یکصد و بیست و هشتمین قسمت از پادکست «در عمق» که به تحلیل روندهای کلیدی، تحولات جاری و شخصیتهای مؤثر در منطقه غرب آسیا میپردازد، در تاریخ ۹ شهریور ۱۴۰۴ منتشر شد. در این قسمت، علیرضا مجیدی، کارشناس مسائل غرب آسیا، به بررسی انگیزهها و محدودیتهای پیش روی احمد الشرع، رئیس حکومت موقت سوریه، در خصوص مداخله در لبنان و رویارویی با نیروهای مقاومت در این کشور پرداخت.
با توجه به تحولات اخیر در منطقه، ابومحمد جولانی، رهبر گروه تحریرالشام و فرمانروای بخشهایی از شمال غرب سوریه، به طور جدی در حال بررسی سناریوی ورود مستقیم یا نیابتی به خاک لبنان و درگیری با حزبالله است. این تصمیم محتمل، نتیجه یک رویداد ناگهانی نیست، بلکه حاصل همافزایی سه عامل اصلی است که مسیر حرکتی جولانی را هدایت میکنند.
اولین عامل، فشار مستقیم از سوی ایالات متحده آمریکا است که از طریق تام باراک، نماینده ویژه رئیسجمهور آمریکا در امور سوریه و لبنان، اعمال میشود. اگرچه موقعیت باراک پس از حوادث سویدا در واشنگتن تضعیف شده و اعتماد جولانی به وی کاهش یافته است، اما او همچنان کانال اصلی برای انتقال پیامها و سیاستهای دولت آمریکا محسوب میشود. آمریکا با این تصور که هیچ نیروی داخلی در لبنان، حتی ارتش این کشور، قادر به خلع سلاح حزبالله از طریق توان نظامی نیست، به دنبال دخالت یک نیروی خارجی است. این نیروی خارجی ترجیحاً باید عربی باشد تا حساسیتهای کمتری را در داخل لبنان برانگیزد. از دیدگاه آمریکا، سوریه به دلیل نزدیکی جغرافیایی و قابلیتهای لجستیکی، مناسبترین گزینه برای ایفای این نقش است و جولانی فردی است که میتواند این طرح را پیش ببرد.
دومین عامل، فشارهای غیرمستقیم اسرائیل بر دمشق است. این فشارها شامل حملات هوایی، عملیات اطلاعاتی و جنگ روانی میشود که هم توان دفاعی سوریه را تضعیف کرده و هم جایگاه جولانی را در معادلات داخلی متزلزل ساخته است. برخی از نزدیکان جولانی، از جمله احمد الدالاتی، استاندار قنیطره، معتقدند که ورود سوریه به عرصه لبنان و مقابله با حزبالله، میتواند سیگنال روشنی به تلآویو ارسال کرده و تا حدی از این فشارها بکاهد. از دید این مشاوران، چنین اقدامی میتواند توان مانور سوریه در برابر اسرائیل را افزایش دهد و هزینههای تهدید مستقیم علیه دمشق را بالا ببرد.
سومین عامل، به وضعیت داخلی جولانی در ادلب مربوط میشود. جریانهای اسلامگرای جهادی که پیش از این یا اختلاف ایدئولوژیک با او داشتند یا به صورت تاکتیکی به وی نزدیک شده بودند، به تدریج از او فاصله گرفتهاند. ناآرامیها در هفتههای اخیر به صورت تظاهرات خیابانی نیز نمود یافته است. حلقهای از مشاوران جولانی بر این باورند که گشودن یک جبهه جدید در لبنان میتواند انرژی اعتراضی داخلی را به سمت خارج منحرف کند و به جای درگیری مستقیم با مخالفان، آن را به سوی یک «دشمن خارجی» هدایت نماید. همچنین، نمایش توان نظامی و سیاسی در لبنان میتواند در بازسازی محبوبیت جولانی و تحکیم جایگاه او در بخشی از پایگاه اجتماعیاش مؤثر باشد.
در مجموع، همزمانی این سه عامل – فشار مستقیم واشنگتن از طریق تام باراک برای ایجاد جایگزینی عربی در برابر حزبالله، فشار اسرائیل برای تعدیل تهدیدات مستقیم علیه دمشق، و نیاز داخلی جولانی به مدیریت نارضایتیها و ترمیم سرمایه اجتماعیاش – شرایطی را فراهم آورده که در آن، ورود به لبنان به عنوان یک ابزار چندوجهی برای جولانی تلقی میشود. وی این مسیر را گزینهای میبیند که میتواند همزمان جایگاهش را نزد آمریکا تثبیت کند، روابطش با اسرائیل را بهبود بخشد و اوضاع داخلی خود را سر و سامان دهد، حتی اگر این امر مستلزم ورود به یک منازعه پرهزینه و فرسایشی در خاک لبنان باشد.


























