به گزارش اخبار جهان به نقل از خبرگزاری مهر، خاطرات مشترک دانشآموزان ایرانی از کتابهای درسی، میراثی ناملموس اما ماندگار از دوران کودکی است. آثاری چون «حسنک کجایی؟»، «صد دانه یاقوت»، «دو کاج»، «پطروس فداکار»، و «باز باران با ترانه» تنها بخشی از این میراث هستند که نسلهای مختلفی از کودکان ایرانی با آن خاطره دارند. اما پشت پرده خلق این آثار، داستانها و سرنوشتهایی نهفته است که کمتر کسی از آنها آگاه است.
داستان «حسنک کجایی؟» از محمد پرنیان، که در سال ۱۳۴۹ در اتوبوس قیطریه – تجریش به ذهنش خطور کرد، بارها برای او دردسر آفرید و منجر به زندانی شدنش توسط ساواک شد. پرنیان پس از آزادی، به شمال کشور رفت و تا پایان عمر در گمنامی زندگی کرد و دیگر اثری از او منتشر نشد. مرگ او در سال ۱۳۹۳ در سن ۶۲ سالگی، پایان تلخی برای خالق یکی از ماندگارترین داستانهای کودکی ایرانیان بود. این نشان از تاثیرات سیاسی و اجتماعی بر ادبیات کودکان در دهههای گذشته دارد. جای سوال است که آیا فشارهای سیاسی بر نویسندگان کودکان میتواند خلاقیت و آزادگی بیان آنها را تحت الشعاع قرار دهد؟
در سوی دیگر، شعر «صد دانه یاقوت» از مصطفی رحماندوست، به رغم لطافت و سادگیاش، ریشه در فضای سخت جنگ ایران و عراق دارد. رحماندوست، خود این شعر را نتیجهی لحظاتی پر تنش و طولانی در خط مقدم جنگ میداند؛ جایی که به همراه گروهی از رزمندگان برای بیش از سی ساعت در کمین دشمن بودند. این شعر یادآور این نکتهی مهم است که حتی در سختترین شرایط، هنر و خلاقیت میتواند راهی برای تسکین درد و بیان احساسات باشد. این شعر همیشه به عنوان نمونهای از تلفیق زیبایی و ظرافت کلام در شعر کودکان ایرانی مورد توجه قرار گرفته است.
شعر «دو کاج» اثر محمد جواد محبت، نیز حکایت از دگرگونی و تغییر مسیر دارد. این شعر که در نیمه دهه ۵۰ به کتابهای درسی راه یافت و سپس برای مدتی حذف شد، با پایان بندی جدیدی به کتابها بازگشت. این تغییر نشان از انعطاف پذیری در ادبیات کودکان و توجه به نیازهای جامعه دارد، اما سوال اینجاست که آیا این تغییر با هدف غنیتر کردن تجربه کودکان بودهاست یا تحت تاثیر فشارهای سیاسی و اجتماعی؟ مرگ محبت در سال ۱۴۰۱ در سن ۷۹ سالگی پایان عمر شاعری بود که آثارش بخش مهمی از خاطرات کودکی نسلهای متعددی از ایرانیان را تشکیل میدهند. اخبار جهان در این مورد اطلاعات بیشتری را به دست خواهد آورد.
«پطروس فداکار»، داستان پسر هلندی که با انگشت خود از شکسته شدن سد جلوگیری میکرد، سالها در کتابهای درسی ایران حضور داشت. اما این داستان که در هلند هم چندان شناخته شده نبود، سرانجام با انتقاداتی به دلیل بیان یک داستان خیالی به جای قهرمانان واقعی ایرانی و به ویژه قهرمانان دفاع مقدس، از کتابهای درسی حذف و با داستان دریاقلی سورانی جایگزین شد. این نشان از توجه به نمایش نقش قهرمانان ملی و اهمیت انتخاب داستانهایی است که با هویت و فرهنگ ایرانی همخوانی داشته باشد.
و سرانجام، شعر «باز باران با ترانه»، اثر سید مجدالدین میرفخرایی (گلچین گیلانی)، با لحنی شیرین و ملیح، خاطرهای ماندگار از طبیعت زیبا و بارانهای گیلان را در ذهن نسلهای متعددی از دانشآموزان ایرانی به جای گذاشته است. اما این شعر در واقع در جنگ جهانی دوم و در انگستان ساخته شده است. این نشان از توانایی شاعر در انعکاس خاطرات و احساسات نوستالژیک به صورت زیبا و تاثیرگذار است.
در نهایت، داستان «خانواده آقای هاشمی»، نوشتهی غلامعلی حداد عادل، رئیس اسبق مجلس، نیز به عنوان یکی از داستانهای بهیادماندنی کتابهای درسی ایرانی یاد میشود که در سال ۱۳۹۴ از کتابهای درسی حذف شد. این قصه سفر خانواده آقای هاشمی به شهرهای مختلف ایران به خوبی مفهوم ایرانگردی را بیان میکرد. این داستان، بهعنوان یک نمونه از داستانهای سریالی در کتابهای درسی، با سبک روایت خود، جایگاه ویژهای در ذهن دانشآموزان داشت. اما حذف آن سوالاتی را درباره معیارهای انتخاب مطالب درسی و نیازهای آموزش و پرورش ایجاد میکند. اخبار جهان در پی یافتن پاسخ این سوالات و جزئیات بیشتر در این زمینه است.
این خاطرات مشترک، به صورت ناملموس اما عمیق، بخش اعظم هویت فرهنگی نسلهای متعددی از ایرانیان را شکل دادهاند. بررسی این آثار و شرایط تولید و حذف آنها، میتواند به درک بهتر از تاثیرات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بر ادبیات کودکان کمک کند.
منبع: خبرگزاری مهر



























