخری چین و روسیه در شورای امنیت سازمان ملل متحد برای تمدید تعلیق تحریمها به مدت شش ماه به نتیجه نرسید. همزمان، مذاکرات مستقیم و رایزنیهای دیپلماتیک اخیر در آمریکا، به جز طرح خواستههای حداکثری و غیرواقعبینانه از سوی واشنگتن حاصلی نداشت. این خواستهها برای ایران غیرمنطقی و غیرعملی تلقی میشوند. در شرایطی که به نظر میرسد دیپلماسی به بنبست رسیده و اجماعی علیه ایران در عرصه بینالمللی شکل گرفته، کشور با تهدیدهای پیچیدهتری مواجه شده که نیازمند نگاهی تحلیلی و راهبردی است.
این ناکامی دیپلماتیک در حالی اتفاق افتاد که ایران در دو دهه گذشته عموماً مسیر گفتوگو و تعامل را دنبال کرده بود. حتی پس از خروج ایالات متحده آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸، ایران ماهها به تعهدات خود پایبند ماند به امید دستیابی به راهحلی از طریق اروپا و دیپلماسی. اما با عدم تحقق منافع برجام و تداوم فشارها، تهران به تدریج از تعهدات هستهای خود کاست. در سال گذشته نیز مذاکرات غیرمستقیم در مسقط و اقداماتی مانند توافق موقت در قاهره با آژانس بینالمللی انرژی اتمی پیگیری شد، اما هیچکدام به موفقیت نرسید. اکنون با فعال شدن مکانیسم ماشه، استراتژی فشار حداکثری واشنگتن وارد مرحله جدیدی شده است. آمریکا و متحدانش تلاش میکنند تا ایران را زیر فشار اقتصادی قرار دهند تا در نهایت چارهای جز پذیرش خواستههای آنها نداشته باشد.
راهبرد حداکثری غرب: «تسلیم» به جای توافق
وضعیت کنونی نشان میدهد که آمریکا و اروپا به دنبال توافقی عادلانه نیستند، بلکه هدف واقعی آنها وادار کردن ایران به تسلیم شدن است. شروط سختگیرانهای که سه کشور اروپایی و آمریکا برای جلوگیری از فعال شدن مکانیزم ماشه مطرح کردند، این موضوع را تأیید میکند. بر اساس اطلاعات به دست آمده در جریان آخرین رایزنیها، آنان کاهش غنیسازی اورانیوم به سطح صفر را به عنوان پیششرط تمدید قطعنامه ۲۲۳۱ تعیین کرده بودند. حتی گفته میشود که طرف آمریکایی خواستار خروج کل ذخایر اورانیوم غنیشده از ایران و محدود کردن برد موشکهای بالستیک به کمتر از ۵۰۰ کیلومتر شده است. چنین خواستههایی در عمل به معنای خلع سلاح کامل هستهای و موشکی ایران و چشمپوشی از توان دفاعی در برابر تهدیدات منطقهای است. واضح است که تهران این مطالبات حداکثری را غیرمنطقی و غیرعملی دانسته و آنها را رد کرده است. این شروط نشان میدهد که طرف مقابل به دنبال حل اختلافات از طریق دیپلماسی نیست، بلکه تسلیم بدون قید و شرط ایران را میخواهد. دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین آمریکا نیز صریحاً شرط هرگونه توافق را پذیرش کامل خواستههای آمریکا توسط ایران عنوان کرده بود. به همین دلیل، واشنگتن بدون ارائه امتیاز واقعی، تنها زمان را تلف کرد تا به زمان احیای قطعنامههای سازمان ملل برسد. اکنون با بازگشت قطعنامهها، آمریکا امیدوار است فشار اقتصادی و انزوای بینالمللی ایران به حدی برسد که تهران در نهایت یا دچار فرسودگی و فروپاشی شود یا به مذاکرهای از سر ناچاری تن دهد.
