به گزارش اخبار جهان به نقل از عصر ایران، اوریانا فالاچی، نامی آشنا در تاریخ روزنامهنگاری جهان است. شهرت او نه از طریق حضور مداوم در رسانهها، بلکه بهواسطه گفتوگوهای جسورانه و بیملاحظه با چهرههای شاخص تاریخ بهدست آمده است. از جرج حبش تا هنری کسینجر و ژنرال گیاپ، فالاچی بدون هیچ ترسی، قدرتمندان را به چالش میکشید و مصاحبههایش اغلب به جدالهای کلامی تندوتیز میانجامید. گفتوگوی او با رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران، اندکی پس از پیروزی انقلاب، از جمله مصاحبههای پرحاشیه و بهیادماندنی فالاچی در حافظه جمعی ایرانیان است که چالش پوشش اختیاری او، یکی از حاشیههای اصلی آن را تشکیل میداد. جالب است که فالاچی درباره رهبر فقید انقلاب گفته است: «خوشقیافهترین پیرمردی است که دیدهام!»
فالاچی در ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۶ درگذشت، اما میراث حرفهای او همچنان الهامبخش روزنامهنگاران جوان در سراسر جهان است. او کنشگری فعال در عرصه خبر را بر روایتگری صرف ترجیح میداد و در کتاب «مصاحبه با تاریخ»، شخصیت خود را بهعنوان یک روزنامهنگار توصیف کرده و نقطه محوری آن را دوری از «ضبطکننده بیروح» میداند؛ نقطهای که میتواند بهعنوان یکی از معیارهای اصلی روزنامهنگاری حرفهای تلقی شود. او بهطور قاطعانه با قدرتمندان درگیر میشد؛ از معمر قذافی انتقاد میکرد و از کسینجر میپرسید که آیا حاضر است با «لِه دوکتو» شام بخورد، اگر تپانچهای بر شقیقهاش گذاشته شود؟
فالاچی در ژانویه ۱۹۷۳ با «نگوین وان تیو»، رئیس جمهور ویتنام جنوبی، در کاخ سایگون ملاقات کرد و در مصاحبهای جنجالی، نظام دموکراتیک کشورش را به چالش کشید و او را «مترسک آمریکاییها» و دیکتاتور نامید. در مصاحبه با یاسر عرفات نیز، بدون هیچ ملاحظهای، آرمان اتحاد کشورهای عربی در مورد فلسطین را یک رؤیای غیرممکن خواند. او همچنین در مصاحبه با محمدرضا پهلوی، آخرین شاه ایران، به چالش کشیدن اقتدار نظام شاهنشاهی پرداخت و از جمعآوری کتابش، «زندگی، جنگ و دیگر هیچ»، درباره جنگ ویتنام از کتابخانههای تهران توسط مقامات ایرانی پرسوجو کرد. شاه ایران نیز ادعا کرد روح داریوش کبیر در او حلول کرده و پروردگار او را برای احیای مجدد پادشاهی کوروش فرستاده است.
با این حال، رویکرد فالاچی همواره در تقابل نبوده است. در مصاحبه با لخ والسا، رهبر جنبش اعتراضی لهستان، او شیفته شخصیت والسا شد و مهارت او در پاسخگویی به سؤال «آیا خود را شایسته هدایت ملت میدانید؟» را تحسین کرد. اگرچه اغراقآمیز است که بگوییم هیچ چهره جهانی به فالاچی نه نمیگفت، اما او در طول دوران حرفهای خود با دشواریهای زیادی روبرو بود؛ از سرقت نوار مصاحبه با گلدا مائیر تا عدم تمایل ژنرال گیاپ به مصاحبه بدون ضبط صوت. مصاحبه پرهیاهوی او با جورج حبش نیز در شرایطی پرخطر و در اتاق تأسیسات یک اردوگاه پناهندگان فلسطینی انجام شد. او همچنین برای اصلاح مصاحبه با ایندیرا گاندی چندین بار به ویلای نخستوزیر هند رفت. مصاحبه فالاچی با الکساندرا پاناگولیس، شاعر و سیاستمدار یونانی که تحت شکنجه بود، عرصه مطبوعات جهان را تکان داد و به ایجاد رابطهای عاطفی عمیق میان آنها و در نهایت نوشتن کتابی در وصف پاناگولیس منجر شد.
اوریانا فالاچی، در بسیاری از مصاحبههای خود مانند یک قهرمان بوکس عمل میکرد و حریف را به گوشه رینگ میبرد. اما این استراتژی، هرچند برای برخی جذاب است، در ارائه روایتی غیرگزینشی از فرد یا موضوع، چندان کارآمد نیست. بررسی آثار او نشان میدهد که او اغلب دیدگاهی کلیشهای و یکسویه داشته و به جای درک انگیزهها و تجربیات مصاحبهشوندگان، تلاش میکرده آنها را ناکاوت کند. این فقدان درک، بزرگترین حلقه مفقوده روزنامهنگاری او و بسیاری از روزنامهنگاران امروز است که منجر به روایتهای سیاه و سفید و سرشار از سوءتفاهم میشود.
منبع: عصر ایران



























