به گزارش اخبار جهان به نقل از زومیت، باور رایجی وجود دارد که برای رسیدن به سطح تخصص در هر مهارت، ۱۰ هزار ساعت تمرین لازم است. این ایده، که گویی از دیرباز وجود داشته، در واقع ریشه در انتشار کتاب «از ما بهتران» (Outliers) اثر مالکوم گلدول در سال ۲۰۰۸ دارد. گلدول، با استناد به پژوهشی در دهه ۱۹۹۰ بر روی نوازندگان ویولن در آلمان و همچنین کارهای عصبشناس دنیل لویتین، این ادعا را مطرح کرد که ۱۰ هزار ساعت تمرین، کلید رسیدن به تخصص است. او در کتاب خود به این نتیجه رسید که هیچ هنرمندی بدون تمرین کافی، صرفاً با تکیه بر استعداد ذاتی، به اوج نرسیده و بالعکس، هیچ فردی با تمرین فراوان اما بدون استعداد ذاتی، به موفقیت دست نیافته است. به عبارت دیگر، در نگاه گلدول، عامل اصلی تمایز افراد موفق، پشتکار و تلاش بیوقفه بود، نه استعداد ذاتی. این ادعا با جمله معروف «عدد جادویی تخصص واقعی، ۱۰ هزار ساعت است» در کتاب او جاودانه شد.
اما آیا این قانون به سادگی قابل تعمیم است؟ اخبار جهان بررسی میکند. این ایده، هرچند الهامبخش و به ظاهر منطقی است، اما واقعیت پیچیدهتر از آن است که به نظر میرسد. گلدول و لویتین این قانون را فراتر از موسیقی، به حوزههای مختلفی از جمله شطرنج، ورزشهای حرفهای، مکانیک و حتی جنایتکاری حرفهای تعمیم دادند. اما نقدهای جدی و چالشهای متعددی در مقابل این نظریه مطرح شده است. برای مثال، گلدول ادعا کرد رسیدن به سطح استاد بزرگ شطرنج معمولاً ۱۰ سال زمان میبرد، اما این ادعا با ظهور شطرنجبازانی مانند مگنوس کارلسن و سرگئی کاریاکین که در زمانی بسیار کوتاهتر به این سطح رسیدند، به چالش کشیده شد.
پژوهشهای سال ۲۰۰۷ نشان دادند که مدت زمان لازم برای رسیدن به سطح استاد در شطرنج، از حدود ۷۲۸ ساعت تا بیش از ۱۶ هزار ساعت، بهطور قابلتوجهی متغیر است. این نشان میدهد برخی افراد بیش از ۲۰ برابر دیگران تمرین کردهاند تا به همان سطح دست یابند. مثالهای دیگری نیز این ادعای ۱۰ هزار ساعت را زیر سؤال میبرد. گلدول در کتاب خود به گروه موسیقی بیتلز اشاره میکند و میگوید موفقیت آنها نتیجه تمرینهای مداوم در سالهای حضور در هامبورگ بوده است، اما حتی با محاسباتی سخاوتمندانه، زمان تمرین آنها به سختی به ۲ هزار ساعت میرسید.
بنابراین، اگرچه ۱۰ هزار ساعت تمرین – معادل سه ساعت تمرین روزانه برای بیش از نه سال – زمان قابل توجهی است و میتواند به کسب مهارتهای قابل توجهی منجر شود، اما این به معنای تضمین رسیدن به بالاترین سطح نیست. یک فراتحلیل در سال ۲۰۱۴ نشان داد که بین تمرین و مهارت رابطه وجود دارد، اما این رابطه کامل نیست. به طور میانگین، تمرین آگاهانه فقط حدود ۲۶ درصد از تفاوتهای مهارتی در بازیهای مانند شطرنج، ۲۱ درصد در موسیقی و ۱۸ درصد در ورزش را توضیح میدهد. این به معنای آن است که عوامل دیگری نیز نقش بسیار مهمی در موفقیت ایفا میکنند.
یکی از این عوامل مهم، ژنتیک است. مطالعات انجامشده بر روی دوقلوها در انگلستان و سوئد نشان دادند که تواناییهایی مانند نقاشی، موسیقی یا ریاضی تا حد زیادی ریشه ژنتیکی دارند و در برخی موارد، میزان تمرین تأثیری بر نتیجه نهایی ندارد. بنابراین، در حالی که تمرین نقش اساسی در رسیدن به تخصص ایفا میکند، اما تنها بخشی از معادله موفقیت است.
این یافتهها ممکن است برای افرادی که آرزوی تبدیل شدن به قهرمانان ورزشی یا هنرمندان بزرگ را دارند، کمی ناامیدکننده به نظر برسد، اما واقعیت این است که تمرین همواره منجر به پیشرفت و بهبود عملکرد میشود، حتی اگر به بالاترین سطح ممکن نرسیم. به گفته یکی از پژوهشگران: «اگر کسی تمرین کند، عملکردش بهتر میشود. تقریباً در همه زمینهها، تمرین باعث بهبود میشود.» در نهایت، درس اصلی این نیست که تمرین بیفایده است و یا اینکه با پشتکار میتوان به سطح مایکل جردن یا یو-یو ما رسید، بلکه باید دانست که تمرین بخش مهمی از مسیر رسیدن به تخصص است، اما همه چیز نیست. عوامل دیگری مانند استعداد ذاتی، محیط، فرصتها و پشتیبانی نیز نقش بسیار مهمی ایفا میکنند.
منبع: زومیت


