اتحاد در برابر تهدید خارجی: سلاح پنهان ایران
با این حال، معادلات قدرت صرفاً در عرصه دیپلماسی یا اقتصاد تعیین نمیشوند. تاریخ نشان داده است که هرگاه ایران با تهدید نظامی خارجی مواجه شده، جامعه ایرانی به سوی وحدت ملی گرایش پیدا کرده است. نظریه معروف «تجمع حول پرچم» در علوم سیاسی دقیقاً به همین پدیده اشاره دارد که مردم با وجود اختلاف نظرهای داخلی، در برابر دشمن خارجی متحد میشوند و از موجودیت کشور خود دفاع میکنند. نمونه بارز آن را میتوان در جنگ ۱۲ روزه اخیر مشاهده کرد که چگونه اقشار مختلف مردم ایران با گرایشهای سیاسی و مذهبی گوناگون، دوشادوش هم ایستادند و از میهن خود دفاع کردند. این اتحاد یکی از عوامل اصلی ناکامی اهداف تجاوزکارانه دشمن بود.
رهبر انقلاب این همبستگی را «اتحاد مقدس» نامیده و بر اهمیت راهبردی آن تأکید کردهاند. به گفته ایشان، اتحاد ملی ایرانیان در مواجهه با تهدیدات اخیر به سپری پولادین تبدیل شد که محاسبات دشمن را بر هم زد. واقعیت این است که حمله نظامی در شرایط کنونی، با وجود همه هزینههایی که میتواند بر کشور تحمیل کند، عموم ایرانیان را حول محور کشورشان متحد میکند و حتی موجب تقویت نظام سیاسی حاکم میشود.
تغییر تاکتیک دشمن: جنگ روانی و نبرد اقتصادی به جای حمله نظامی
از آنجا که دشمنان خارجی در کوتاهمدت گزینه نظامی گسترده را پرهزینه و کمفایده میدانند، تمرکز خود را بر جنگ ترکیبی (هیبریدی) معطوف کردهاند. این جنگ ترکیبی شامل فشار حداکثری اقتصادی، عملیات روانی و تحریک نارضایتی داخلی است. هدف این رویکرد، فراهم کردن زمینه فروپاشی از درون است. در این سناریو، اگر تحریمها بتوانند اقتصاد کشور را تضعیف کنند و مردم را نسبت به آینده ناامید و ناراضی سازند، آنگاه دشمن امیدوار است با یک ضربه نهایی نظامی کار را تمام کند. در واقع، تلاش اصلی آمریکا و اسرائیل این است که ابتدا اتحاد داخلی ایران را از بین ببرند و سپس ضربه آخر را وارد کنند.
برای دستیابی به این هدف، ابزارهای مختلف جنگ روانی و رسانهای به کار گرفته شده است. رسانههای معاند و شبکههای اجتماعی تحت نفوذ، به طور مستمر در پی سیاهنمایی وضعیت معیشت مردم، دامن زدن به اختلافات سیاسی و قومیتی، و تخریب اعتماد عمومی هستند. یک نمونه اخیر، فضاسازی برای دوقطبیسازی سیاسی بود. انتشار گسترده ویدئویی قدیمی از حسن روحانی که سعید جلیلی را به مناظره دعوت میکرد، درست در آستانه حضور جلیلی در دانشگاه شیراز، نمونه ای از این تلاش ها بود. این اقدام هماهنگ در شبکههای مجازی باعث شد در جلسه شیراز، فردی از جلیلی درباره آن دعوت به مناظره سؤال کند و جلیلی نیز با لحنی طعنهآمیز پاسخ دهد. این موضوع به سرعت به تیتر رسانهها تبدیل شد و تقابل لفظی دو چهره شاخص از دو جناح سیاسی کشور را برجسته کرد. دامن زدن به این اختلافات، خواسته دشمن است؛ چرا که تقابل تندروهای هر دو طیف میتواند فضای سیاسی کشور را ملتهب و جامعه را دوقطبی کند.
