به گزارش وبسایت اخبار جهان، در هر نظام فرهنگی، سرمایه اصلی نه بودجه است و نه ساختمانهای پر زرق و برق؛ بلکه «عناصر فرهنگی فعال» است که ذخایر فرهنگی محسوب میشوند. اگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار باشد مأمن اهالی فرهنگ باشد، نخستین شرطش روشن است: تحمل و حتی استقبال از شنیدن صداهای ناهمسو.
در عمل، آنچه از این وزارتخانه دیده میشود، محدودتر شدن دایره گفتوگوست؛ جلسات تصمیمگیری فرهنگی اغلب به جمعهای کوچک و همفکر ختم میشود و صندلی منتقدان و متخصصان مستقل از دولت خالی میماند. البته مسأله فقط درباره یک اداره یا معاون خاص نیست؛ بلکه الگوی فراگیرِ «ترس از نقد» است که چون سایه بر مدیریت فرهنگی افتاده و گفتوگو را به نمایش بدل کرده است.
مدیران تصور میکنند حضور صداهای متفاوت موجب جنجال یا حاشیه میشود؛ اما در عمل حذف منتقد همان چیزی است که حاشیه میسازد. منتقد یا فعال نشر که از سر تجربه سالها کار در میدان، از مشکلات مدیریت فرهنگی حاکم، مشکلات کاغذ، نظام پخش و بحران مطالعه سخن میگوید، خطر نیست؛ چراغ است. خاموشکردن این چراغ یعنی محرومکردن تصمیمگیران از واقعیات و حذف صداهایی که شاید تلخاند، اما صادق.
مشکل فقط «نشنیدن» نیست؛ بلکه جایگزینی افکار بیربط هم هست. در یک سال گذشته در بسیاری از مراسمات، کارگروهها و شوراهای وزارت ارشاد، چهرههایی دیده میشوند که نه در حوزه نشر، نه در سیاستگذاری کتاب و نه در ارتباط با بدنه فعال صنفی سابقه مشخصی ندارند. افرادی که تنها بهدلیل نسبت سیاسی با دولت، یا سابقه مدیریتی در حوزههای کاملاً نامرتبط، به عرصه فرهنگ تحمیل میشوند.
نتیجه روشن است: تصمیمهایی عمدتا سطحی، غیرمؤثر در رفع مشکلات، آمارهایی نمایشی (مانند آنچه در هفته کتاب میبینیم و میشنویم) و جلساتی بیثمر که در آن «کتاب و نشر» فقط واژهای تزئینی است.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی امروز بیش از هر زمان دیگری مدعی و صد البته نیازمند به سعه صدر است. سعه صدر یعنی توانایی شنیدن حرفی که دوستش نداری. یعنی باور به اینکه منتقد دشمن نیست و نقد، شکل دیگری از مسئولیتپذیری است.
مدیران فرهنگی اگر میخواهند سیاستهایشان در حوزه نشر پایدار بماند، باید بپذیرند که فضای فرهنگی با فرمان «از بالا» و «حذف منتقدین» و «گعده با سیاسون» اداره نمیشود. فرهنگ از گفتوگو، از تعامل واقعی و از مشارکت افراد و نهادهای مستقل غیردولتی و حتی غیر همسو جان میگیرد.
این مشارکت بدون اعتماد و بیهراس از اختلاف ممکن نیست. نمونۀ گعدههای سیاسیون در وزارت ارشاد را میتوان در جلسات مختلف علنی و غیرعلنی دید که نمونهاش جشن تولد خبرگزاری کتاب بود که با حضور چهرههای سیاسی برگزار شد و با مجیزگویی از خودشان ضربالمثل «خود گویی و خود خندی، عجب مرد هنرمندی» را به ذهن تبادر میکند.
در بسیاری از کشورها، از بریتانیا تا کرهجنوبی، شوراهای سیاستگذاری کتاب متشکل از طیفی متنوع از نویسندگان، منتقدان، توزیعکنندگان و حتی خوانندگاناند. به همین دلیل، سیاست فرهنگی بر پایه واقعیتهای بازار و جامعه بنا میشود نه بر مبنای رضایت لحظهای مدیر بالادستی.
نمونه آن را در حل مشکل اقتصاد فرهنگ با «فرهنگ کارت» که گویا ایدۀ محوری وزیر فرهنگ برای حل مسائل اقتصادی حوزۀ فرهنگ است میتوان مشاهده کرد که چقدر با واقعیت فاصله دارد اما وزیر ارشاد آن را بهعنوان یک راه مشکلگشا در جلسه با اهالی کتاب و نشر ارائه میکند و هیچ کسی هم دربارۀ عدم اثرگذاری این طرح در اقتصاد نشر سخن نمیگوید!
در نشست دیروز مدیران وزارت ارشاد با تشکلهای حوزۀ کتاب و نشر جای خالی منتقد اصلی وزارت ارشاد در مقولۀ کاغذ خالی بود که هرچ



























