به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از خبرگزاری مهر، بسیاری از خانوادهها فرزندان خود را تیزهوش میدانند و معتقدند که آنها از هوش بالاتری نسبت به همسالان خود برخوردارند. اگرچه گاهی این تصور برای ایجاد حس برتری به کار میرود، اما مفهوم تیزهوشی یک واقعیت علمی است که تعریف آن در طول زمان تغییر کرده است.
تعریف سنتی و نوین تیزهوشی
در گذشته و بهویژه در نیمه اول قرن بیستم، تیزهوشی عمدتاً با بهره هوشی (IQ) بالا تعریف میشد. کودکانی که در آزمونهای استاندارد هوش مانند تست «ریبن» نمرات بالاتری کسب میکردند، تیزهوش شناخته میشدند. در این دیدگاه، تواناییهای ذهنی عمومی مانند حافظه قوی، استدلال منطقی، سرعت یادگیری و درک مفاهیم پیچیده، شاخصهای اصلی تیزهوشی بودند. بر این اساس، آموزش این کودکان بیشتر بر تسریع روند درسی یا ارائه محتوای پیشرفتهتر متمرکز بود.
اما با گذشت زمان و تحولات اجتماعی و علمی، تعریف تیزهوشی نیز تغییر کرد. امروزه، این مفهوم دیگر به بهره هوشی بالا محدود نمیشود و مجموعهای چندبعدی از تواناییها را در بر میگیرد. در تعریف نوین، خلاقیت، تفکر انتقادی، توانایی حل مسئله، هوش هیجانی و مهارتهای اجتماعی نیز از معیارهای اصلی محسوب میشوند. کودک تیزهوش امروزی فردی است که علاوه بر تواناییهای شناختی، قادر به خلق ایدههای نو، سازگاری با تغییرات و همکاری گروهی برای حل مسائل پیچیده است.
در مقایسه این دو دیدگاه، تعریف سنتی بر حافظه و تواناییهای فردی برای حل مسائل مشخص و بسته تأکید داشت، در حالی که تعریف جدید، ابعاد اجتماعی، هیجانی و خلاقیت را نیز در نظر میگیرد و توانایی فرد برای مواجهه با مسائل باز و پیچیده را ملاک قرار میدهد.
ضرورت تحول در آموزش تیزهوشان
با تغییر تعریف تیزهوشی، رویکردهای آموزشی سنتی که بر یادگیری سریع و ارائه محتوای بیشتر استوار بودند، دیگر برای شکوفایی کامل استعدادهای این کودکان کافی نیستند. آموزشهای نوین باید به جای تمرکز بر افزایش محفوظات، به تقویت خلاقیت، انعطافپذیری، مهارتهای اجتماعی و توانایی حل مسائل نوظهور بپردازند.
نظریههای رشد کودک نیز بر این تغییر تأکید دارند. بر اساس نظریه «پیاژه»، کودکان تیزهوش معمولاً زودتر از همسالان خود به مرحله تفکر انتزاعی میرسند. اگر آموزش آنها بر تکرار مفاهیم ساده متمرکز باشد، ممکن است دچار بیانگیزگی و افت تحصیلی شوند. بنابراین، نظام آموزشی باید زمینه را برای رشد تفکر انتزاعی و خلاقیت آنها فراهم کند.
همچنین، «ویگوتسکی» بر اهمیت تعامل اجتماعی و «منطقه تقریبی رشد» تأکید میکند. بر این اساس، کودکان تیزهوش برای شکوفایی استعدادهای خود به محیطهای چالشبرانگیز و حمایتگرانه نیاز دارند. آنها باید فرصت یادگیری مستقل و همزمان امکان تعامل و گفتوگوی اجتماعی را داشته باشند تا استعدادهایشان به شکلی متوازن رشد کند.
راهکارهای پیشنهادی برای نظام آموزشی
با توجه به نیازهای جدید، نظام آموزشی باید رویکردهای خود را برای پرورش استعدادهای درخشان بهروز کند. برخی از راهکارهای کلیدی در این زمینه عبارتند از:
- تمرکز بر یادگیری پروژهمحور و بینرشتهای به جای محتوای صرفاً تئوری.
- ترویج کار گروهی و تعامل اجتماعی برای پرورش مهارتهای رهبری و همکاری.
- تأکید بر خلاقیت و تفکر انتقادی به جای حافظهمحوری.
- شخصیسازی مسیر یادگیری متناسب با علایق و استعدادهای هر دانشآموز.
- تقویت هوش هیجانی و مهارتهای زندگی در کنار تواناییهای شناختی.
اجرای این تغییرات میتواند نظام آموزش استعدادهای درخشان کشور را در مسیر درستی قرار دهد و به تربیت مدیرانی خلاق و توانمند در حل مسائل پیچیده برای آینده کشور کمک کند.
منبع: خبرگزاری مهر


