به موازات این، شکافهای اجتماعی و فرهنگی نیز آماج عملیات روانی قرار گرفتهاند. تجربه تلخ سال ۱۴۰۱ در مورد مسائل فرهنگی نشان داد که چگونه رسانههای خارجی و عوامل نفوذی میتوانند با سوءاستفاده از نارضایتیهای داخلی، به سرعت آن را به ناآرامی خیابانی و خشونت تبدیل کنند. اکنون نیز هر گسل اجتماعی بالقوهای میتواند فعال شود؛ از مسائل قومیتی و هویتی گرفته تا موضوعات صنفی و زیستمحیطی. دشمن برای هر یک از این موارد از پیش سناریو دارد و منتظر فرصت برای شعلهور کردن یک بحران داخلی است.
معیشت مردم؛ پاشنهآشیل امنیت داخلی
دشمن برای شکستن پشتوانه داخلی نظام، روی گسلهای سیاسی و اجتماعی داخلی تمرکز کرده است. هر جامعهای منازعات جناحی و اختلافات فکری دارد، اما زمانی این تفاوتها خطرناک میشوند که با نارضایتیهای عمومی و فشار معیشتی همراه گردند. در شرایط ایران امروز، مسائل اقتصادی و معیشتی جدیترین تهدید برای شعلهور ساختن نارضایتی عمومی است. تورم فزاینده و گرانی کالاهای اساسی میتواند اقشار گستردهای از مردم را به اعتراض بکشاند.
دولت باید به خوبی دریابد که کوچکترین سهلانگاری در تأمین کالاهای اساسی و کنترل قیمتها، ممکن است جرقهای برای نارضایتی گسترده ایجاد کند که خاموش کردن آن آسان نخواهد بود. هرگونه تصمیم اقتصادی که فشار بیشتری بر دهکهای پایین وارد کند، میتواند بازی در زمین دشمن باشد.
راهبرد دفاعی ایران: هوشیاری، تدبیر و اتحاد ملی
با در نظر گرفتن همه تهدیدات پیشگفته، پرسش اساسی این است که چه باید کرد؟ پاسخ را میتوان در یک عبارت خلاصه کرد: هوشیاری همهجانبه و بازی نکردن در زمین دشمن. همه ارکان حاکمیت و آحاد مردم باید به درک مشترکی از شرایط خطیر کنونی برسند و مسئولیت تاریخی خود را ایفا کنند:
دولت و حاکمیت: خط مقدم نبرد در حوزه جنگ اقتصادی هستند. مهار تورم، تأمین کالاهای اساسی به قیمت قابل قبول و جلوگیری از کاهش بیشتر ارزش پول ملی، مهمترین سپر دفاعی در برابر توطئههای دشمن در جبهه معیشتی است. کوچکترین غفلت یا تصمیم اشتباه اقتصادی میتواند به سرعت نارضایتیهای گسترده ایجاد کند. دولت باید تمام توان خود را به کار گیرد تا اجازه ندهد معیشت مردم به بحران تبدیل شود. همچنین در حوزه سیاست داخلی، مدیریت هوشمندانه نارضایتیها و پاسخگویی شفاف به مطالبات مردمی میتواند مانع از انباشته شدن نارضایتی پنهان گردد.
شخصیتها و جریانهای سیاسی: اکنون زمان تسویهحسابهای جناحی نیست. اتحاد ملی که شکل گرفته، سرمایهای گرانبهاست که هرگونه دوقطبیسازی و مجادله تنشآفرین آن را تضعیف میکند. رهبر انقلاب تأکید کردهاند که اتحاد مقدس ملت یک گنجینه است و هر کس با هر جایگاهی که اقدام به شکستن آن کند مرتکب خیانتی نابخشودنی شده است. سیاستمداران از هر طیف باید مراقب باشند ناخواسته در پازل دشمن بازی نکنند. اختلاف نظر و رقابت سیاسی در جای خود، اما نباید فراموش کنیم که امنیت ملی و بقای ایران خط قرمز مشترک همه ماست. هر سخن یا موضعگیری که موجب تفرقه شود، در شرایط فعلی به سود دشمن تمام خواهد شد.
مردم و نخبگان جامعه: آحاد ملت ایران بار دیگر نشان دادند که در مواقع خطر چگونه از کیان کشور حمایت میکنند. این آگاهی و هوشمندی عمومی باید همچنان حفظ شود. مردم باید بدانند رسانهها و فضاسازیهای دشمن ممکن است واقعیات را وارونه جلوه دهند تا روحیهها را تضعیف کنند. در برابر عملیات روانی باید مصونیت شناختی پیدا کرد و فریب شایعات و پروپاگاندا را نخورد. اگر مشکلی یا اعتراضی هست، راه حل آن هرگز آشوب و خشونت خیابانی نیست؛ چه اینکه چنین وضعیتی دقیقاً همان چیزی است که دشمن آرزویش را دارد. نخبگان فکری و فرهنگی نیز وظیفه دارند با روشنگری و اطلاعرسانی صحیح، سپر روانی جامعه را تقویت کنند و نگذارند بدبینی و یأس بر افکار عمومی چیره شود.
نتیجهگیری: اتحاد مقدس لازمه عبور از شرایط حساس کنونی
در مجموع، ایران با ترکیبی از تهدیدات خارجی و چالشهای داخلی روبروست که هر یک به تنهایی میتواند برای یک کشور بحرانساز باشد، چه رسد به اینکه همزمان اتفاق بیفتند. مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهای سازمان ملل، در صورت عدم مدیریت صحیح دولت، میتواند در ماههای آینده فشار بیسابقهای بر اقتصاد و دیپلماسی ایران وارد کند. در عرصه میدانی نیز سایه جنگ هرچند کمرنگتر از گذشته، اما هنوز بهطور کامل محو نشده است. با این حال، آنچه سرنوشت این تقابل را رقم خواهد زد در درجه نخست در درون مرزهای ایران تعیین میشود. رویکرد آمریکا در سال گذشته نشان میدهد که آنها امیدوار بودهاند بدون امتیاز دادن و حتی بدون جنگ مستقیم، از طریق فشار حداکثری ناشی از تحریمها، اقتصاد ایران را فلج کرده و با فروپاشی از درون به هدف خود برسند. به عبارت دیگر، واشنگتن منتظر یک خطای راهبردی ایران است؛ خطایی که ممکن است از یک تصمیم نسنجیده اقتصادی یا یک شکاف سیاسی یا عدم مدیریت صحیح این شرایط ناشی شود و آتش بحران را شعلهور کند.
اما در سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران نشان داده که به رغم همه فشارها، اهرمهای مقاومت و بقا را در اختیار دارد. از سرمایه اجتماعی و ایمان مردمی گرفته تا توان نظامی بازدارنده و عمق راهبردی منطقهای. نکته مهم آن است که تمامی این اهرمها در گرو وحدت ملی و انسجام داخلی معنا پیدا میکنند. اگر ملت و دولت ایران متحد و هوشیار بمانند، نه تحریم میتواند این کشور را از پای درآورد و نه تهدید نظامی. همچنان که دشمن در ماجراجویی اخیر خود دریافت که ایران را نمیتوان با ارعاب و تحمیل به زانو درآورد. بنابراین، راه پیروزی در این نبرد پیچیده، صبر راهبردی، مدیریت عقلانی بحرانها و حفظ «اتحاد مقدس» میان همه نیروهای وفادار به ایران است. تنها در این صورت است که نقشههای بدخواهان نقش بر آب خواهد شد و ایران عزیز از این گردنه خطرناک تاریخی، سرافراز و سربلند عبور خواهد کرد.
منبع : خبرگزاری مهر


























